eitaa logo
🇵🇸رسانه عمار
460 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
6.8هزار ویدیو
15 فایل
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِالله✨ وَعلی الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ ادمین کانال : @BEUTIFULI #بصیرت_عمار #ایران_قوی #امام_زمان انتشار حد اکثری مطالب با شما دوستان 😁😁👍👍
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت زهرا عَلَیها السَلام فرمودند: ...و عُمر با پایش به درب خانه ام لگد زد و درب را بر روی من انداخت در حالیکه باردار بودم پس با صورت به زمین افتادم‌ و آتش زبانه می کشید. 📚بحارالانوار،ج:۳۰،ص:۳۴۶ آجَرَکَ الله یَا صَاحِبَ الزَّمان 
محمّد بن ابي کثير کوفی می گويد : هميشه نمازم را با لعن بر ابوبکر و عمر ملعون آغاز کرده و به پايان می بردم. شبی در خواب پرنده ای را ديدم که با او ظرفي از جواهر بود، و درون آن مادّه ای قرمز رنگ شبيه «خَلُوق» [عطری که از مشک و زعفران ساخته می شود] بود. پرنده بر مزار پيامبر (صلی الله عليه و آله) فرود آمد و ابوبکر و عمر را از ضريح خارج کرد و آن دو  خَلُوق (عطر) کشید ، سپس آن دو را به ضريح بازگرداند و پرواز کرد. من از اطرافيانم پرسيدم : اين پرنده چه بود؟ و اين خَلُوق (عطر) را برای چه استعمال کرد گفتند : اين پرنده فرشته‌ای است که هر شب جمعه برای این کار برای آن دو به اين مکان می آيد، از اين رؤيا بسيار ناراحت شدم. صبح که شد، (بر خلاف عادت هر روز) آن دو را لعن نکردم و نزد امام صادق (عليه السلام) آمدم. وقتی امام صادق(عليه السلام)من را ديد، خنديد و فرمود؛ آن پرنده را ديدی؟ گفتم: بله ای سرور من حضرت فرمود؛ هرگاه خوابی ديدی که تو را ناراحت کرد اين آيه را بخوان : إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏ "سوره مجادله، آيه ۱۰" به خدا سوگند! آن پرنده، فرشته‌ای نيست که برای اکرام و گراميداشت ابوبکر و عمر (لعنةالله علیهم) مأمور شده باشد، بلکه فرشته‌ای است که بر شرق و غرب عالم گماشته شده است تا هر کجای عالم  کسی را ظالمانه بکُشند، خون او را برگيرد و بر گردن ابوبکر و عمر (ملعون) بياويزد. زيرا آن دو هميشه سبب هر ظلمی بودند که اتفاق مي افتاد، (و اين تا قيامت ادامه دارد). بحار الأنوار ‏، ج ۳۰ ، ص۲۳۷ 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
ابوبکر درلحظات مرگ! 🔹پدر عبدالرحمان بن عوف گفت: ابوبکر در آن بیماری که از دنیا رفت، گفت: در این دنیا تنها بر سه چیز خود افسوس می‌خورم و از آن‌ها پشیمانم، و دوست داشتم آنها را انجام نداده بودم.. اما آنچه دوست داشتم آن‌ها را ترک کرده بودم، یکی این بود که ای کاش به خانه فاطمه زهرا نمی‌بردم اگرچه (علیه من) اعلان جنگ کرده بود.. 🔻محقق کتاب در پاورقی میگوید: 👈ذكر القصة جمهور علماء العامة👉 ، ونص عليها الطبري في تاريخه ٤ ـ ٥٢ ، وابن قتيبة في الإمامة والسياسة ١ ـ ١٨ ، والمسعودي في مروج الذهب ١ ـ ٤١٤ ، وابن عبد البر في العقد الفريد ٢ ـ ٢٥٤ ، وأبو عبيدة في الأموال : ١٣١ ،وغيرهم👈والإسناد صحيح رجاله كلهم ثقات عندهم أربعة منهم من رجال الصحاح الست👉، كما نص على ذلك شيخنا الأميني في الغدير ٧ ـ ١٧٠ ١٧١ ، فراجع. وانظر حول الكشف عن بيت فاطمة س ـ غير ما مر ـ تاريخ ابن جرير ٢ ـ ٦١٩ ، وميزان الاعتدال ٢ ـ ٢١٥ ، وغيرهما. 📚بحار ج 30 ص 124 محقق شیخ عبدالزهرا علوی، دارالرضا،بیروت پ.ن : این پشیمانی هیچ ارزشی نداشت چرا که عامل اصلی اجرای دستور حمله به بیت وحی، با اشاره شخص ابوبکر به خلافت پس از او رسید!! اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
....ترسیدم سکته کند 🔸علامه محمد تقی جعفری می فرمود: در یکی از کتابخانه های نجف با چند نفر از شاگردان شبلی شمیل آشنا شدم. بعضی از جملات شبلی شمیل در خصوص حضرت امیر علیه السلام را برایشان خواندم از آن جمله این سخن او را: . 🔸(الامام علی بن ابی طالب عظیم العظماء، نسخة مفردة لم یری الشرق ولا الغرب مثله، لا قدیما ولا حدیثا) . 🔸آنان ضمن تایید این جملات گفتند: هرگاه در کلاس درس او سخن از امیرالمومنین علیه السلام به میان می آمد حالش منقلب شده و با احترام و عظمتی خاص نام حضرت را برده و درباره او صحبت می کرد. . 🔸و علامه جعفری فرمود: یکی از علمای اهل سنت سنندج با علامه امینی ملاقات کرده بود. علامه حدود دو ساعت به اشتباهات و بدعت های خلیفه دوم و اقامه دلیل بر آن پرداخته بود و او که فقط گوش می کرد در آخر گفته بود: مگر عمر از عشره مبشره نیست؟! علامه خیلی ناراحت شده و به او توهین کرده بود. . 🔸 عده ای او را نزد من آوردند. دیدم خیلی ناراحت است و می گوید: طلبه نباید حرف بد به زبان جاری کند، امینی به من توهین کرد، تو هم مثل او هستی؟ گفتم: امینی این گونه نیست، حتما تو کاری کرده ای که خیلی ناراحت کننده بوده و او هم از کوره به در رفته است. . 🔸وقتی آرام شد جزء سوم مروج الذهب را پیش روی او گذاشتم و نامه محمد بن ابوبکر به معاویه و جواب نامه معاویه را به او نشان دادم. . 🔸وقتی نامه را مطالعه کرد خیلی حالش منقلب شد و تمام بدنش به لرزه افتاد به طوری که من ترسیدم سکته کند. . 🔸سپس گفتم: حال به امینی حق می دهی؟ اگر شیعه قرنهای متمادی زیر شلاق سلاطین و طواغیت دوام آورده و عقب نشینی نکرده دلیل دارد و این نامه یکی از آن ادلّه است. اللّهم عجّل لولیک الفرج 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
⭕️ مناظره‌ی امام رضا علیه‌السلام با یحیی بن ضحاک سمرقندی 🔹 عده‌ای از حضرت رضا علیه‌السلام خواهش کردند که در حضور مأمون در مناظره‌ای در مورد امامت شرکت کند. امام پذیرفت، مجلسی تشکیل شد و «یحیی بن ضحاک سمرقندی» برای بحث با ایشان دعوت شد. 🔹 امام فرمود: «بپرس!» او گفت: «شما بپرسید ای پسر رسول خدا تا ما به سؤال شما افتخار کنیم». امام فرمود: «ای یحیی! نظر تو درباره کسی که ادعا می‌کند راستگوست ولی به راستگویان، نسبت دروغ‌گویی می‌دهد، چیست؟ آیا چنین کسی راستگو و پیرو دین حق است یا دروغ‌گو؟» یحیی مدتی به فکر فرو رفت و چیزی نگفت. مأمون گفت: «چرا جواب نمی‌دهی؟» یحیی گفت: «سؤالی از من کرد که نمی‌توانم پاسخ دهم». 🔹 مأمون از حضرت رضا علیه‌السلام پرسید: «منظورتان از این سؤال چه بود؟» امام فرمود: «من از یحیی با کنایه پرسیدم اگر ابوبکر راستگو بوده، پس راویان صادق و راستگو که گفته‌اند ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اعلام کرد: «شما مرا امیر خود قرار دادید ولی من بهتر از شما نیستم». باید این سخن هم راست باشد و اگر این سخن ابوبکر راست است می‌گوییم امیر باید از رعیت بهتر باشد، پس ابوبکر امام نیست. 🔹 همچنین از قول ابوبکر نقل کرده‌اند که گفته است: «من شیطانی دارم که مرا وسوسه می‌کند و من گرفتار او هستم»، اگر ابوبکر راستگوست و این سخن هم راست است، پس نمی‌تواند امام باشد چون شیطان نمی‌تواند در امام تصرف کند و نیز از عمر نقل کرده‌اند که گفته است: «امامت ابوبکر یک کار ناگهانی و بدون مقدمه بود که خداوند ما را از شرّ آن حفظ کرد، پس هر کس این کار را تکرار کند، او را بکشید». اگر عمر راستگو بود پس امامت ابوبکر به نظر عمر هم صحیح نبوده و اگر دروغ گفته که خودش برای زعامت و رهبری مسلمین لیاقت ندارد.» 🔹 سخن حضرت که به اینجا رسید مأمون آن‌چنان عصبانی و ناراحت شد که بی‌مقدمه فریادی کشید که همه آن عده متفرق شدند. سپس رو کرد به بنی هاشم و گفت: «مگر‌ من نگفتم حضرت رضا علیه‌السلام را شروع کننده بحث قرار ندهید و علیه او جمع نشوید؟ این‌ها علمشان از علم رسول الله است». ◽️ بحار الأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۳۴۸ . مناقب آل‌ أبي طالب ، ج ۲ ، ص ۴۰۴ . اللّهم عجّل لولیک الفرج 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
⭕️ وقتی مؤمن الطاق، ابوحنیفه را بیچاره کرد محمّد بن علی بن نعمان بی‌ أبی طریفة بجلی کوفی، ملقب به مؤمن الطاق رحمه الله، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام است. او را صاحب طاق و طاقی و شاه طاق می‌گفته‌اند، این لقب بدین خاطر بود که وی در طاق المحامل کوفه دُکان صرافی داشت. البته از آن جهت که در کار صرافی خبرگی داشت و می‌توانست پول اصل را از تقلبی تشخیص دهد به او شیطان طاق می‌گفتند. البته گفته شده است چون در مناظره‌ای بر ابوحنیفه پیروز شد، ابوحنیفه نخستین کسی بود که او را شیطان طاق نامید، و چون هشام بن حکم این را شنید، نخستین کسی بود که او را مؤمن طاق نامید. وی بسیار با ابوحنیفه بحث داشته و گاهی جوابهایی به او داده که جالب توجه است و گاهی انسان را به خنده شوق وا می‌دارد. حال چند گزارش از گفتگوهای او را می‌خوانیم : 1⃣ ابوحنیفه: آیا به اعتقاد داری؟ مؤمن طاق: بلی. ابوحنیفه: پس پانصد اشرفی به من قرض بده که در رجعت وقتی برگشتم به تو پس می‌دهم. ( تمسخر و کنایه به رجعت) مؤمن طاق‌: قبول دارم، به شرط اینکه برای من ضامنی بیاور که وقتی به دنیا برمی‌گردی به شکل انسان برگردی. می‌ترسم که رجعت تو به شکل غیر انسانی باشد و من تو را نشناسم و نتوانم وجهم را از تو دریافت کنم. (رجال نجاشی، ص ٣٢٦) 2⃣ ابوحنیفه به مؤمن الطاق گـفت: اگر واقعاً علی بن ابی طالب (علیهما السّلام) پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حقّی داشت چرا حقّ خود را مطالبه نکرد؟ مؤمن الطاق با لبخند پاسخ داد: می‌ترسید جنیّان او را بکُشند، همانگونه که سعد بن عباده را کشتند! (بحار الانوار، ج ٤٧، ص ٣٩٩) 👈🏻 سعد بن عباده از بزرگان انصار بود و پس از جریان سقیفه مخالفت خود را با خلافت ابوبکر ابراز کرد و در خلافت عمر نیز بر عقیده خود ماند و خلافت را حق او نمی‌دانست. او در مقام اعتراض به خلافت عمر راهی زمین‌هایش در شام شد اما در بیابان‌های اطراف مدینه در سال پانزده هجری در پنجاه و شش سالگی به دست خالد بن ولید، مأمور عمر کشته شد. اما به منظور پیشگیری از مقابله انصار، بین عامه مردم شایع کردند، او توسط جنیان به قتل رسیده است. 3⃣ پس از شهادت امام صادق علیه السلام، ابوحنیفه به مؤمن طاق گفت: امامِ تو از دنیا رفت. (یعنی دیگر سنگ چه کسی را می‌خواهی به سینه بزنی) وی پاسخ داد: بلی، لیکن امام تو ‌(شیطان) تا روز قیامت زنده خواهد بود. (اشاره به آیه: قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرین اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ) رجال الکشی، قم: آل البیت، ج ٢ ص ٤٢٦ 4⃣ یک روز ابو حنیفه با مؤمن طاق در یکی از بازارهای کوفه همراه شد، شخصی فریاد می‌زد چه کسی بچه‌ای که (ضال) گمشده است را دیده است؟ مؤمن طاق گفت: بچه گمشده‌ای را ندیدم؛ ولی اگر پیر (ضال) گمراه می‌خواهی، بیا و ابوحنیفه را بگیر! (بحارالانوار، ج ٤٧ ص ٤٠٠) 5⃣ روزی ابوحنيفه از مومن طاق پرسيد: دربارۀ ازدواج موقّت چه مى‌گويى‌؟ آيا گمان مى‌كنى حلال است‌؟ مؤمن طاق گفت: آرى. گفت: پس چه چيزى مانعت مى‌شود كه به اهل منزلت (كنيزان و زنان و...) دستور دهى كه ازدواج موقت كنند و برايت درآمد كسب كنند؟ مؤمن طاق گفت: تمام كارها مورد رغبت مردم نيست؛ گرچه حلال هم باشد. و مردم شأن و منزلتى دارند كه مى‌كوشند آن را بالاتر برند. امّا اى ابوحنيفه! درباره شراب چه مى‌گويى‌؟ آيا گمان مى‌كنى حلال است‌؟ ابوحنيفه گفت: آرى. گفت: پس چه چيزى مانعت مى‌شود كه زنانت را در دكان‌هاى شراب‌فروشى بگمارى تا برايت درآمدى كسب نمايند؟ ابوحنیفه گفت: تيرى در مقابل تيرى، ولى تير تو کاری بود. (الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۵ ص ٤٥٠) اللّهم عجّل لولیک الفرج
زكريا بن آدم مى گويد: من نزد امام رضا عليه السلام بودم كه فرزندشان امام جواد عليه السلام را آوردند. ایشان كه كمتر از چهار سال داشتند، دستانشان را بر زمين زدند و سر مبارک را به آسمان بلند كردند و به فكر فرورفتند. امام رضا عليه السلام فرمودند: جانم فدايت، چرا انديشيدنت به درازا كشيد؟ بیان داشتند: براى آن چه در حق مادرم فاطمه (علیهاالسلام) روا داشتند، به خدا سوگند آن_دو را (از قبر) بيرون مى كشم، آتششان مى زنم، ذره_ذره شان كرده و ذراتشان را در دريا_پراكنده مى كنم. امام رضا عليه السلام ایشان را به خود نزديك كردند و ميان دو چشمانشان را بوسيدند و فرمودند: پدر و مادرم به فدايت، تو سزاوارامامتی. 📚کتاب نفیس القطره جلد اول صفحه۶۴۸ اللّهم عجّل لولیک الفرج 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
حکایت نقش دو شیر در بالای ایوان نقاره‌خانه در صحن عتیق حرم امام رضا علیه السلام چیست؟ ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔸در این صحنه مردی با ریش و سبیلی بلند، سری تراشیده و لباس سفید بر زمین افتاده و دو شیر بر او مسلط شده‌اند. یک شیر سر او را در دهان دارد و شیر دیگر کمر و پهلوی مرد را می‌درد. چشمان و دهان مرد از وحشت باز مانده است. 🔸اما ماجرای این شیرها: بعد از جریان اقامه نماز باران در توسط حضرت رضا علیه السلام و بارانی که بلافاصله باریده شد آن هم در فصل تابستان، محبوبیت امام در بین مردم چندین برابر شد. مامون تلاش کرد در مجلسی این ابهت امام علیه‌السلام را بشکند؛ 🔸نقل شده است که مأمون در مجلسی که  بدین منظور، ترتیب داده بود فردی به نام حمید بن مهران را مامور کرد تا با بی ادبی، امام علیه السلام را به سحر و عوام فریبی متهم کرده، از ایشان طلب کند که معجزه نموده، شیرهای روی پردۀ بالای سر مامون را زنده کنند تا  او را بخورند. 🔸امام رضا علیه السلام بلافاصله به نقش شیرهای روی پردۀ پشت سر مأمون اشاره کرده، فرمودند: این ملعون را ببلعید. بی‌درنگ، تصاویر به صورت دو شیر زنده ظاهر شدند و او را بلعیدند، به طوری که کوچکترین اثری از وی باقی نماند. بعد دوباره با اشاره امام ، به جای خود برگشتند. 🔸مأمون که از این صحنه به شدت ترسیده بود، گفت: الحمد لله که خداوند ما را از شر حمید بن مهران نجات داد! سپس گفت: یابن رسول الله؛ خلافت متعلق به جد شما رسول الله است و بعد از او شما سزاوار آن هستید. اگر می‌خواهید، من اکنون خلافت را به شما واگذار کنم. امام فرمودند: «من اگر خلافت را می‌خواستم، به تو مهلت نمی‌دادم. ولی خداوند به من امر فرموده که تو را به حال خود رها کنم.» 📔عیون اخبار الرضا علیه السلام شیخ صدوق ج۱ ص۱۸۳ اللّهم عجّل لولیک الفرج 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
✨امام موسن بن جعفر علیه السلام : «بخدا قسم آن دو [ابوبکر و عمر] باعث شدند مسیحیان مسیحی، یهودیان یهودی و مجوسیان مجوسی بمانند؛ خدا آنها را بخاطر این عملشان(غصب خلافت) نیامرزد.» 📚بحار،ج۳۰،ص۴۰۷ اللّهم عجّل لولیک الفرج
سلمان فارسی چنین نقل می‌کند: «زنی از انصار که به او أمّ فروة گفته می‌شد به شکستن بیعت ابوبکر تحریک می‌کرد و به بیعت کردن با علی علیه السلام تشویق می‌کرد، خبرش به ابوبکر رسید او را فرا خواند و از او خواست که توبه کند، امتناع کرد، ابوبکر گفت: ای دشمن خدا آیا به متفرق کردن اجتماعی که مسلمانان گرد آن جمع شده اند تشویق می‌کنی؟ نظرت در مورد امامت من چیست؟ گفت: تو امام نیستی؟ گفت: پس من چه کسی هستم؟ گفت: امیر قومت هستی که تو را به ولایت انتخاب کردند و گرامیت داشتند، امام از جانب خدا و رسولش انتخاب می‌شود و نباید ظلم کند، امام و امیر برگزیده باید به آنچه در ظاهر و باطن است و آنچه از خیر و شر در مشرق و مغرب اتفاق می‌افتد آگاه باشد، اگر در خورشید یا ماه برخیزد برای او بازگشتی نیست، امامت سزاوار پرستنده بت و کسی که کافر بوده و سپس اسلام آورده نیست، و تو از کدام دسته هستی ای ابن ابی قحافة؟ گفت: من از ائمه ای هستم که خدا برای بندگانش برگزیده است، گفت: به خدا دروغ بستی اگر تو از کسانی که خدا برگزیده است بودی تو را در کتابش ذکر می‌کرد چنانکه غیر تو را ذکر کرده است، خدای عزّو جلّ فرمود: « وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ » [۱] {و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می‌کردند. }. وای بر تو اگر امام هستی نام آسمان دنیا چیست؟ و نام آسمان دومی، سومی، چهارمی، پنجمی، ششمی و هفتمی چیست؟ ابوبکر مبهوت ماند و پاسخی نداد، سپس گفت: نام آنها نزد خدایی است که آنها را خلق کرده است، گفت: اگر جایز بود که زنان به مردان یاد دهند به تو می‌آموختم، ابوبکر گفت: ای دشمن خدا اگر نام آسمان‌ها را یکی یکی نگویی تو را می‌کشم. گفت: آیا مرا به کشتن تهدید می‌کنی؟ به خدا اهمیتی نمی دهم که مرگم به دست چون تویی صورت گیرد، اما به تو می‌گویم، آسمان دنیا ایلول، دوم ربعول، سوم سحقوم، چهارم ذیلول، پنجم ماین، ششم ماجیر و هفتم ایوث است، ابوبکر و همراهانش متحیّر شدند، به او گفتند نظرت در مورد علی علیه السلام چیست؟ گفت: انتظار دارید در مورد امام الأئمه و وصی أوصیا چه بگویم، کسی که زمین و آسمان به نور او روشن شده است، و کسی که یکتا پرستی جز با شناخت او کامل نمی شود. اما تو عهد شکنی کردی و تغییر دادی و دینت را فروختی. ابوبکر گفت: او را بکشید به راستی که مرتد شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام در زمین خود در وادی القری بودند، وقتی آمدند و خبر قتل‌ ام فروة به ایشان رسید، بر سر قبر او رفتند، بر سر قبرش چهار پرنده سفید با منقارهای سرخ بودند در منقار هر یک از آنها دانه اناری بود و داخل شکاف قبر می‌شد، وقتی پرندگان به حضرت نگریستند بالهای خود را به حرکت در آوردند و سر و صدا کردند، با زبانی شبیه زبان آنها به آنها پاسخ دادند، آنگاه فرمودند: اگر خدا بخواهد انجام می‌دهم، کنار قبر ایستادند و دست خویش را به طرف آسمان گرفته و فرمودند: 💠 ای زنده کننده جانها بعد از مرگ، ای احیا کننده استخوانهای پوسیده،‌ام فروه را برای ما زنده کن و او را عبرتی برای کسی که تو را سرکشی کرده قرار ده؛ ناگهان صدایی آمد: ای امیرالمؤمنین امرتان انجام شد،‌ ام فروة در حالی که لباس سبز رنگی از ابریشم سبز به او پیچیده شده بود بیرون آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین ابن ابی قحافه خواست که نور تو را خاموش کند و خدا برای نور تو روشنایی و درخشش خواست، این خبر به ابوبکر و عمر رسید و حیرت زده شدند، سلمان به آنها گفت: اگر ابوالحسن به خدا قسم خورد که اولین وآخرین انسانها را زده کند، چنین می‌کند، امیرالمؤمنین علیه السلام او را به شوهرش بازگرداند و دو پسر برای او به دنیا آورد و تا شش ماه بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام زنده بود [۲] . [۱]: . سجده / ۲۴ [۲]: . الخرائج و الجرائح ج۲ ص۵۴۷ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما