رای ما رئیسی.mp3
3.75M
گوش کنید و لذت ببرید 👏🌹✅❤️
ایران دوباره سر شار از امید و زندگی می شود ان شاءالله
انتشار واجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از واکسن ایرانی زدن رهبر معظم انقلاب..
معظم له دو شرط داشتند برای زدن واکسن
۱- ایرانی باشد ۲- آخرین فرد باشند
ایشون در میان ۸۰ ساله ها آخرین فردی هستند که واکسن زدند
شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیلهاش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند... دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و جلوباز و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بسیاری از ماها
😔 ⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر حجاب برتر است و میشود برتر نبود! بین خوب و خوب تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمیخورد .میشود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود(برگرفته از سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران )... حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمیتواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب
😔⬅️ گام دوم، گرفتن مقنعه بود... میشود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم می آید روسریهایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم میرسید... خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون میزد
😔 ⬅️ در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد میگرفتند
😔⬅️چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد...
😔⬅️ مانند بچهای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ میشود و قد میکشد و والدینش حس نمیکنند اما دیگران که کمتر او را میبینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او میشوند... ما عادت کردیم به روسریهایی که هر روز آب میرفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری... مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو...
😔⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بیحجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد... سال ها گذشت و لباس ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کارهای ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامههای عمومی یافت میشد...
😔⬅️ حالا هم که مد پوشش خانمها تغییر کرده، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار... یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ..........
😔⬅️ یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفتهاند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکردهاند... اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست... خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر میشود و ما عادت میکنیم.... آن وقت... نمیدانم بعدش سراغ چه خواهند رفت...
🌺 حیرت آور است !!
👈همه ی جهان حجاب دارد:
1_کره زمین دارای پوشش است...
2_ میوه های تر وتازه دارای پوشش است...
3_ شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود...
4_ قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته
5_ سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود...
و......
در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛
اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش یا پوشش ناقص رها میکند!!!
🔴بانو!😔😔
این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام...!
چادرت را در آغوش بگیر و بگو برایت روضه بخواند
همه را از نزدیک دیده است...
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س
تا میتوانید نشر دهید...تاشاید غیرت ازدست رفته تکانی بخورد.
سلام_امام_مهربانم♥
سلامی از عطش به چشمه سار ...
سلامی از درخت به بهار ...
سلامی از بیقراری به آرامش ...
سلامی از ناامیدی به امید ...
سلامی از بی کسی به پناهگاه ...
سلامی از انتظار به خورشید ...
سلامی از من که در نهایت فقرم
به شما که در اوج عنایتید ...
ســلام_مـولاجـانم 🌷
•°بۍدردِعشقِٺو
صدحیفزعمرۍڪہگذشٺ!
بیشازاین
•°ڪاشگرفتارعِشقَتباشم...🥀
•
یاأیهاالْـعزیز
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج 🌹
🌺🌺🌺
Reza Narimani - Khabar Che Sangine.mp3
19.59M
رفیق نیمه راه من خداحافظ!
#فرج_نژاد
🏴 إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون
◼️خبر تلخ مصیبت درگذشت مظلومانه پژوهشگر فرهیخته، فاضل حوزوی جناب آقای دکتر محمدحسین #فرج_نژاد و همسر و فرزندانشان، موجب تأثر فراوان شد.
مجاهدت مخلصانه آن مرحوم و دغدغه او برای ساماندهی فضای مجازی و تربیت فعالان رسانهای انقلابی، دغدغهای بود که بیش از دو دهه از عمر کوتاه اما با برکت خویش را وقف آن کرد و تا آخرین روزهای عمر خود در آن مسیر پای فشرد که حضور آن مرحوم دو روز قبل از ارتحال، به نمایندگی از مرکز پژوهشها در کمیسیون فرهنگی مجلس جهت دفاع از طرحی که سالها برای آن خون دل خورده بود، گواه آن است.
اینجانب بر خود لازم میدانم به حوزه علمیه قم به جهت تربیت چنین فضلای مجاهدی، تبریک گفته و به تمامی شاگردان، همکاران و دوستان ایشان بهویژه پژوهشگران «میز فضای مجازی و رسانه» دفتر قم مرکز پژوهشها، تسلیت عرض کرده و توفیق ادامه مسیر این محقق مخلص را از خدای منان طلب نمایم.
همچنین برای پدر، مادر و سایر بازماندگان آن پژوهشگر انقلابی، صبر و اجر و نیز برای همسر و فرزندان مرحومش که همگی در سانحه رانندگی دعوت حق را لبیک گفتند، مغفرت الهی مسئلت دارم.
#مبلّغ_غدیر_باشیم
✅#غدیر مولایمان را چگونه #تبلیغ کنیم؟
...غدیر را باید سینه به سینه و نسل به نسل #تبلیغ کرد و اینک این مهم بر عهده ی من و شماست همچنان که روزگاری بر دوش پدرانمان بوده و فرداها نیز به دست فرزندانمان .
🍃🌸راهکارهای پیشنهادی زیر، اندکی از راهکارهای فراوان تبلیغ
برای #عید_غدیر است:
1- یک #مادر_بزرگ می تواند با گفتن #قصه های غدیری برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
2- یک #امام_جماعت مسجد می تواند با #صحبت پیرامون غدیر مبلّغ غدیر باشد.
3- یک #نمازگزار مسجد می تواند با #پذیرایی از نمازگزاران مبلّغ غدیر باشد.
4- یک #مادر می تواند با آماده کردن #بهترین_لباس های فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
5- یک #مادر می تواند با #پختن_غذای مورد علاقه فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
6- یک #مادر می تواند با پخش #سرودهای_شاد در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
7- یک #مادر می تواند با گذشتن از خطاهای فرزندش به مناسب غدیر مبلّغ غدیر باشد.
8- یک #پدر می تواند با تهیه #هدیه برای فرزندانش مبلّغ غدیر باشد.
9- یک #پدر_بزرگ می تواند با ارسال پیام برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
ادامه دارد ...
#مبلّغ_غدیر_باشیم
✅ادامه #غدیر مولایمان را چگونه #تبلیغ کنیم؟
10- یک #مادربزرگ می تواند با دادن #نذری در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
11- یک #کاسب می تواند با #تخفیف_ویژه در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
12- یک #دانشجو می تواند با #هدیه کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به اساتید و دوستان و نزدیکانش مبلّغ غدیر باشد.
13- یک #معلم می تواند با برگزاری #مسابقات مرتبط با غدیر در کلاسش مبلّغ غدیر باشد.
14- یک #پدر می تواند با تهیه #هدیه و لباس نو برای فرزندانش در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد.
ادامه دارد...
#مبلّغ_غدیر_باشیم
✅ادامه #غدیر مولایمان را چگونه #تبلیغ کنیم؟
15- یک #فرد می تواند با #عیدی روز غدیر به رفتگر محله اش مبلّغ غدیر باشد.
16- یک #فرد می تواند با دادن #هدیه به #همسایگان محله اش مبلّغ غدیر باشد.
17- یک فرد می تواند با پخش یک جعبه #شیرینی میان #همسایه ها مبلغ غدیر باشد.
18- یک فرد می تواند با #تزئین_ماشینِ خود در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
19- یک فرد می تواند با #تزئین_درب_منزل یا آپارتمان خود مبلّغ غدیر باشد.
20- یک فرد می تواند با #ترویج_آداب_غدیر مبلّغ غدیر باشد.
21- یک فرد می تواند با #طراحی_کارت_پستال با موضوع غدیر و پیام آن مبلّغ غدیر باشد.
22- یک فرد می تواند با #ترویج فرهنگ #عیدی دادن میان #اقوام مبلّغ غدیر باشد.
23- یک مادر می تواند با پخش #سرودهای_غدیری در #منزل مبلّغ غدیر باشد.
24- یک فرد می تواند با یک #لبخند و #شادباش غدیر مبلّغ غدیر باشد.
25- یک فرد می تواند با خواندن #خطبه_برادری میان دوستانش مبلّغ غدیر باشد.
...و هزار کار دیگه که مجال گفتنش نیست.
غدیر با کیفیت نسخه نهایی.pdf
1.07M
جزوهٔ «غدیر عهدی با مهدی»
[۱۳ صفحه]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجموعه اقدامات پیشنهادی برای بزرگداشت عیدالله الاکبر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با مطالعه و انتشار و اجرای این فایل قدمی برای بزرگداشت ایام #غدیر برداریم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عید_غدیر
#شادی_آسمانی
#کاروان_غدیر
💕یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید. هرکس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است. مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم. سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چرا که قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد. ما انسانها دراین جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده. قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. می توانیم باهم بخوریم. باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم…باهم…
پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟
#برد_برد
🍃🍃🍃
نون سنگک
🔹مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
🔸اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم.
🔹مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
🔸گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟
🔹مامان گفت: میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
🔸گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون میخواید لواش میخرم.
🔹مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
🔸این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
🔹داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست.
🔸با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
🔹راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود.
🔸یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
🔹دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد میکرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
🔸گفتم: نفهمیدی کی بود؟
🔹گفت: من اصلاً جلو نرفتم.
🔸دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.
🔹دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم.
🔸وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
🔹تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره!
🔰پدر و مادر از جمله اون نعمتهایی هستند كه دومی ندارند پس تا هستند قدرشون رو بدونيم!
افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمیكنه؛
نه برای ما، نه برای اونها...
*بخونید خیلی قشنگه*
ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ !
ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ !
ﺑﺎﺑﺎ برای من کار پیدا کن
ﺑﺎﺑﺎ برای من سرمایه بده
ﺑﺎﺑﺎ من ....................
ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ :
ﺑﺎﺑﺎ ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ...
ﺑﺎﺑﺎ ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ ﻧﻖ ﺯﺩﻡ !
ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ :
ﺑﺎﺑﺎ ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟؟؟
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩیم ﺍﺯمون ﻣﯿﭙــﺮﺳﯿﺪﻥ :
ﺑــﺎﺑــﺎﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻣـﺎﻣــﺎﻧﺘﻮ؟ !
میگفتیم : ﻫﺮ ﺩﻭﺗﺎﺷﻮﻧﻮ !!
ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻧﻪ !
ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!!
ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟؟؟
ما ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ میگفتیم :
ﻣﺎﻣﺎﻧــﻮ !!!
ﺑﯿــﭽﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ ! ﻟﺒــﺨﻨﺪ تلخی ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ...
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺟﻠــﻮﯼ ﻫﻤﻪ !!!
ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﻔﻬــﻤﯿﻢ ﭘــﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺗــﺎ ﺯﻥ ﻭ بچش ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻦ ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ
ﺑﺎﺵ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻢ.
ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ...
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ رﻭﯼﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ..
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ديده ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩﭘﯿﺮ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و درعوض غذا را به دهان پدر میگذاشت ...
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ پدر ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ تميز و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ...
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ آنان ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!!
ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ
ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ.
ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ
ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ:
ﭘﺴﺮ... ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ نمیکنی ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ باقی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!
ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ...فكر نميكنم ﭼﯿﺰﯼ باقی گذاشته باشم!
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
خیر ﭘﺴﺮم. اشتباه میکنی. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ!
پسر با تعجب پرسید: چه چیز را؟!
آن مرد پیر گفت: تو ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ...
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ باقی گذاشته ای...
و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ..!!
کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه آغاز میشد:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت،
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست ...😔
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮﭼﯽ ﺳﺎﻻﺭﻩ ﻫﺮﭼﯽ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻨﺎمه ﭘـــــــﺪﺭ
زنده باد همه ی پدران در قید حیات و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده..
1_1149567226.pdf
1.48M
تحلیل جامع بیماری کرونا و راهکارهای درمانی آن از طریق طب اسلامی
*✅تنها کسی که در قیامت حسرت نخواهد خورد!*
✍از حضرت امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:
یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید:
"بترسان ایشان را از روز حسرت"
حضرت جواب دادند:
آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.
پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟
حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد.
📚وسائل الشیعه ج۷ ص۱۹۸.
*🔶 ۹ آرزویی که انسان بعد از مرگ میکند ، و در قرآن ذکر شده است :*
1⃣ *يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا*
ﺍی ﮐﺎﺵ خاک میبودم.
(ﺳﻮﺭة النبأء ۴۰)
2⃣ *يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ*
ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش می فرستادم.
(سورﺓ ﺍﻟﻔﺠﺮ ۲۴)
3⃣ *يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ*
ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمیشد.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﺤﺎﻗﺔ ۲۵)
4⃣ *يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا*
ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ ۲۸)
5⃣ *يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا*
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را می کردیم.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﺣﺰﺍﺏ ۶۶)
6⃣ *يَا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا*
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ ۲۷)
7⃣ *يَا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً*
ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها میبودم، حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ ۷۳)
8⃣ *يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا*
ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمیآوردم.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻜﻬﻒ ۴۲)
9⃣ *يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين*
ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانیهای رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﻧﻌﺎﻡ ۲۷)
*👈👈 این ها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ دارد در حالیکه در آن زمان ، دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد ؛ پس امروز به فکر باشیم..
🔵 مهمتر از ثواب
آیتالله حاجآقا مرتضی تهرانی رضواناللهتعالیعلیه:
🏴 ذکرِ مصائب اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین برای این نیست که ما گریه بِکاریم و ثواب دِرو کنیم، بلکه برای این است که به صفات انسانی و اخلاقی نزدیک شویم.
🏴 ذکر مصائب، اجر و ثواب هم دارد ولی مهمتر از ثوابْ انسانیت است؛ توجه به خدای سبحان است؛ دورکردنِ رذایل اخلاقی از خود است؛ دریافتِ فضایل از سویِ اولیایِ الهی است.
📚 کتاب چشمهایت را باز کن! صفحه ۱۹۸.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
👈مسجد جامع غدیرخم
◀اللهم عجل لولیک الفرج
بحق الحسین علیه السلام
↩اللهم احفظ امام الخامنه ای
🌹 🌹
⬅️به اذن الله
⬅️و یاری امام زمان (عج)
⬅️ما ایستاده ایم 👇
◀با ولایت تا ظهور🔻
↩️با شهادت تا قیامت
خانم معلم همیشه پالتواش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت .
آنروز مادرِ دخترک را خواست.
خانم معلم به مادر گفت متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکز داره .
اصلا چیزی یاد نمیگیره .
ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد .
انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش ، اما حرف خانم معلم را قبول کرد . وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود ، دخترک گفت خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم .
خانم معلم پیشنهاد داد ، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهء خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد .
دختر خوشحال قبول کرد . مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد .
خانم معلم دوباره مادرش را خواست .
اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد .
در راه برگشت به خانه مادر
بالاتر از ابرها سیر می کرد .
لبخندزنان به دخترش گفت چقدر خوبه که نمره هات عالی شده ، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!
دختر خندید مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم .
چطور؟
هر روز که براش قهوه می آوردم ، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم . اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده .
خیلی وقتها ، تقصیر را گردن دیگران نیندازیم ...
این ماهستیم که نیاز به تغییر داریم....!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتح سه قلعه با سه خنده
🔰 ما اگر بخواهیم در مقابل این جبهه(دشمنان)کار کنیم،
هم باید تنوع داشته باشیم،
هم ابتکار داشته باشیم،
هم باید انگیزه داشته باشیم،
هم باید برنامه داشته باشیم؛
کارمان برنامۀ هدایت شده باشد و این نمی شود مگر با
🌱تشکیل جبهه🌱
...به تنهایی کار بر نمی آید، باید یک کار وسیع جبهه ای انجام داد.
✍ مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)
۰۲ / اردیبهشت / ۱۳۹۲
🏴
🍃🏴
╭──🌿🏴🌿──╮
@amooghazali
╰──🌿🏴🌿──╯
خوشبختی یعنی
حس کنی شهید دارد تو را مینگرد
و تو به احترامش از گناه فاصله میگیری ...
نگاه شهدا به ماست
🏴
🍃🏴
╭──🌿🏴🌿──╮
@amooghazali
╰──🌿🏴🌿──╯