📚 داستان مسلم بن عقیل
📚 قسمت سوم
ابنزیاد شروع کرد به تهدید و ترسوندن مردم . به اونا گفت : یزید یه سپاه بزرگ فرستاده و به زودی میرسه به شهر شما و هر کدومتون رو که طرفدار امام حسین باشین رو میکشه . ابن زیاد حتی هانی رو هم دستگیر کرد و برد .
مسلم ، وقتی دید که اوضاع کوفه بهم ریخته ، نگران جان امام حسین شد . او احتمال می داد اون موقع که برای امام حسین نامه نوشته و از بیعت کوفیان گفته ، امام به همراه زن و بچه و یارانش به سمت کوفه می آید ، از این طرف ، به نظر میرسید ابن زیاد هم ، درصدد جنگِ با امامه ، در حالی که امام حسین ، به قصد جنگ نمی آید ، پس سپاهی هم نداره که با اینها جنگ کنه .
به خاطر همین ، مسلم تصمیم گرفت همراه مردم کوفه ، قیام کنه و ابن زیاد رو فراری بده . تا آسیبی به امام حسین نزنه . مسلم به مردم خبر داد که توی مسجد جمع بشن ، تا از اونجا برن کاخ ابن زیاد و از شهر بندازنش بیرون . چهار هزار نفر اومدن به سمت مسجد و اونجا جمع شدن . مسلم براشون حرف زد و گفت :
حالا که شما برای امام حسین نامه نوشتین که بیاد ، بیایین کمک کنین تا اول از شر این ابن زیاد ملعون راحت شیم تا وقتی امام بیاد ، جونش تو خطر نباشه .
مسلم ، رو به قبله ایستاد و شروع کرد به نماز خوندن . اون چهار هزار نفر هم پشت سرش ایستادن که نماز بخونن ، اما… .
مسلم بعد از نماز ، وقتی به پشت سرش نگاه کرد ، دید به جز چند نفر ، هیچکس پشت سرش نیست ! همه فرار کرده بودن ! مسلم با چند نفر دیگه ، تنها مونده بود . در هنگام برگشت هم ، وقتی داشت با اون چند نفر ، توی کوچهها راه میرفت ، چند نفر دیگه هم فرار کردن ؛ همون چند نفری هم که موندن ، وقتی دیدن که جمعیت شون ، خیلی کم شده ، توی تاریکیِ شب ، از پشتِ مسلم فرار کردن و مسلم را ، بی کس و تنها و غریب گذاشتن .
مسلم ، همین طوری تنها داشت توی کوچهها راه میرفت تا اینکه یه پیرزنی رو دید که دم در خونهش نشسته بود . مسلم از اون پیرزن آب خواست . پیرزن هم رفت و برای ایشون آب آورد . مسلم وقتی آب رو خورد ، همون جا نشست . پیرزن گفت : چرا به خونت نمیری ؟
مسلم ، برای پیرزن تعریف کرد که کیه و چه اتفاقی براش افتاده . پیرزن ، زن مؤمنی بود که از ته دل ، عاشق امام حسین بود ، درو باز کرد و بهش گفت : مسلم ! بیا توی خونهی من مخفی شو .
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_محرم #کربلا #عاشورا
📚 داستان مسلم بن عقیل
📚 قسمت چهارم
اون شب مسلم ، خونهی اون پیرزن مهربون و شجاع موند ، اما پسر پیرزن مثل مامانش شجاع نبود . وقتی اومد خونه ، فهمید که مامانش ، مسلم رو توی خونه مخفی کرده ، برای اینکه پولی از ابنزیاد به جیب بزنه ، به کاخ ابنزیاد رفت و مخفیگاه مسلم رو لو داد .
صبح فرداش ، تعداد زیادی از مامورهای ابن زیاد به خونۀ اون پیرزن رفتن و مسلم رو دستگیر کردن . وقتی دست بسته اونو داشتن به کاخ ابن زیاد میبردن ، قطره اشکی از کنار چشمش سرازیر شد . مسلم ناراحت بود که برای امام حسین نامه نوشته و بهش گفته بود مردم اینجا قراره باهات بیعت کنن ، در حالی که مردم کوفه ترسیده و به او پشت کرده بودن .
توی کاخ ابن زیاد ، یکی براش کاسه آب آورد . مسلم وقتی خواست آب بخوره ، از دهنش خون جاری شد و وارد کاسه آب شد و ایشون دیگه نتونست اون آب رو بخوره . یه بار دیگه براش کاسه آب آوردن . باز هم همین اتفاق افتاد . بار سوم هم برای ایشون آب آوردن ، و دوباره کاسه آب ، خونی شد و نشد که ایشون بخوره . مسلم گفت : مثل اینکه قسمت من نیست آب بخورم ؛ شاید هم تو سرنوشتم اومده که تشنه از این دنیا برم ! فقط یه چیز ازتون میخوام ، اینکه به امام حسین بگید ، به این شهر نیاد . این شهر دیگه جای حسین نیست ؛ پر از نفاق و دوروییه .
چند روز بعد ، این خبر از کوفه به گوش امام حسین رسید . اون موقع امام حسین توی راه بود و داشت به سمت کوفه میاومد . دو نفر از کوفه به امام حسین خبر رسوندند که هانی و مسلم کشته شدن . امام حسین گفت : انا لله و انا الیه راجعون
چند بار پشت سر هم ، این عبارت رو تکرار کرد . بعد بلند شد و همه کاروانش رو جمع کرد و به اونها گفت : به من خبر رسیده که هانی و مسلم در کوفه کشته شدن . معلوم هم نیست چه چیزی پیش روی ما باشه . هر کس میخواد شهید بشه ، با ما بیاد ، هر کس هم نمی خواد ، از همین راهی که اومد برگرده .
وقتی امام حسین اینو گفت ، بعضیها رفتن ؛ اونا کسایی بودن که از جنگ میترسیدن ، یا فکر میکردن اگر همراه امام حسین برن و امام حسین حاکم کوفه بشه وضعشون خوب میشه و خیلی شایدهای دیگه . اونا رفتن و تو کاروان امام حسین ، فقط کسانی موندن که از ته دل عاشق و وفادار امام زمانشون بودن ، و در نهایت در رکاب ایشون هم شهید شدن .
👈 پایان
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_محرم #کربلا #عاشورا
☀️ از امام حسین علیه السلام یاد گرفتیم
☀️ که در زندگی ، توکل به خدا داشته باشیم
☀️ و راضی به رضای خدا باشیم
☀️ و به تکلیف شرعی خود عمل کنیم
☀️ و در کارهامون ، اخلاص داشته باشیم
☀️ و به جای وادادگی ، آزادگی داشته باشیم .
🇮🇷 @amoomolla
🌷 از امام حسین علیه السلام یاد گرفتیم
🌷 که همیشه برای حفظ دین ، فداکار باشیم
🌷 و به اصول انسانی و اخلاقی پایبند باشیم
🌷 و امر به معروف و نهی از منکر بکنیم .
🇮🇷 @amoomolla
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 ترانهٔ A Part of Me
🎧 ترانهٔ انگلیسی " پارهٔ تن من "
👈 با متن فارسی و انگلیسی
✅ در مورد حضرت رقیه سلام الله علیها
🇮🇷 @ghairat
#محرم #امام_حسین
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 ترانهٔ Freer Than the Wind
🎧 ترانهٔ انگلیسی « رهاتر از باد »
👈 با متن فارسی و انگلیسی
✅ در مورد حضرت قاسم
🇮🇷 @ghairat
#محرم #امام_حسین
11-FreerThanTheWind-Lyric-Farsi.pdf
333.6K
🗒 متن ترانهٔ "رهاتر از باد "
( Freer Than the Wind )
👈 متن انگلیسی و ترجمهٔ فارسی
🇮🇷 @ghairat
محتوای تربیت کودک
🎼 ترانهٔ Freer Than the Wind 🎧 ترانهٔ انگلیسی « رهاتر از باد » 👈 با متن فارسی و انگلیسی ✅ در
🎧 تلفظ انگلیسی آهنگ رهاتر از باد
👈 قسمت اول
🌷 My heart , hotter than the sun
⛳️ تلفظ : مای هارت ، هاتِر ذَن دِ سان
⛳️ ترجمه : قلب من ، داغتر از خورشید
🌷 My feet , freer than the wind
⛳️ تلفظ : مای فیت ، فریِّر ذَن دِ وِند
⛳️ ترجمه : پاهای من ، رهاتر از باد
🌷 And with your love ,
⛳️ تلفظ : اند وِیذ یُور لاو ،
⛳️ ترجمه : و با عشق تو ،
🌷 death for me
⛳️ تلفظ : دِث فُر می ،
⛳️ مرگ برای من ،
🌷 Is sweeter than honey
⛳️ تلفظ : ایز اسویتِر ذِن هانی
⛳️ ترجمه : شیرین تر از عسل است
🌷 My arms , harder than the rocks
⛳️ تلفظ : مای آرمز ، هاردِر ذَن دِ راکز
⛳️ ترجمه : بازوان من ، محکمتر از صخره ها
🌷 My soul , lighter than the clouds
⛳️ تلفظ : مای سُول ، لایتِر ذَن دِ کلاودز
⛳️ ترجمه : روح من ، سبکتر از ابرها
🇮🇷 @amoomolla
#انگلیسی #آموزش_زبان
محتوای تربیت کودک
🎧 نماهنگ زیبای با اذن رهبرم 🎼 با صدای میثم مطیعی 🇮🇷 @amoomolla #قدس #فلسطین #امام_خامنه_ای
✍ متن نماهنگ با اذن رهبرم
🌹 با اذن رهبرم ، از جانم بگذرم
🌹 در راه این حرم ، در راهِ یار
🌹 یا حیدر گویم و ،
🌹 شمشیری جویم و ،
🌹 اندازم لرزه بر ، جان کفار
🌹 هم پیمان گشته اند ، کفر و تکفیر
🌹 شیطان است و زر و ، زور و تزویر
🌹 اما از وعد حق ، دل آگاه است
🌹 پیروزِ این نبرد ، حزب الله است
🌹 نماز صبح در کربلا ،
🌹 نماز ظهر در سامرا
🌹 نماز عصر ان شاء الله ،
🌹 بقیع و مسجد الاقصی
🕌 لبیک یا علی ( ۳ ) یا مرتضی
🔮 لِعلي أنْتَمی ، حُبُّه في دَمی
🔮 سَيفُه مُلهِمی ، هو الإمام
✍ ( ترجمه ) من به علی (ع) منسوبم
عشق او در خون من و شمشيرش الهام بخش من است ؛ اوست كه پيشواست !
🔮 واعلمُوا أنَّ لی ، نَبْضٌ بِداخِلی
🔮 سمّيتُهُ علی ، فخرُ الكِرام
✍ ( ترجمه ) بدانيد و آگاه باشيد كه درون من ، تپشی است كه آن را علی ناميده ام ؛ مايه افتخار كريمان
🔮 منهُ نَسْتَلهِمُ روحَ الإيمان
🔮 لا نخافُ الرياح إنّا بُركان
✍ ما جوهر ايمان را از او الهام گرفتيم
از هيچ بادی نمی هراسيم كه خود آتشفشانيم
🔮 يا تكفيری ! صبرک صبرک
🔮 إنّا سوفَ نَحفِر قبرَك
✍ ای تكفيری ! صبر كن صبركن
ما گور تو را خواهيم كَند
🕌 لبیک یاعلی ( ۳ ) ، یا مرتضی
🔮 يا أحفادَ ثمود ، يا جُرذانَ اليهود
🔮 إنّا سوفَ نعُود ، للانتقام
✍ ای نوادگان ثمود ، ای موش های يهود ! ما برای انتقام ، بر می گرديم
🔮 إن کنتُم داعشاً ، فإنّا داعسٌ ،
🔮 سوف نَدعَسُكم ، تحت الأقدام
✍ اگر شما داعش هستيد ، ما نيز "داعس" ( له كننده) هستيم و شما را زير گام های خود له می كنيم
🔮 إنّا في المعركة ، سَيفٌ مسلُول
🔮 سَنَجْعلُكُم ، عَصْفاً مأكول
✍ ما در ميدان نبرد ، شمشير عريانيم
و شما را مانند لقمهی جويده شده خواهيم ساخت
🔮 إنّ الموتَ ، يُصبِح قوتك
🔮 لكن قبلَه جيبْ تابوتَك
✍ قطعاً مرگ و نابودی ، قوت و غذای تو می شود ، اما پيش از آن ، تابوتت را همراه بياور
🔮 یا إسرائیل ! خیبر خیبر!
🔮 إنّا والله جیشُ حیدر
✍ ای اسرائیل خیبر را به یاد بیاور
به خدا سوگند که ما سپاه حیدریم
🕌 لبیک یاعلی ، یا مرتضی
🇮🇷 @amoomolla