📚 داستان پسری به نام شیعه
✍ قسمت ۶۶
🚥 پایان جلسه ،
🚥 توسط نماینده پادشاه قطر اعلام شد .
🚥 جمعیت به طرف من آمدند
🚥 و به من تبریک گفتند
🚥 بیشترشان از موفقیت من خوشحال بودند
🚥 نماینده پادشاه هم اعلام کرد :
🍃 دوستان من !
🍃 برنده مناظره ، آقای شیعه می باشند
🍃 و بنده این پیروزی بزرگ را ،
🍃 به عرض پادشاه خواهم رساند
🍃 تا مذهب شیعه را ،
🍃 مذهب رسمی کشورمان قرار دهند .
🚥 یکی از محافظینم به طرف بنده آمد
🚥 و آرام در گوشم گفت :
💠 قربان یک مشکلی پیش آمده
🇮🇷 گفتم : چی شده ؟!
💠 گفت : دو نفر مشکوک دستگیر کردیم
💠 که پس از بازرسی کامل و دقیق ،
💠 فهمیدیم که مواد منفجره ،
💠 به همراه خود دارند .
💠 و ادعا می کنند که در این سالن ،
💠 بمب جاسازی کردند .
💠 چی دستور می دهید ؟ چکار کنیم ؟!
🇮🇷 گفتم : همه مردم
🇮🇷 و علمایی که اینحا هستند را
🇮🇷 از اینجا خارج کنید .
🚥 من نیز به طرف نماینده پادشاه رفتم
🚥 و ماجرا را برای ایشان بازگو کردم
🚥 ایشان دستور دادند
🚥 که محل مناظره را ترک کنیم
🚥 و به فضای آزاد برویم
🚥 با نیروی پلیس و اطلاعات تماس گرفت
🚥 و در صدد پیدا کردن بمب ها بر آمدند
🚥 حدود هشت ساک ،
🚥 حاوی بمب خطرناک ،
🚥 در هشت جای سالن پیدا کردند .
🚥 که اگر بچه های سپاه نبودند ؛
🚥 همگی تلف می شدیم .
🚥 پادشاه و نماینده اش ،
🚥 به خاطر دستگیری خرابکاران ،
🚥 خیلی از ما تشکر کردند .
🚥 پس از تحقیق
🚥 و به اعتراف خود خرابکاران ،
🚥 فهمیدیم که آنان از طرف آل سعود ،
🚥 مأمور انجام این جنایت شدند .
🚥 ما با بچه های سپاه ،
🚥 به طرف ایران برگشتیم
🚥 و قرار شد در روز جمعه ،
🚥 مراسم تغییر مذهب کشور قطر
🚥 پس از نماز جمعه ، اعلام گردد .
🚥 بی صبرانه منتظر آمدن جمعه بودم
🚥 روز جمعه شد
🚥 و با محافظینم ،
🚥 به طرف نماز جمعه رفتیم
🚥 در حال گوش دادن به خطبه ها بودم
🚥 که یکی از محافظینم آمد
🚥 و در گوش محافظ دیگرم ،
🚥 که کنارم نشسته بود
🚥 یک چیزی گفت و رفت .
🚥 دیدم چشمان محافظینم ،
🚥 پر از اشک شده بود
🚥 همه گریان بودند
🚥 غمگین و ناراحت بودند
🚥 گفتم :
🇮🇷 چی شده رفیق ؟! اتفاقی افتاده ؟!
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
18.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کارتون زیبای سرگذشت انسان ها
📼 قسمت ۲۸ : صاحب دو باغ
🇮🇷 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #سرگذشت_انسان_ها
#داستان_قرآنی
😂 #جوک #طنز #شوخی #خنده
😍 دقت کردین
😍 میوه های بهار و تابستون ،
😍 همه لختن یا لباس نازک تنشونه
😍 مثل توت فرنگی ، انگور ، آلبالو ، گیلاس ، زردآلو ...
😍 اما میوه های زمستون ،
😍 کاپشن و اورکت پوشیدن
😍 مثل پرتقال و نارنگی ☺️
😍 لامصب کیوی هم لباس پشمی پوشیده 😁
😍 انار هم که دیگه پالتو چرم تنشه
😂😂😂
🇮🇷 @amoomolla
😂 #جوک #طنز #شوخی #خنده
😍 ماشین جمع آوری زباله ،
😍 میاد دم خونه یه معتاد
😍 یکی از پاکبانان به معتاده میگه :
😷 آشغال دارین ؟
😍 معتاده هم داد میزنه :
😨 مامان آشغال داریم ؟
😍 مامانش میگه آره داریم
😍 معتاده هم به پاکبان میگه آره داریم
😍 فعلاً نمی خوایم ! 😆😂😂
🇮🇷 @amoomolla