eitaa logo
کانال تربیتی جوانه ها
16.5هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
644 فایل
🔴 آرشیو محتوای رایگان مدارس کشور 🔴 ویژه مربیان، مادران و مدیران خلاق ⭕ ابتدایی ⭕ پیش_دبستانی ⭕ مهدکودک 🔵 مدیر #عموانصاری 👈 @Avahid1 ✅کانال فروشگاه ما 😍 👈 @moraby543 🎁 #تبلیغات عالی👇 https://eitaa.com/joinchat/950730875C7770581e55
مشاهده در ایتا
دانلود
از زنگی پیامبر شخصیت پیامبر 👇👇👇👇👇 او کیست؟💥💥 👈خداوند درباره ايشان مي‌فرمايد: «بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ؛ نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.[1]» 👈براي اينكه بدانيم اين آيه درباره چه شخصيتي است به متن زير توجه كنيد 👈به همه، حتى كودكان سلام مي‌كردند. ايشان با فرزندان و با نوه‌هاي خود بسيار مهربان بودند، به آن‌ها محبت مىكردند. آنان را را مىبوسيدند و بر دوش خويش سوار مىكردند، ایشان نسبت به فرزندان ديگر مسلمان نيز مهربانى مىكردند. آن‌ها را روى زانوى خويش نشانده، و دست نوازش بر سر آن‌ها مىكشيدند. 👈هنگامي که ايشان در شهر مدينه زندگي مي‌کرد، گاهي به مناسبتي به سفر مي‌رفت. در اين مدت همه، دل‌تنگ ايشان مي‌شدند. مخصوصاً بچه‌ها. لحظه شماري مي‌کردند تا ايشان زودتر برگردد. حضرت هم بچه‌ها را خيلي دوست داشت. وقتي که ايشان باز مي‌گشتند، بچه‌ها با خوشحالي از خانه‌هايشان بيرون مي‌دويدند و دور او حلقه مي‌زدند. حضرت نيز با مهرباني آن‌ها را نوازش مي‌کرد و با صبر و حوصله به حرف هايشان گوش مي‌داد و با رويي گشاده و لبخند😃 زنان با آن‌ها حرف مي‌زدند. بچه‌ها خوشحال مي‌شدند و چهره‌ي ايشان را غرق در ب @amooansari
از امام حسن عسکری (ع) 🎈حیوان نا آرام خلیفه اسب یا استری چموش و خطرناک داشت که هیچ کس نتوانسته بود آن را رام کند و سوارش شود. یک روز از امام خواست تا سوار آن اسب وحشی شود. قصدش این بود که حیوان امام را به زمین بکوبد یا با لگد به او صدمه بزند. امیدوار بود که امام با این حادثه کشته و یا زخمی شود. امام حسن عسگری(ع) جلو رفت. دستش را روی سر اسب گذاشت و نوازش کرد و به آرامی سوارش شد و به طرف خلیفه حرکت کرد و فرمود:« این حیوان که بسیار آرام ونجیب است ! » خلیفه که از خجالت و دسپاچگی نمی دانست چه کند گفت:«حالا که توانستید آن را رام کنید من آن را به شما هدیه می دهم.» 💐💐💐💐💐💐💐💐 ها ╲\╭┓ ╭ 🌸🍃 🆑 @amooansari ┗╯\╲
از امام حسن عسکری (ع) حیوان نا آرام خلیفه اسب یا استری چموش و خطرناک داشت که هیچ کس نتوانسته بود آن را رام کند و سوارش شود. یک روز از امام خواست تا سوار آن اسب وحشی شود. قصدش این بود که حیوان امام را به زمین بکوبد یا با لگد به او صدمه بزند. امیدوار بود که امام با این حادثه کشته و یا زخمی شود. امام حسن عسگری(ع) جلو رفت. دستش را روی سر اسب گذاشت و نوازش کرد و به آرامی سوارش شد و به طرف خلیفه حرکت کرد و فرمود:« این حیوان که بسیار آرام ونجیب است ! » خلیفه که از خجالت و دسپاچگی نمی دانست چه کند گفت:«حالا که توانستید آن را رام کنید من آن را به شما هدیه می دهم.» 💖جوانـــــــــــــــــــــــــــه ها ┏━━━━━━🌻🍃━━━┓ 🆔 @amooansari✍ ┗━━🍃━━━━━━━┛