eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 داستان مسلم بن عقیل 📚 قسمت سوم ابن‌زیاد شروع کرد به تهدید و ترسوندن مردم . به اونا گفت : یزید یه سپاه بزرگ فرستاده و به زودی میرسه به شهر شما و هر کدومتون رو که طرفدار امام حسین باشین رو می‌کشه . ابن‌ زیاد حتی هانی رو هم دستگیر کرد و برد . مسلم ، وقتی دید که اوضاع کوفه بهم ریخته ، نگران جان امام حسین شد . او احتمال می داد اون موقع که برای امام حسین نامه نوشته و از بیعت کوفیان گفته ، امام به همراه زن و بچه و یارانش به سمت کوفه می آید ، از این طرف ، به نظر می‌رسید ابن‌ زیاد هم ، درصدد جنگِ با امامه ، در حالی که امام حسین ، به قصد جنگ نمی‌ آید ، پس سپاهی هم نداره که با اینها جنگ کنه . به خاطر همین ، مسلم تصمیم گرفت همراه مردم کوفه ، قیام کنه و ابن‌ زیاد رو فراری بده . تا آسیبی به امام حسین نزنه . مسلم به مردم خبر داد که توی مسجد جمع بشن ، تا از اونجا برن کاخ ابن‌ زیاد و از شهر بندازنش بیرون . چهار هزار نفر اومدن به سمت مسجد و اونجا جمع شدن . مسلم براشون حرف زد و گفت : حالا که شما برای امام حسین نامه نوشتین که بیاد ، بیایین کمک کنین تا اول از شر این ابن‌ زیاد ملعون راحت شیم تا وقتی امام بیاد ، جونش تو خطر نباشه . مسلم ، رو به قبله ایستاد و شروع کرد به نماز خوندن . اون چهار هزار نفر هم پشت سرش ایستادن که نماز بخونن ، اما… . مسلم بعد از نماز ، وقتی به پشت سرش نگاه کرد ، دید به جز چند نفر ، هیچ‌کس پشت سرش نیست ! همه فرار کرده بودن ! مسلم با چند نفر دیگه ، تنها مونده بود . در هنگام برگشت هم ، وقتی داشت با اون چند نفر ، توی کوچه‌ها راه می‌رفت ، چند نفر دیگه هم فرار کردن ؛ همون چند نفری هم که موندن ، وقتی دیدن که جمعیت شون ، خیلی کم شده ، توی تاریکیِ شب ، از پشتِ مسلم فرار کردن و مسلم را ، بی‌ کس و تنها و غریب گذاشتن . مسلم ، همین طوری تنها داشت توی کوچه‌ها راه می‌رفت تا اینکه یه پیرزنی رو دید که دم در خونه‌ش نشسته بود . مسلم از اون پیرزن آب خواست . پیرزن هم رفت و برای ایشون آب آورد . مسلم وقتی آب رو خورد ، همون جا نشست . پیرزن گفت : چرا به خونت نمیری ؟ مسلم ، برای پیرزن تعریف کرد که کیه و چه اتفاقی براش افتاده . پیرزن ، زن مؤمنی بود که از ته دل ، عاشق امام حسین بود ، درو باز کرد و بهش گفت : مسلم ! بیا توی خونه‌ی من مخفی شو . 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان مسلم بن عقیل 📚 قسمت چهارم اون شب مسلم ، خونه‌ی اون پیرزن مهربون و شجاع موند ، اما پسر پیرزن مثل مامانش شجاع نبود . وقتی اومد خونه ، فهمید که مامانش ، مسلم رو توی خونه مخفی کرده ، برای اینکه پولی از ابن‌زیاد به جیب بزنه ، به کاخ ابن‌زیاد رفت و مخفیگاه مسلم رو لو داد . صبح فرداش ، تعداد زیادی از مامورهای ابن‌ زیاد به خونۀ اون پیرزن رفتن و مسلم رو دستگیر کردن . وقتی دست‌ بسته اونو داشتن به کاخ ابن‌ زیاد می‌بردن ، قطره اشکی از کنار چشمش سرازیر شد . مسلم ناراحت بود که برای امام حسین نامه نوشته و بهش گفته بود مردم این‌جا قراره باهات بیعت کنن ، در حالی که مردم کوفه ترسیده‌ و به او پشت کرده بودن . توی کاخ ابن‌ زیاد ، یکی براش کاسه آب آورد . مسلم وقتی خواست آب بخوره ، از دهنش خون جاری شد و وارد کاسه آب شد و ایشون دیگه نتونست اون آب رو بخوره . یه بار دیگه براش کاسه آب آوردن . باز هم همین اتفاق افتاد . بار سوم هم برای ایشون آب آوردن ، و دوباره کاسه آب ، خونی شد و نشد که ایشون بخوره . مسلم گفت : مثل اینکه قسمت من نیست آب بخورم ؛ شاید هم تو سرنوشتم اومده که تشنه از این دنیا برم ! فقط یه چیز ازتون می‌خوام ، اینکه به امام حسین بگید ، به این شهر نیاد . این شهر دیگه جای حسین نیست ؛ پر از نفاق و دوروییه . چند روز بعد ، این خبر از کوفه به گوش امام حسین رسید . اون موقع امام حسین توی راه بود و داشت به سمت کوفه می‌اومد . دو نفر از کوفه به امام حسین خبر رسوندند که هانی و مسلم کشته شدن . امام حسین گفت : انا لله و انا الیه راجعون چند بار پشت سر هم ، این عبارت رو تکرار کرد . بعد بلند شد و همه کاروانش رو جمع کرد و به اون‌ها گفت : به من خبر رسیده که هانی و مسلم در کوفه کشته شدن . معلوم هم نیست چه چیزی پیش روی ما باشه . هر کس میخواد شهید بشه ، با ما بیاد ، هر کس هم نمی خواد ، از همین راهی که اومد برگرده . وقتی امام حسین اینو گفت ، بعضی‌ها رفتن ؛ اونا کسایی بودن که از جنگ می‌ترسیدن ، یا فکر می‌کردن اگر همراه امام حسین برن و امام حسین حاکم کوفه بشه وضعشون خوب می‌شه و خیلی شایدهای دیگه . اونا رفتن و تو کاروان امام حسین ، فقط کسانی موندن که از ته دل عاشق و وفادار امام زمانشون بودن ، و در نهایت در رکاب ایشون هم شهید شدن . 👈 پایان 🇮🇷 @amoomolla
☀️ از امام حسین علیه السلام یاد گرفتیم ☀️ که در زندگی ، توکل به خدا داشته باشیم ☀️ و راضی به رضای خدا باشیم ☀️ و به تکلیف شرعی خود عمل کنیم ☀️ و در کارهامون ، اخلاص داشته باشیم ☀️ و به جای وادادگی ، آزادگی داشته باشیم . 🇮🇷 @amoomolla
🌷 از امام حسین علیه السلام یاد گرفتیم 🌷 که همیشه برای حفظ دین ، فداکار باشیم 🌷 و به اصول انسانی و اخلاقی پایبند باشیم 🌷 و امر به معروف و نهی از منکر بکنیم . 🇮🇷 @amoomolla
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 ترانهٔ A Part of Me 🎧 ترانهٔ انگلیسی " پارهٔ تن من " 👈 با متن فارسی و انگلیسی ✅ در مورد حضرت رقیه سلام الله علیها 🇮🇷 @ghairat
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 ترانهٔ Freer Than the Wind 🎧 ترانهٔ انگلیسی « رهاتر از باد » 👈 با متن فارسی و انگلیسی ✅ در مورد حضرت قاسم 🇮🇷 @ghairat
11-FreerThanTheWind-Lyric-Farsi.pdf
333.6K
🗒 متن ترانهٔ "رهاتر از باد " ( Freer Than the Wind ) 👈 متن انگلیسی و ترجمهٔ فارسی 🇮🇷 @ghairat
محتوای تربیت کودک
🎼 ترانهٔ Freer Than the Wind 🎧 ترانهٔ انگلیسی « رهاتر از باد » 👈 با متن فارسی و انگلیسی ✅ در
🎧 تلفظ انگلیسی آهنگ رهاتر از باد 👈 قسمت اول 🌷 My heart , hotter than the sun ⛳️ تلفظ : مای هارت ، هاتِر ذَن دِ سان ⛳️ ترجمه : قلب من ، داغتر از خورشید 🌷 My feet , freer than the wind ⛳️ تلفظ : مای فیت ، فریِّر ذَن دِ وِند ⛳️ ترجمه : پاهای من ، رهاتر از باد 🌷 And with your love , ⛳️ تلفظ : اند وِیذ یُور لاو ، ⛳️ ترجمه : و با عشق تو ، 🌷 death for me ⛳️ تلفظ : دِث فُر می ، ⛳️ مرگ برای من ، 🌷 Is sweeter than honey ⛳️ تلفظ : ایز اسویتِر ذِن هانی ⛳️ ترجمه : شیرین تر از عسل است 🌷 My arms , harder than the rocks ⛳️ تلفظ : مای آرمز ، هاردِر ذَن دِ راکز ⛳️ ترجمه : بازوان من ، محکمتر از صخره ها 🌷 My soul , lighter than the clouds ⛳️ تلفظ : مای سُول ، لایتِر ذَن دِ کلاودز ⛳️ ترجمه : روح من ، سبکتر از ابرها 🇮🇷 @amoomolla
Meysam Motiee - Ba Ezne Rahbaram.mp3
9.99M
🎧 نماهنگ زیبای با اذن رهبرم 🎼 با صدای میثم مطیعی 🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🎧 نماهنگ زیبای با اذن رهبرم 🎼 با صدای میثم مطیعی 🇮🇷 @amoomolla #قدس #فلسطین #امام_خامنه_ای
✍ متن نماهنگ با اذن رهبرم 🌹 با اذن رهبرم ، از جانم بگذرم 🌹 در راه این حرم ، در راهِ یار 🌹 یا حیدر گویم و ، 🌹 شمشیری جویم و ، 🌹 اندازم لرزه بر ، جان کفار 🌹 هم پیمان گشته اند ، کفر و تکفیر 🌹 شیطان است و زر و ، زور و تزویر 🌹 اما از وعد حق ، دل آگاه است 🌹 پیروزِ این نبرد ، حزب الله است 🌹 نماز صبح در کربلا ، 🌹 نماز ظهر در سامرا 🌹 نماز عصر ان شاء الله ، 🌹 بقیع و مسجد الاقصی 🕌 لبیک یا علی ( ۳ ) یا مرتضی 🔮 لِعلي أنْتَمی ، حُبُّه في دَمی 🔮 سَيفُه مُلهِمی ، هو الإمام ✍ ( ترجمه ) من به علی (ع) منسوبم عشق او در خون من و شمشيرش الهام بخش من است ؛ اوست كه پيشواست ! 🔮 واعلمُوا أنَّ لی ، نَبْضٌ بِداخِلی 🔮 سمّيتُهُ علی ، فخرُ الكِرام ✍ ( ترجمه ) بدانيد و آگاه باشيد كه درون من ، تپشی است كه آن را علی ناميده ام ؛ مايه افتخار كريمان 🔮 منهُ نَسْتَلهِمُ روحَ الإيمان 🔮 لا نخافُ الرياح إنّا بُركان ✍ ما جوهر ايمان را از او الهام گرفتيم از هيچ بادی نمی هراسيم كه خود آتشفشانيم 🔮 يا تكفيری ! صبرک صبرک 🔮 إنّا سوفَ نَحفِر قبرَك ✍ ای تكفيری ! صبر كن صبركن ما گور تو را خواهيم كَند 🕌 لبیک یاعلی ( ۳ ) ، یا مرتضی 🔮 يا أحفادَ ثمود ، يا جُرذانَ اليهود 🔮 إنّا سوفَ نعُود ، للانتقام ✍ ای نوادگان ثمود ، ای موش های يهود ! ما برای انتقام ، بر می گرديم 🔮 إن کنتُم داعشاً ، فإنّا داعسٌ ، 🔮 سوف نَدعَسُكم ، تحت الأقدام ✍ اگر شما داعش هستيد ، ما نيز "داعس" ( له كننده) هستيم و شما را زير گام های خود له می كنيم 🔮 إنّا في المعركة ، سَيفٌ مسلُول 🔮 سَنَجْعلُكُم ، عَصْفاً مأكول ✍ ما در ميدان نبرد ، شمشير عريانيم و شما را مانند لقمه‌ی جويده شده خواهيم ساخت 🔮 إنّ الموتَ ، يُصبِح قوتك 🔮 لكن قبلَه جيبْ تابوتَك ✍ قطعاً مرگ و نابودی ، قوت و غذای تو می شود ، اما پيش از آن ، تابوتت را همراه بياور 🔮 یا إسرائیل ! خیبر خیبر! 🔮 إنّا والله جیشُ حیدر ✍ ای اسرائیل خیبر را به یاد بیاور به خدا سوگند که ما سپاه حیدریم 🕌 لبیک یاعلی ، یا مرتضی 🇮🇷 @amoomolla