eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1.3هزار فایل
🍃 ﷽ 🍃 😊محمدصادق صفائی هستم 👨‍🏫 آموزگارکلاس دوم ابتدایی 🏡 ساکن شهرمقدس قم🌏 💥بهترین پست هاتقدیم شما🌱 💫مجری برنامه های شادکودک ونوجوان😍 #جشنهای_تکلیف🎁 #جشن_قرآن💚 #جشن_ها_ملی_مذهبی_برای_مدارس🌎 جهت هماهنگی واجرا پیام دهید👇 @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 دعوت فقرا برای غذا خوردن روزى امام حسين (ع) از كنار فقرا عبور مى كردند كه ديدند پلاسى پهن كرده و مشغول خوردن تكه نانى هستند. امام به آنها سلام كرد و ايشان هم جواب سلام‌شان را دادند. فقرا امام را دعوت کردند تا با آن‌ها غذا بخورند. امام (ع) هم كنار آنها نشستند و فرمودند: اگر غذاى شماصدقه نبود باشماهم غذا مى شدم و بعد فرمودند: به منزل من بيايد. فقرا هم به منزل آن حضرت رفتند و امام عليه السلام به آنها غذا و لباس داد و دستور داد مبلغى پول هم به آنها داده شد. eitaa.com/amoo_safa
📚 قصه مهربانی امام حسین شخصی به نام عصام بن مصطلق می‌گويد: روزى به مدينه رسیدم و حسين بن على(ع) را با قيافه‌اى جذاب دیدم و هر چه از حسادت نسبت به پدرش در دل داشتم آشكار كردم و گفتم: تو فرزند ابوتراب هستى؟ جواب داد: آرى. من هم او و پدرش را مورد بی‌ادبی بسيار قرار دادم. امام با عطوفت و مهربانى به من نگاه كرد و اين آيات را تلاوت كرد: و امر به نيكى كن و از انسان‌هاى جاهل درگذر، و اگر وسوسه اى از شيطان در تو ايجاد شد به خدا پناه آور كه او بسيار شنوا و آگاه است. وقتى طايفه اى از شيطانها پرهيزكاران را وسوسه كنند خدا را به ياد آورند و همان لحظه آگاه و بينا شوند، شيطانها برادرشان را به گمراهى مى كشانند. بعد به من فرمود: آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت كن. اگر از ما يارى بخواهى تو را يارى خواهيم كرد و اگر كمک بخواهى كمک مى‌كنيم و اگر طلب هدايت نمائى تو را هدايت خواهيم كرد. عصام بن مصطلق می‌گوید با اين برخورد مهربانانه حضرت از گفته ها و رفتار خودم پشيمان شدم. در این لحظه امام فرمود. (يوسف به برادران شرمنده خود گفت) امروز هيچ ملامتى بر شما نيست خداوند شمارا مى بخشد او مهربانترين مهربانان است. بعد فرمود: آيا اهل شام هستى؟ گفتم: بله فرمود: طبيعى است، معاويه در بین مردم شام شايعه ساخته است. درود خدا بر ما و تو باد. نيازمندي‌هاى خود را بگو كه مرا بهتر از آنچه فکر می‌کردی خواهى يافت. عصام می‌گويد: با اين بر خورد بزرگوارانه او زمين با همه پهناورى كه داشت براي من تنگ شد و دوست داشتم كه مرا در خود فرو برد آنگاه خود را از وى دور كردم و از آن پس كسى از او پدرش برای من محبوبتر نبود. eitaa.com/amoo_safa
📚 غیبت نکنید شخصى در حضور امام حسين عليه السلام از شخص ديگرى غيبت می‌کرد. امام فرمود: دست از غيبت برادر كه نان خورش سگ‌های جهنم است eitaa.com/amoo_safa
📚 کودکی عمر سعد روزی از روزها امام علی علیه السلام در مسجد کوفه به مردم فرمود:«بپرسید از من، قبل از آنکه از میان شما بروم.». ناگهان مردى از میان جمعیت برخاست و پرسید: «ای امیر المؤمنین تعداد موهاى سر و صورت من، چندتاست است؟» او سعد بن ابى وقاص پدر عمر سعد بود. امام على علیه السلام فرمود: «به خدا! مسئله‌اى را پرسیدی که دوستم رسول خدا صلى الله علیه و آله، مرا از آن، آگاه ساخته بود. در سر و صورت تو مویى نیست، مگر آنکه در ریشه آن، شیطانى نشسته باشد. بدان! که در خانه تو پسرى است که فرزندم، حسین علیه السلام را به قتل مى رساند.» راوى مى گوید: «در آن لحظه که امیر المؤمنین على علیه السلام چنین فرمود، عمر سعد (سرکرده لشکر یزید)، هنوز کودکی بود و در دامان پدرش نشسته بود.» eitaa.com/amoo_safa
📚داستان تولد امام حسین برای کودکان امام حسین علیه السلام در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام علی(ع) و مادر ایشان حضرت زهرا (س) دختر پیامبر (ص) هستند. ایشان دومین فرزند حضرت زهرا(س) و پس از امام حسن (ع) به دنیا آمده‌اند. نقل شده است که امّ‌فضل همسر عباس بن عبدالمطلب خواب دید که قطعه‌ای از بدن پیامبر در دامن او (ام فضل) گذاشته شد. پیامبر در تعبیر خوابش گفت که فاطمه پسری به دنیا خواهد آورد و تو دایه او خواهی بود و از همین رو وقتی امام حسین(ع) متولد شد، ام‌فضل دایگی‌اش را بر عهده گرفت. ولی گفته‌اند حسین(ع) از ایشان شیر نخورد. در منابع آمده است که رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، حسن و حسین(ع) را بیش از بقیه دوست داشت. این علاقه چنان بود که گاه با ورود آن دو به مسجد، خطبه‌اش را ناتمام می‌گذاشت، از منبر پایین می‌آمد و آنان را در آغوش می‌کشید. از پیامبر نقل شده است که محبت به این دو مرا از محبت به هر کس دیگری بازداشته است. حسین(ع) در کنار دیگر اصحاب کساء در ماجرای مباهله حضور داشت و در هنگام رحلت پیامبر(ص) هفت ساله بود. eitaa.com/amoo_safa
📚 امر به معروف و نهی از منکر روزی امام حسن و امام حسین (ع) از محلی می‌گذشتند. پیرمردی را دیدند که مشغول وضو است. ولی به درست وضو نمی‌گرفت. این دو امام عزیز که کودک هم بودند تصمیم گرفتند به طور غیر مستقیم با کمال ادب، صحیح وضو گرفتن را به او یاد دهند. اول با هم صحبت کردند طوری که پیرمرد سخنانشان را بشنود. یکی گفت: وضوی تو صحیح نیست وضوی من درست است. دیگری گفت: نه، وضوی تو درست نیست وضوی من درسته. سپس نزد پیرمرد آمدند و گفتند: ما در حضور شما وضو می‌گیریم نگاه کن! و ببین! کدممون درست وضو می‌گیریم! هر دو وضوی درست و کاملی جلوی چشم پیرمرد گرفتند. آنگاه از پیرمرد پرسیدند: پیرمرد متوجه شد که وضوی صحیح چگونه است و منظور اصلی آن دو کودک یاد دادن به اوست. با کمال فروتنی گفت: عزیزان! وضوی هر دوی شما درست و صحیح است من پیرمرد نادان هنوز درست وضو گرفتن را نمی‌دانم. شما بخاطر محبت و دل سوزی که بر امت جدتان دارید، وضوی درست و صحیح را به من یاد دادید، سپاسگزارم. eitaa.com/amoo_safa
📚 به خاطر حسین(ع) بخشیده شد چند روزى بود که براى فرار از مجازات، پنهان شده بود. گناهى کرده بود که باید تنبیه مى شد. امام حسن و امام حسین(ع) را که هنوز چندان بزرگ نشده بودند، از دور دید. سرآسیمه به طرف آن‌ها دوید و آنان را به دوش کشید و با شتاب نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: «یا رسول(ص)! من پناه آورده‌ام به خدا و این دو فرزند، مرا به خاطر این دو ببخش.» رسول خدا (ص) تا این جریان را دید، به گونه‌اى خندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود: «تو را بخشیدم و به خاطر حسن و حسین(ع) از گناهت گذشتم.» آن گاه به حسن و حسین (ع) رو کرد و فرمود: «شفاعت شما را پذیرفتم». eitaa.com/amoo_safa
📚 چطور گناه نکنم؟! جوانى خدمت امام حسین(ع) رسید و گفت: «من مردى گناه کارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین(ع) فرمود: پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزراییل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن. جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت. eitaa.com/amoo_safa
📚 منزلت(جایگاه) امام حسین(ع) شخصى از یاران امام صادق (ع) مى گوید: «نزد امام صادق (ع) رفتم، دیدم حضرت نماز مى‌خواند. بعد از نماز، در سجده مناجات کرد و براى زوار قبر امام حسین (ع) بسیار دعا کرد. وقتى مناجات حضرت تمام شد، گفتم: فدایت شوم! آنچه من از شما شنیدم، اگر هم براى کسانى بود که خدا را نمى‌شناسند، گمان مى‌کردم به آتش دوزخ دچار نمى‌شوند! به خدا که آرزو کردم حسین (ع) را زیارت مى‌کردم و حج (مستحبى) انجام نمى‌دادم! حضرت در پاسخ فرمود: تو که به قبر امام حسین (ع) نزدیک هستى، چرا به زیارتش نمى روى؟ عرض کردم: من نمى‌دانستم که مسئله به این عظمت است. حضرت فرمود: «دعا گویان زوار حسین علیه السلام، در آسمان از دعاگویان او در زمین بیشترند. زیارت را ترک مکن. هرکه آن را ترک کند، آن قدر حسرت مى برد که آرزو مى کند که قبر حضرت، نزد او مى بود.» و سپس حضرت دوباره به تمجید زایران حضرت حسین (ع) و بیان فضایل آنان پرداخت. eitaa.com/amoo_safa
📚داستانی کلی از امام حسین علیه‌السلام یک روز آفتابی و زیبا، در شهر مدینه، اتفاق قشنگی افتاد. خانم فاطمه (سلام الله علیها) و آقا علی (سلام الله علیه) خیلی خوشحال بودند، چون قرار بود فرزند جدیدشون به دنیا بیاد. این بچه کوچولو، امام حسین (ع) بود! پدربزرگش، پیامبر مهربون (ص)، خیلی دوستش داشت و همیشه برای خوشحالیش دعا می‌کرد. امام حسین (ع) بچه ی خیلی بازیگوش و مهربونی بود. با بچه های دیگه بازی می‌کرد، بهشون کمک می‌کرد و با همه مهربون بود. مثل یه فرشته کوچولو بود که همه دوستش داشتن. او خیلی دوست داشت به حیوانات کمک کنه و بهشون غذا بده. وقتی بزرگ‌تر شد، امام حسین (ع) یک مرد خیلی شجاع و مهربون شد. همیشه از مردم ضعیف حمایت می‌کرد و بهشون کمک می‌کرد. او به همه یاد می‌داد که مهربون باشن، راستگو باشن و همیشه به خدا اعتماد کنن. هر کی امام حسین (ع) رو می‌دید، عاشقش می‌شد. امام حسین (ع) با همه، حتی دشمنانش، با مهربونی رفتار می‌کرد. او همیشه به همه یاد می‌داد که با هم دوست باشن و مهربانی رو با هم تقسیم کنن. امام حسین (ع) نمونه ی یک انسان کامل بود، کسی که همیشه به فکر دیگران بود و بهشون کمک می‌کرد. ما باید از امام حسین (ع) یاد بگیریم که مهربون، شجاع و راستگو باشیم. eitaa.com/amoo_safa