🌸 هنگامی که دختر و پسری ازدواج می کنند
🌸 و خانوادهای را تشکیل میدهند ،
🌸 از مهمترین آرزوی آنها ،
🌸 داشتن فرزندانی سالم و صالح است .
🌸 هر زوجی پس از تولد فرزندانشان ،
🌸 به دنبال آنند که بتوانند
🌸 آرزوهای آنان را ، برآورده سازند .
🌸 و با خرید اسباب بازی ها ،
🌸 و تهیه بهترین امکانات ،
🌸 به تربیت آنان اهتمام بورزند
🌸 اما گاهی ، بعضی از والدین ،
🌸 دچار روزمرگی و چشم و هم چشمی شده ،
🌸 و یادشان می رود که هدف از خرید امکانات ،
🌸 تربیت دینی و اخلاقی خانواده است
🌸 نه رقص و موسیقی و بی حجابی و ابتذال
🔮 @amoomolla
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۲۰ 🌹
🍎 سمیه گفت :
🌷 لطفا چندتا اسم به من بدهید
🌷 به من بگو باید دنبال کی بگردم ؟
🍎 مرد گفت :
⚜ خانم محترم ! گفتم که
⚜ قدم زدن شما در این راه ، خطرناک است .
⚜ این آدمها ، مثل زنبورای یک کندو می مانند .
⚜ به هر کدامشان که دست بزنی ،
⚜ بقیه دنبال تو می آیند . .
🍎 سمیه با جدیّت گفت :
🌷 خواهش می کنم بفرمائید .
🌷 نمی خواهم به شما آسیبی بزنم
🍎 مرد کمی مکث کرد .
🍎 سپس لبانش را گاز گرفت .
🍎 سرش را به چپ و راست چرخاند .
🍎 و مشغول فکر کردن شد .
🍎 سپس به سمیه رو کرد و گفت :
⚜ باشه به تو می گویم ، ولی اگر گیر افتادی ،
⚜ نه من تو را می شناسم نه تو مرا می شناسی
⚜ و هیچ اسمی از من نبر
⚜ نمی خواهم در خطر بیفتم
⚜ چون من مثل تو قوی نیستم
🍎 سمیه گفت :
🌷 باشه قول میدهم .
🍎 صاحب قلیان سرا گفت :
⚜ زنگنه ، سمیر زنگنه ؛
⚜ دانشجوی پایه چهار دانشکده ادبیات .
⚜ همه دانشجویانی که ،
⚜ در دانشگاه مواد می فروشند
⚜ موادشان را ، از همین زنگنه می گیرند .
🍎 سمیه تشکر کرد و بیرون رفت .
🍎 پوشیه اش را در آورد ؛
🍎 و به داخل دانشگاه رفت .
🍎 دانشگاه خلوت بود .
🍎 گوشه ای نشست و دفتری در آورد .
🍎 و نقشه ای برای مبارزه با موادفروشان ،
🍎 و دستگیری فاسدان ، طراحی کرد .
🍎 یکی یکی دانشجویان و اساتید ،
🍎 وارد دانشگاه شدند .
🍎 از دور متوجه مرضیه شد ،
🍎 مرضیه با یک پسر دیگر ،
🍎 وارد دانشگاه شد .
🍎 با دقت که نگاه کرد متوجه داریوش شد .
🍎 سمیه ، از اینکه ببیند ،
🍎 دختری با پسر غریبه ،
🍎 ارتباط و خوش و بش داشته باشد ؛
🍎 به شدت ناراحت می شود .
🍎 اما در مورد داریوش ،
🍎 بیشتر به خاطر اعتیاد ، نگران شد .
🍎 بخاطر همین ؛
🍎 به سرعت به طرف مرضیه رفت ...
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
32.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره
🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی
🇮🇷 قسمت ۱۲ : گور به گور ۱
🎥 @kartoon_film
👨🏻🏫 @amoomolla
#سریال #فیلم #شب_های_برره
22.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان
🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی
🇮🇷 قسمت ۲۴
🔮 @amoomolla
#کارتون_کیخان
19.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شکرستان
🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان
🇮🇷 قسمت ۱۸
🔮 @amoomolla
👈 لطفا کانال مارو به دوستانتان معرفی کنید
#کارتون_شکرستان
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زیبای " دختری که امام می شود " .
💟 @amoomolla
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۲۱ 🌹
🍎 سمیه ، با ناراحتی ،
🍎 به طرف مرضیه و داریوش رفت .
🍎 مرضیه با لبخند به سمیه سلام کرد .
🍎 اما سمیه ، بدون جواب سلام ،
🍎 دست مرضیه را گرفت ؛
🍎 و او را به گوشه ای برد و گفت :
🌷 مرضیه تو داری چکار می کنی ؟
🌷 چرا با این کثافت می گردی ؟
🌷 تو می دانی او کی هست ؟
🌷 این همانیست که شیدا را معتاد کرد .
🌷 داریوش ، یک احمق است ، یک آشغال .
🌷 او یک دختر باز است ، هوس باز است .
🌷 اصلاً آدم درستی نیست
🌷 باهاش نگرد دختر ، ولش کن .
🍎 مرضیه با لبخندی گفت :
🌟 چرا شلوغش می کنی سمیه .
🌟 من که کاری با او ندارم .
🌟 اون خودش سر راه ، جلوی مرا گرفت
🌟 و گفت که چندتا سوال دارم .
🌟 منم جوابش را دادم همین .
🌟 به خدا هیچ رابطه ای با هم نداریم .
🍎 سمیه ، خیلی نگران مرضیه بود .
🍎 اما مرضیه ، انگار نگران خودش نبود .
🍎 مرضیه ، دختری بود
🍎 که زود با همه صمیمی می شود .
🍎 و خیلی راحت ،
🍎 به هر کسی اعتماد می کند .
🍎 و همین امر ، در آینده ،
🍎 باعث نابودی او می شود .
🍎 بعد از کلاس سوم ،
🍎 دانشجویان ، دوان دوان ،
🍎 به طرف حیاط دانشگاه می رفتند
🍎 سر و صدا و همهمه ،
🍎 در حیاط مدرسه ، زیاد بود .
🍎 همه از همدیگر سوال می کردند که چی شده
🍎 سمیه نیز ، به طرف حیاط رفت
🍎 و در مسیر ، از دانشجوها می پرسید :
🌷 چیزی شده ؟! اتفاقی افتاده ؟!
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla