داستان نزول باران و فریب مردم
سامرا قحطی و خشکسالی شدیدی شده بود. خلیفه دستور داد که همه ی مردم برای نماز و طلب باران به بیرون از شهر بروند.
یه روز متوالی مردم به بیرون شهر رفتند و برای نزول باران دعا می کردند، اما باران نیامد.
روز چهارم مسیحیان ساکن در شهر به همراه رهبر خود به بیرون از شهر رفتند. در میان مسیحیان فردی بود که هرگاه دستش را به سوی آسمان بلند می کرد باران می بارید.
او دو روز به آنجا رفت و برای باران دعا کرد هر دو روز باران شدیدی آمد. این مسئله باعث هرج و مرج در میان مسلمانان شد و عده ای شک کردند که شاید مسیحیت دین بر حق است.
خلیفه تعدادی از افرادش را نزد امام حسن که در زندان بودند فرستاد تا درباره مسئله پیش آمده با ایشان مشورت کنند. امام فرمودند: بگویید فردا همه مردم بیرون از شهر تجمع کنند.
مردم طبق گفته امام به آنجا رفتند آن فرد مسیحی نیز در میان جمعیت بود. این دفعه هم آن مرد مسیحی دست به دعا بلند کرد و خیلی زود آسمان ابری شد و باران گرفت.
امام فرمود دست های او را باز کنید. در دستانش تکه استخوانی بود، امام استخوان را گرفت در پارچه ای پیچید و فرمود: حالا دعا کن. او دعا کرد اما این دفعه ابرها پراکنده شدند و هوا آفتابی شد.
خلیفه علت این ماجرا را از امام پرسید.
امام در پاسخ گفتند که این استخوان یکی از پیامبران خداست. هرگاه استخوان یکی از پیامبران الهی زیر آسمان نمایان شود باران می بارد.
#داستان_ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام #قصه #داستان
#ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
eitaa.com/amoo_safa
🌱 داستان کودکی امام حسن عسکری علیه السلام
در سنین کودکی به همراه پدر خود به شهر سامرا در عراق رفت چون توسط خلیفه آن زمان، متوکّل، به این شهر فراخوانده شده بود. ایشان باقی عمر خود را در این شهر سپری کرد و تنها امامی بود که نتوانست در طول عمر خود به حج برود.ایشان در سامرا از نزدیک شاهد مشکلات و سختی هایی که پدرش متحمل می شد بود و سعی می کرد در این سختی ها همراه و غمخوار پدرش باشد.
در زمان کودکی، یکی از شیعیان ایشان را در کنار بچه هایی دید که مشغول بازی بودند و پرسید:《 چرا شما با آن ها بازی نمی کنید؟》 امام در پاسخ فرمود:《 خداوند ما را برای بازی نیافریده است.》
در داستانی دیگر از کودکی ایشان آمده است که روزی در کنار پدر خود، امام هادی که نماز می خواند مشغول بازی بود که ناگهان به چاهی افتاد، صدای فریاد زن ها بلند شد امام هادی (ع) پس از نماز به آن ها گفتند: آرام باشید برای او اتفاقی نمی افتد. کمی بعد آن ها مشاهده کردند آب چاه به آرامی بالا آمد تا به لبه ی چاه رسید و امام را در حالی بازی با آب دیدند و اینگونه با یاری خداوند امام حسن به سلامت از چاه بیرون آمد.
#داستان_ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام #قصه #داستان
#ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
eitaa.com/amoo_safa
عبادت در زندان و آزادی برادر
در ادامه آزار و اذیت های معتمد عباسی، روزی دستور داد که امام حسن عسکری و برادرش جعفر کذاب را دستگیر کنند. پس از ان که امام وارد زندان شد، همواره به عبادت مشغول بود، روز ها روزه می گرفت و شب ها نماز میخواند و به مناجات با خداوند می پرداخت و این روند تکرار میشد.
هنگامی که خبر به گوش خلیفه رسید، دستور داد که امام را آزاد و روانه منزل کنند.
مامور خلیفه می گوید پس از ان که به جلکی زندان رسیدم دیدم الاغی بدون حرکت ایستاده است. داخل زندان که رفتم امام را آماده و لباس پوشیده دیدم وبه نظر می رسید منتظر خبری هستند که با خود آورده ام. وقتی پیام و دستور خلیفه را به ایشان گفتم بی درنگ سوار الاغ شد اما حرکت نکرد.
پرسیدم چرا ایستاده ای؟ فرمود: منتظر برادرم جعفر هستم. به خلیفه بگو ما هر دو با هم زندانی شدیم پس باید با هم آزاد شویم در غیر این صورت من جایی نخواهم رفت.
مامور نزد خلیفخ بازگشت و پیام حضرت را به او رساند. خلیفه دستور آزادی جعفر را نیز صادر کرد.
#داستان_ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام #قصه #داستان
#ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
eitaa.com/amoo_safa
#ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#داستان #قصه
🗝کلید بدی ها👹
پدرشهاب، یک خطاط هنرمنده.
🖋 او امروز مشغول نوشتن یک جمله قشنگه. شهاب هم کلاس دومه و خوندن و نوشتن بلده.
👦 بعضی وقتی ها شهاب کنار دست پدر می نشینه، خط نوشتن پدر رو تماشا می کنه و جمله هایی رو که او می نویسه، می خونه.
🧔امروز پدر او، حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام رو با قلم درشت تمرین می کرد و می نوشت: «خشم، 🔑کلید هر بدی است». شهاب از پدرش پرسید: پدر این جمله یعنی چی؟ پدر عینک رو روی صورتش جابه جا کرد و گفت: یعنی کسی که جلو خشمش رو می گیره و خشمگین و عصبانی نمی شه، از خونه بدی ها فاصله زیادی داره، اما کسی که خشمگین می شه، ممکنه هر کار بد دیگه ای هم انجام بده. پسرم! خشم مثل 🗝کلیدی می مونه که با اون، در 🏚خونه بدی ها باز می شه و آدم رو میون بدی ها، به دام🕸 می اندازه. شهاب که منظور پدر رو خوب فهمیده؛ سعی می کنه اون قدر قوی باشه که بتونه جلوی خشمش رو بگیره
#داستان_ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام #قصه #داستان
#ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
eitaa.com/amoo_safa
تولد فرزند امام حسن عسکری علیه السلام و آمادگی برای غیبت
یکی از مهمترین کارهایی که امام حسن عسکری(ع) در برابر حکومت و جاسوسان انجام داد، حفاظت از جان فرزندش《 مهدی》 بود. امام به گونه ای رفتار می کرد که تولد فرزندش از چشم جاسوسان دور بماند. چون همانطور که قبل تر گفتیم حکومت از وجود این کودک احساس خطر می کرد.
شیعیان باید می دانستند که آخرین امام آن ها از نظرها غایب خواهد بود.امام حسن، به همین دلیل پیش از ولادت مهدی (عج)، به آن ها خبر تولد مهدی را داده بود. پس از ولادت نیز به برخی از آن ها که قابل اعتماد بودند، فرزندش را نشان داد.
ادامه ی داستان👇
همچنین امام حسن میان حضرت مهدی و برخی از شیعیان ارتباطاتی را شکل داد تا در آینده مسائل شرعی که پیش می آید را از او بپرسند.
امام حسن عسکری(ع) افراد معتمدی را از بین مردم به عنوان نماینده خود انتخاب کرده بود و از طریق نمایندگان با مردم مرتبط بود.
هدف امام از انتخاب نمایندگان این بود که مردم با این شیوه آشنا شوند تا پس از ایشان، همین نمایندگان رابط حضرت مهدی و مردم باشند. همچنین امام از قبل بارها موضوع غیبت امام دوازدهم را به مردم گفته بود، بنابراین می دانستند که امام آن ها غایب خواهد بود.
با وجود سخت گیری های حکومت، روز به روز بر تعداد پیروان امام حسن عسکری افزوده می شد. حتی بعضی از مقامات هم، خلافت را حق امام حسن می دانستند.
حکومت از این قضیه احساس خطر می کرد و و طبق روایات صحیحی که از رسول خدا شنیده بودند ،دوازدهمین امام فرزند امام حسن عسکری و جانشین او خواهد بود، کسی که حکومت ظلم وستم را سرنگون می کند.
همانطور که گفتیم امامان با افزایش تعداد پیروانشان، نمایندگانی را برای ارتباط بیشتر با مردم انتخاب می کردند. این نمایندگان مسئول جمع آوری زکات و تقسیم آن بین نیازمندان و مستحقان بودند، همچنین احکام ومسائل شرعی که از امام آموخته بودند را به مردم منتقل می کردند.
پس از امام حسن، دوره غیبت امام آغاز می شد، بنابراین لازم بود که مردم هرچه بیشتر با این شیوه آشنا باشند. امام سعی می کرد مردم را بیشتر به علمای دین ارجاع دهد تا مسایل شرعی خود را بپرسند و به تدریج به این شیوه عادت و اعتماد کنند
#داستان_ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام #قصه #داستان
#ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
eitaa.com/amoo_safa
حادثه ای در زندان
یکی از مهمترین کارهایی که امام حسن عسکری(ع) در برابر حکومت و جاسوسان انجام داد، حفاظت از جان فرزندش《 مهدی》 بود. امام به گونه ای رفتار می کرد که تولد فرزندش از چشم جاسوسان دور بماند. چون همانطور که قبل تر گفتیم حکومت از وجود این کودک احساس خطر می کرد.
شیعیان باید می دانستند که آخرین امام آن ها از نظرها غایب خواهد بود.امام حسن، به همین دلیل پیش از ولادت مهدی (عج)، به آن ها خبر تولد مهدی را داده بود. پس از ولادت نیز به برخی از آن ها که قابل اعتماد بودند، فرزندش را نشان داد.
همچنین امام حسن میان حضرت مهدی و برخی از شیعیان ارتباطاتی را شکل داد تا در آینده مسائل شرعی که پیش می آید را از او بپرسند.
امام حسن عسکری(ع) افراد معتمدی را از بین مردم به عنوان نماینده خود انتخاب کرده بود و از طریق نمایندگان با مردم مرتبط بود.
هدف امام از انتخاب نمایندگان این بود که مردم با این شیوه آشنا شوند تا پس از ایشان، همین نمایندگان رابط حضرت مهدی و مردم باشند. همچنین امام از قبل بارها موضوع غیبت امام دوازدهم را به مردم گفته بود، بنابراین می دانستند که امام آن ها غایب خواهد بود.
با وجود سخت گیری های حکومت، روز به روز بر تعداد پیروان امام حسن عسکری افزوده می شد. حتی بعضی از مقامات هم، خلافت را حق امام حسن می دانستند.
حکومت از این قضیه احساس خطر می کرد و و طبق روایات صحیحی که از رسول خدا شنیده بودند ،دوازدهمین امام فرزند امام حسن عسکری و جانشین او خواهد بود، کسی که حکومت ظلم وستم را سرنگون می کند.
ادامه داستان👇
همانطور که گفتیم امامان با افزایش تعداد پیروانشان، نمایندگانی را برای ارتباط بیشتر با مردم انتخاب می کردند. این نمایندگان مسئول جمع آوری زکات و تقسیم آن بین نیازمندان و مستحقان بودند، همچنین احکام ومسائل شرعی که از امام آموخته بودند را به مردم منتقل می کردند.
پس از امام حسن، دوره غیبت امام آغاز می شد، بنابراین لازم بود که مردم هرچه بیشتر با این شیوه آشنا باشند. امام سعی می کرد مردم را بیشتر به علمای دین ارجاع دهد تا مسایل شرعی خود را بپرسند و به تدریج به این شیوه عادت و اعتماد کنند
آنگاه به آن مرد اشاره کرد که برو بیرون.
سپس امام (ع) فرمود: «این مرد از شما نیست و از او دوری کنید. او دربارۀ شما به حکومت گزارش نوشته و آن را در لباسش پنهان کرده است.»
پس از این سخنان امام (ع)، چند زندانی او را کشتند و نامه را پیدا کردند. با پیدا شدن نامه، برای همۀ زندانیها معلوم شد که او جاسوس حکومت است نه شیعه و طرفدار اهلبیت.
#داستان_ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام #قصه #داستان
#ولادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
4⃣ داستان ها و قصه های مربوط به امام حسن عسکری علیه السلام 👇
👆داستان های مربوط به امام حسن عسکری علیه السلام
عموصفا دوست خوب بچه ها
4⃣ داستان ها و قصه های مربوط به امام حسن عسکری علیه السلام 👇
5⃣ مسابقه ی جدول مربوط به امام حسن عسکری علیه (همراه با پاسخنامه)👇
عموصفا دوست خوب بچه ها
5⃣ مسابقه ی جدول مربوط به امام حسن عسکری علیه (همراه با پاسخنامه)👇
6⃣ مسابقه ی حافظه ای مربوط به امام حسن عسکری علیه السلام👇