#انگیزشی
هیچ وقت برای چیزهایی که می تونی خودت به دست بیاری به کسی التماس نکن!
http://eitaa.com/amoomolla
محتوای تربیت کودک
✍ خاطرات اربعین عموملا چند روز ، به اربعین امام حسین مانده بود و مدام از همه جا ، خبر از رفتن زائ
✍️ خاطرات عموملا از سفر به کربلا
🕌 به والله مثل مهمان نوازی اهل عراق ،
🕌 در هیچ جای ایران ندیدم .
🕌 آب و غذا ، آنقدر به زائران می دادند
🕌 که نصف و نیمه در خیابانها ، رها می شد .
🕌 هیچ وقت تشنه یا گرسنه نشدم ؛
🕌 وقتی رسیدم بصره و دیدند ایرانی هستم ،
🕌 مرا به خانه خود مهمان کردند ،
🕌 حمام را نشانم دادند تا حمام کنم ،
🕌 قسمم دادند تا لباسهایم را نشویم ؛
🕌 خودشان لباسهایم را شستند و اتو کردند ،
🕌 دشداشه ام پاره بود ، دوختند ؛
🕌 چنان مرا تحویل گرفتند ،
🕌 چنان با من مهربان بودند ،
🕌 که دلم نمی خواست به ایران برگردم .
🕌 حالا فهمیدم چرا هر کس به عراق می رود ،
🕌 دلش نمی خواهد برگردد .
🕌 سفره ای برایم پهن کردند ،
🕌 که در عین سادگی ، پر از غذا و میوه بود ،
🕌 از هر نوع میوه ای ، در آن گذاشته بودند .
🕌 محبتشان واقعی بود ،
🕌 نه فیلم بازی می کردند نه ریا در کار بود .
🕌 وقتی فهمیدند پول کم آوردم
🕌 و صرافی بصره نمی تواند از کارت ایرانی ام ،
🕌 برایم پول در بیاورد ،
🕌 خود اهل خانه ( امیر و سمیر ) ،
🕌 بعد از شام و استراحت ،
🕌 مرا تا نجف رساندند .
🕌 و هر لحظه سراغ مرا می گرفتند
🕌 و از حالم پرس و جو می کردند .
🕌 عراقی ها ، با تمام وجودشان ،
🕌 با تمام خانواده شان ، با تمام اموالشان ،
🕌 در خدمت زائران امام حسین بودند .
🕌 و به این کار افتخار می کردند .
🇮🇷 @amoomolla
بله ... بعضی جاها کم کاری شده ، شلوغ بوده ، انتقاداتی هست و مطالبه گری هم می کنیم تا انشالله سالهای آینده ، این خدمات بهتر بشه ؛ اما اصل اربعین و محرم و پیاده روی و زیارت کربلا را ، مسخره نمی کنیم و اصل این کار را ، زیر سوال نمی بریم . و به خاطر بعضی برخوردهای نسنجیده ، عشق و ایمانمان به امام حسین ، کم نمی شود .
متاسفانه بعضیا اصلا نمی فهمند که هدف ما از پیاده روی و تحمل تشنگی و گرسنگی و رنج و خستگی ، درک رنج اهل بیت امام حسین در حادثه عاشوراست .
🇮🇷 @amoomolla
آن کسانی که در فضای مجازی ،
ضد پیاده روی اربعین حرف می زنند
محرم و کربلا را مسخره می کنند
و شاید اعتقادی به دین و مذهب ندارند
حالا شدند مدافع زوار امام حسین
و دارند از نوع پذیرایی عراقی ها ،
از ماندن زائران در خیابان ها ،
از نبود امکانات انتقاد می کنند . 🤣
جالب اینجاست
که خودشان ، اصلا به کربلا نرفتند
و حتی از نزدیک ، آنجا را ندیدند
و راحت دارند اظهار نظر می کنند . 😁
این احمقا اصلا نمی دونن
که ما به عشق امام حسین ،
حتی حاضریم کشته هم بشیم
اصلا کسی نیست بهشون بگه
رنج ما ، به شما چه ربطی داره
والله به خدا
🇮🇷 @amoomolla
شما یادتون نیست
یه زمانی بود وقتی کسی می رفت کربلا ،
اولا باید قاچاقی می رفت
اگر نیروهای صدام ،
کسی را در حال رفتن به زیارت می گرفتند
دست و پایش را می بریدند
و در صورت تکرار ، اعدامش می کردند .
خدارو شکر ، امروزه با بهترین خدمات ،
به زیارت امام حسین می رویم .
🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت یازدهم
🚥 با گریه به زن مهربان گفتم :
🔮 دلم برای مادرم تنگ شده
🚥 او دوباره مرا بغل کرد و گفت :
💎 عزیزم مادرت از اینکه پیش ما هستی
💎 خیلی خوشحاله
🚥 سپس دست و صورت مرا شست
🚥 من را پای سفره نشاند
🚥 و با عشق و محبت ،
🚥 غذا را ، درون دهانم می گذاشت .
🚥 بعد از غذا ، چند تا پسر آمدند
🚥 و مرا برای بازی کردن ،
🚥 با خود ، به حیاط خانه بردند
🚥 ولی با آن همه اتفاقات ،
🚥 و بعد از مرگ مادرم ،
🚥 دیگر حال هیچ کاری را نداشتم
🚥 همیشه غرق در خودم بودم
🚥 منزوی و افسرده و تنها شده بودم
🚥 گاهی مرا به پارک می بردند
🚥 و برایم بستنی می خریدند ،
🚥 لباسهای قشنگ و زیبا ، برایم گرفتند
🚥 و تا چند روز ، پذیرایی خوبی از ما کردند
🚥 خیلی تلاش کردند تا مرا شاد کنند
🚥 ولی گریه های مادرم ، هنوز درون گوشم بود
🚥 به خاطر همین ،
🚥 با اینکه خوشحال بودم
🚥 ولی نمی توانستم از ته دل بخندم .
🚥 یک شب ، وقتی با پدرم تنها شدم
🚥 از او پرسیدم :
🔮 این مردم کی هستند
🔮 که حتی از فامیل ما هم ، مهربان ترند
🚥 پدرم لبخندی زد و گفت :
🌷 پسرم این آدمها ، دوستان ما هستند
🌷 آنها شیعه هستند
🌷 آنها پیروان و عاشقان امام علی هستند
🌷 انشاءالله ما در پناه خدا و اینها ،
🌷 شاد و خوش و خرم و راحتیم
🚥 با ناراحتی گفتم :
🔮 خب بابا ! چرا زودتر به اینجا نیامدیم ؟!
🔮 چرا بعد از مردن مادرم ، به اینجا آمدیم ؟
🔮 بابا ، خیلی دلم برای مادرم تنگ شده
🔮 هر شب خواب او را می بینم .
🚥 بعد از حرفهای من ،
🚥 انگار داغ پدرم تازه شد .
🚥 پتو را ، روی خود کشاند و گریه کرد .
🚥 ناگهان نصف شب ،
🚥 یکی با عجله ، پیش ما آمد
🚥 و به صاحب خانه و پدرم گفت :
🌼 جاسوسان شهر ، جای ما را پیدا کردند
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 بی تفاوت نباشیم...
امر به معروف و نهی از منکر به این معناست که نسبت به یکدیگر بی تفاوت نباشیم و برای با هم بودن تلاش کنیم.
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
http://eitaa.com/amoomolla
محتوای تربیت کودک
کرایه تن پوش خرگوش ویژه معلمان و مربیان ، مهدکودک ها و مدارس ، و فعالان فرهنگی در شهر اهواز 📲 ۰۹۳۷۱
✍ شعر در مورد خرگوش برای نمایش
🐇 خرگوشم و خرگوشم
🐇 یه کمی بازیگوشم
🐇 اما نماز و قرآن
🐇 نمیشه فراموشم
🐇 خرگوشم و خرگوشم
🐇 زبر و زرنگ ، باهوشم
🐇 وقتی به مسجد میرم
🐇 لباس نو می پوشم
🐇 خرگوشم و خرگوشم
🐇 پر تلاش و سخت کوشم
🐇 برای حرف الله
🐇 سر تا پا چشم و گوشم
🇮🇷 @amoomolla
#نمایش_نامه
#خرگوش
#شعر
محتوای تربیت کودک
کرایه تن پوش خرگوش ویژه معلمان و مربیان ، مهدکودک ها و مدارس ، و فعالان فرهنگی در شهر اهواز 📲 ۰۹۳۷۱
✍ شعر در مورد خرگوش برای نمایش
🐇 خرگوش من چه نازه
🐇 گوشاش خیلی درازه
🐇 اهل راز و نیازه
🐇 عشقش ناز و نمازه
🐇 مثل بخاری گرمه
🐇 چه خوشگله ، چه نرمه
🐇 می خوره برگ کاهو
🐇 می پره مثل آهو
🐇 خرگوش ناز کجایی ؟
🐇 آی گوش دراز کجایی؟
🐇 بخور بخور تو هویچ
🐇 تا نباشی گیج و ویج
🇮🇷 @amoomolla
#نمایش_نامه
#خرگوش
#شعر
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت دوازدهم
🚥 ما را به خانه دیگری بردند .
🚥 چندتا از دوستان شیعه پدرم ،
🚥 با هم جلسه گرفتند و به بابا گفتند :
👑 اینجا ، در این شهر
👑 در این کشور و در این حکومت ،
👑 ما شیعیان ، هیچ قدرتی نداریم
👑 اینجا عربستان است
👑 و به شدت از ما شیعیان بیزارند
👑 هر روز دنبال بهانه می گردند تا ما را بکشند
👑 اگر آنها ، شما را اینجا پیدا کنند
👑 همه محله ما را ، به آتش می کشند .
👑 پس شما بهتر است به ایران بروید
👑 آنجا کشور شیعه است
👑 شما آنجا در امان هستید
👑 آنجا حتی سنی ها و مسیحی ها هم آزادند
👑 آنجا کسی با شما کاری ندارد
🚥 پدر با ناراحتی گفت :
🌷 من چطوری بروم
🌷 در حالی که همه جا به دنبال من هستند ؟
🌷 این بچه را چکار کنم ؟!
🌷 او که نمی تواند پا به پای من برود ؟!
👑 گفتند : نگران نباشید
👑 ما به شما کمک می کنیم
🚥 فردای آن روز ، به خانه دیگری رفتیم
🚥 پذیرایی مفصلی از ما کردند
🚥 شب نیز ، به خانه دیگری رفتیم
🚥 سپس فردای آن روز ،
🚥 به سمت بیابان حرکت کردیم .
🚥 شب شد ، هوا خیلی تاریک و ترسناک بود
🚥 صدای حیوانات ، مرا به لرزه در آورد
🚥 صدای گرگ ، صدای سگ ، صدای زوزه ،
🚥 صدای بادی که به درختان برخورد می کرد
🚥 از ترس حمله حیوانات وحشی ،
🚥 دائم به سمت چپ و راستم نگاه می کردم .
🚥 به حدی که گردنم درد گرفت
🚥 و از شدت ترس و دلهره و وحشت ،
🚥 خودم را خیس کردم .
🚥 دوستان بابا ،
🚥 ما را به همدیگر پاس می دادند
🚥 یکی می آمد و ما را تحویل او می دادند
🚥 و آن فرد قبلی ، می رفت
🚥 دمدمای صبح شده شد
🚥 کفش های من پاره شدند
🚥 خارهای بیابان ، امانم را بریده بود
🚥 به سختی راه می رفتم
🚥 پاهایم را ، آرام بر زمین می گذاشتم
🚥 تا خارها کمتر اذیتم کنند
🚥 پاهای من ، خونی شده بودند
🚥 ولی نمی توانستم به پدرم بگویم
🚥 چون خودش ، این روزها ،
🚥 خیلی بیشتر از من ، اذیت شده
🚥 این ماجراها ، برای او ، عذاب دردناکی هستند
🚥 تا اینکه به زیرزمینی وسط بیابان رسیدیم
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
22.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 قصه صوتی کودکانه
👈 گول نخوری
🔶 روباه با نقشه ای جدید و بسیار زیرکانه سراغ خروس میره تا فریبش بده...
🎧 با هدفون بشنوید تا در محیط سه بعدی داستان قرار بگیرید .
🇮🇷 @amoomolla