5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وضعیت ذهنی و احساسی ما هنگام غذا خوردن به اندازه_ی آنچه که می خوردیم مهمه👌
اگر همیشه در حالت آرامش و شکرگزاری غذا بخورید نتیجه اعجاب آور میشه😳
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرص آرام بخش قبل خواب😍
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذکری کوتاه ، ثوابی بینهایت 😎
امیرحسیندریایی | سبکزندگیمومنانه
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجاب چیست؟
شما چی فکر میکنی؟
تصویر زیبایی که ایشون از حجاب ارائه میده رو گوش میدی؟👆
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
🔘 تشرف در راه مانده ای از زائران امام رضا علیه السلام
(تشرّف شیخ حسین خادم مسجد سهله)
🔰 شیخ آقا بزرگ تهرانی از شیخ حسین، خادم مسجد سهله، نقل میکند:
در سفر اوّلی که با جناب شیخ اعظم، شیخ محمّد طه اعلی اللّه مقامه به مشهد مقدّس مشرّف شدیم؛ نزدیک مشهد یعنی میامی رسیدیم من بر حیوان سواری خود طیّ مسافت میکردم. چیزی از راه را طیّ نکرده بودیم که آن حیوان از حرکت باز ماند و کمکم عقب افتادم بطوریکه اثری از قافله دیده نمیشد. پیاده شدم و قدری پیاده با حیوان راه رفتم؛ ولی حیوان بهخاطر ورمی که در دستش پیدا شده بود، نمیتوانست راه برود و من هم از حرکت عاجز شدم.
در اینجا بارم را فرود آورده و فرشم را بر زمین پهن نمودم و در وسط صحرا مثل اینکه در خانهام باشم، نشستم و مدّت مدیدی در فکر بودم و به حضرت رضا علیه السّلام خطاب مینمودم و عرایضی را عرض میکردم و میگفتم:
🔹 مولاجان من زائر شمایم و از کاروان عقب افتادهام و دست حیوانم شل شده است.
▫️ و امثال این مطالب را ذکر میکردم. ناگاه دیدم شخص عجمی که بر حیوان قویّ سفیدی سوار است، از راه میآید. گفتم:
🔹 لابد این شخص از زوّار است.
▫️ وقتی رسید، سلام کرد. جواب سلامش را دادم. خیال کردم که او هم به واسطه امری از کاروان عقب افتاده است. بعد از جواب سلام، ایشان به فارسی مشغول صحبت شد و من هم فارسی بلد بودم.
مرا به اسم نام برد و گفت:
🔸 ای شیخ حسین، طوری نشستهای مثل اینکه در خانه خودت نشسته باشی آیا نمیدانی اینجا چه جایی است؟
▫️ گفتم:
🔹 بلی؛ امّا قضیه من چنین و چنان است.
▫️ گفت:
🔸 برخیز بارت را روی حیوانت میگذاریم و میرویم شاید خداوند ما را به قافله برساند.
▫️ گفتم:
🔹 آیا نمیبینی که دستش چه شده و نمیتواند راه برود؟
▫️ اصرار کرد. گفتم:
🔹 لا حول و لا قوّه الّا باللّه
▫️ و برخاستم. بار بر روی حیوان قرار گرفت من هم به اجبار او، حیوان را میراندم و ایشان نیز کمکم راه میرفت.
در بین راه گفت:
🔸 ای شیخ حسین، بار من سبکتر از بار تو است؛ بارت را روی حیوان خودم میگذارم و بار خودم را روی حیوان تو.
▫️ گفتم:
🔹 میل خودتان.
▫️ بار مرا گرفت و روی حیوان خودش گذاشت و بار خودش را روی حیوان من و به همین کیفیّت میرفتیم.
گفت:
🔸 ای شیخ حسین، نمیخواهی حیوان خودت را با حیوان من مبادله کنی تا سربهسر شود؟
▫️ گفتم:
🔹 ای برادر، تو عجمی و من عرب؛ گمان میکنی من نمیفهمم که مرا مسخره میکنی! حیوان شما ده برابر حیوان من میارزد؛ با اینکه من در این صحرا در معرض هلاکتم و چارهای ندارم جز اینکه مال و بارم را بگذارم و بروم تا خود را از هلاکت خلاص کنم.
معلوم است که این حرف تو جز برای مسخره کردن من نیست.
▫️ گفت:
🔸 از استهزاء کردن، به خدا پناه میبرم. تو چه کار داری، من میخواهم حیوانم را با حیوان تو معاوضه کنم.
▫️ هرچه میگفتم:
🔹 ای برادر مرا مسخره نکن،
▫️اصرار میکرد، تا اصرارش بحدّی رسید که قبول کردم. گفت:
🔸 پس سوار شو.
▫️ من بر حیوان او سوار شدم دیدم انگار مثل مرغی میپرد.
آن مرد گفت:
🔸 تو به قافله ملحق شو من هم ان شاء اللّه تعالی ملحق میشوم.
▫️ زمان کمی گذشت که دیدم به قافله رسیدهام. آن هم در نزدیکی منزل و مثل آنکه از آن مرد غافل شدم. همینکه به منزل رسیدم، پیاده شده و مشغول رسیدگی به حیوان گردیدم و وقتی کارم تمام شد برای خوردن قهوه خدمت شیخ محمّد طه رسیدم. وقتی داخل شدم، سلام کردم.
فرمود:
🔸 شیخ حسین، چرا امروز در راه با ما نبودی؟
▫️ چون بنای من بر این بود که هر روز حیوانم را جلوی محمل شیخ یک ساعت یا بیشتر راه میبردم و ایشان برای من حکایاتی را نقل میفرمودند.
عرض کردم:
🔹 شیخنا قضیّه من این بود
▫️ و جریان را نقل کردم. فرمود:
🔸 آن مرد کجا است؟
▫️ عرض کردم:
🔹 خودش را به ما میرساند؛ ولی هنوز نرسیده است.
▫️ فرمودند:
🔸 بلکه او قبل از تو رسیده است؛ آیا گمان میکنی که اینطور کارها را در چنین مکانی کسی غیر از ائمّه معصومین علیهم السّلام انجام میدهد؟
▫️ بعد شیخ بهخاطر این جریان قصیدهای در مدح حضرت رضا علیه السّلام انشاء نموده و قضیه را در آن درج نمود.
♦️ جناب شیخ آقا بزرگ تهرانی فرمودند:
▪️ شیخ حسین بعضی از ابیات آن قصیده را برای من خواند؛ ولی من فراموش نمودهام. و گفت:
▫️ آن شخص را هم دیگر ابدا ندیدم و با آن حیوان تا تهران برگشتم. در آنجا مریض شدم و آن را به قیمت گزافی فروختم و در معالجه مرض و مراجعتم، مصرف کردم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۲۰۳
#داستان_و_عبرت
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_علی_صفایی_حائری
🚨این سبک تربیت انسانی، الهی و اسلامی نیست.
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
😍 مهم ترین توصیه برای بالارفتن جذابیت یک فرد👇
😂مسابقهی بدبختی راه نندازیم😂
🤦♀ اغلب ما عادت کردیم وقتی به هم میرسیم:
❌ از بدبیاریها و بدشانسیهای اخیرمون صحبت میکنیم
❌ راجع به گرونی کالاها و اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعیمیگیم
❌ از دغدغه تربیت فرزندان و چالشهای اینچنینی صحبت میکنیم
😐یک فرد اگر دیدگاه منفی و صحبتهای منفی داشته باشه به شدت فرکانسش پایین میاد و نمیتونه فرد جذابی باشه
و ممکنه همه تو ذهن خودشون از اون فرد به عنوان یه آدم غرغرو با انرژی منفی یادکنند
#بیان_ناب
#جذابیت
#فن_بیان
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
کار درست رو انجام بدم،
حرف مردم رو چکار کنـــــم؟
منبع: جلسه اول مبحث خالص برای تو
#رسانه_عمار 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135