سلام شبتون بخیر 👋🌹🌹
نمایشنامه طنز عروسکی دفاع مقدس
شخصیت عروسکی ::
بابا خان پیرمرد
عمو: باباخان شنیدم شما هم زمان جنگ در جبهه حضور داشتید
بابا خان : از کی شنیدی بابا من نمیخواستم ریا بشه 🤣
عمو : تقریبا تمام بچه ها و نوه هاتون همه حداقل یکبار رو تعریف کردند 🤣
باباخان: بله بابا جان جاتون خالی ما صاف تو خط مقدم بودیم
عمو : احسنت باباخان چقدر عالی
باباخان : تازه اسیر هم گرفتیم
عمو: جدی می فرمایید 🤣
بابا خان : بله من یک حسنی که نسبت به نیروهای دیگه داشتم تسلط داشتم به زبان عربی
عمو : آفرین باباخان
بابا خان : یکبار دوتا بعثی رو اسیر کردم شروع کردم به عربی صحبت کردن
عمو : خوب
باباخان : گفتم الاخوی الفکر کردی الاینجا الکجاست التکون بخوری الایکتیر الوسط الپیشونیت خالی می کنم 🤣🤣
عمو : اونا هم فهمیدن شما چی گفتید 🤣
باباخان : کامل ارتباط برقرار کرده بودن عمو ، خیلی با تعجب نگاه می کردن
عمو : به نظر خودت چرا با تعجب نگاه می کردن ؟؟!
باباخان : احتمالا بابا بدن ورزیده مثل بدن من ندیده بودن 🤣
عمو : اون موقع هم همینجوری هیکل دار بودید
بابا خان : اون موقع سه برابر این بودم عمو 🤣🤣
عمو : خوب چی شد یک دفعه آب رفتید 🤣
باباخان : نه بعثی ها چشمم کردن 🤣
عمو : بله بچه های مهربون از شوخی های باباخان که بگذریم در ایام دفاع مقدس هستیم و باید یاد شهدا رو زنده نگه داریم
بابا خان : احسنت عمو ، یکی از راهاش اینکه وصیت نامه شهدا رو بخونیم و بهش عمل کنیم.
نشر با لینک مجاز 🌹
#نمایشنامه_طنز
#نمایشنامه_کوتاه
#دفاع_مقدس
#ویژه_مربیان
#محتوای_ویژه_مدرسه