eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ وقت برای چیزهایی که می تونی خودت به دست بیاری به کسی التماس نکن! http://eitaa.com/amoomolla
محتوای تربیت کودک
✍ خاطرات اربعین عموملا چند روز ، به اربعین امام حسین مانده بود و مدام از همه جا ، خبر از رفتن زائ
✍️ خاطرات عموملا از سفر به کربلا 🕌 به والله مثل مهمان نوازی اهل عراق ، 🕌 در هیچ جای ایران ندیدم . 🕌 آب و غذا ، آنقدر به زائران می دادند 🕌 که نصف و نیمه در خیابانها ، رها می شد . 🕌 هیچ وقت تشنه یا گرسنه نشدم ؛ 🕌 وقتی رسیدم بصره و دیدند ایرانی هستم ، 🕌 مرا به خانه خود مهمان کردند ، 🕌 حمام را نشانم دادند تا حمام کنم ، 🕌 قسمم دادند تا لباسهایم را نشویم ؛ 🕌 خودشان لباسهایم را شستند و اتو کردند ، 🕌 دشداشه ام پاره بود ، دوختند ؛ 🕌 چنان مرا تحویل گرفتند ، 🕌 چنان با من مهربان بودند ، 🕌 که دلم نمی خواست به ایران برگردم . 🕌 حالا فهمیدم چرا هر کس به عراق می رود ، 🕌 دلش نمی خواهد برگردد . 🕌 سفره ای برایم پهن کردند ، 🕌 که در عین سادگی ، پر از غذا و میوه بود ، 🕌 از هر نوع میوه ای ، در آن گذاشته بودند . 🕌 محبتشان واقعی بود ، 🕌 نه فیلم بازی می کردند نه ریا در کار بود . 🕌 وقتی فهمیدند پول کم آوردم 🕌 و صرافی بصره نمی تواند از کارت ایرانی ام ، 🕌 برایم پول در بیاورد ، 🕌 خود اهل خانه ( امیر و سمیر ) ، 🕌 بعد از شام و استراحت ، 🕌 مرا تا نجف رساندند . 🕌 و هر لحظه سراغ مرا می گرفتند 🕌 و از حالم پرس و جو می کردند . 🕌 عراقی ها ، با تمام وجودشان ، 🕌 با تمام خانواده شان ، با تمام اموالشان ، 🕌 در خدمت زائران امام حسین بودند . 🕌 و به این کار افتخار می کردند . 🇮🇷 @amoomolla
بله ... بعضی جاها کم کاری شده ، شلوغ بوده ، انتقاداتی هست و مطالبه گری هم می کنیم تا انشالله سالهای آینده ، این خدمات بهتر بشه ؛ اما اصل اربعین و محرم و پیاده روی و زیارت کربلا را ، مسخره نمی کنیم و اصل این کار را ، زیر سوال نمی بریم . و به خاطر بعضی برخوردهای نسنجیده ، عشق و ایمانمان به امام حسین ، کم نمی شود . متاسفانه بعضیا اصلا نمی فهمند که هدف ما از پیاده روی و تحمل تشنگی و گرسنگی و رنج و خستگی ، درک رنج اهل بیت امام حسین در حادثه عاشوراست ‌. 🇮🇷 @amoomolla
آن کسانی که در فضای مجازی ، ضد پیاده روی اربعین حرف می زنند محرم و کربلا را مسخره می کنند و شاید اعتقادی به دین و مذهب ندارند حالا شدند مدافع زوار امام حسین و دارند از نوع پذیرایی عراقی ها ، از ماندن زائران در خیابان ها ، از نبود امکانات انتقاد می کنند . 🤣 جالب اینجاست که خودشان ، اصلا به کربلا نرفتند و حتی از نزدیک ، آنجا را ندیدند و راحت دارند اظهار نظر می کنند . 😁 این احمقا اصلا نمی دونن که ما به عشق امام حسین ، حتی حاضریم کشته هم بشیم اصلا کسی نیست بهشون بگه رنج ما ، به شما چه ربطی داره والله به خدا 🇮🇷 @amoomolla
شما یادتون نیست یه زمانی بود وقتی کسی می رفت کربلا ، اولا باید قاچاقی می رفت اگر نیروهای صدام ، کسی را در حال رفتن به زیارت می گرفتند دست و پایش را می بریدند و در صورت تکرار ، اعدامش می کردند . خدارو شکر ، امروزه با بهترین خدمات ، به زیارت امام حسین می رویم . 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 قسمت یازدهم 🚥 با گریه به زن مهربان گفتم : 🔮 دلم برای مادرم تنگ شده 🚥 او دوباره مرا بغل کرد و گفت : 💎 عزیزم مادرت از اینکه پیش ما هستی 💎 خیلی خوشحاله 🚥 سپس دست و صورت مرا شست 🚥 من را پای سفره نشاند 🚥 و با عشق و محبت ، 🚥 غذا را ، درون دهانم می گذاشت . 🚥 بعد از غذا ، چند تا پسر آمدند 🚥 و مرا برای بازی کردن ، 🚥 با خود ، به حیاط خانه بردند 🚥 ولی با آن همه اتفاقات ، 🚥 و بعد از مرگ مادرم ، 🚥 دیگر حال هیچ کاری را نداشتم 🚥 همیشه غرق در خودم بودم 🚥 منزوی و افسرده و تنها شده بودم 🚥 گاهی مرا به پارک می بردند 🚥 و برایم بستنی می خریدند ، 🚥 لباسهای قشنگ و زیبا ، برایم گرفتند 🚥 و تا چند روز ، پذیرایی خوبی از ما کردند 🚥 خیلی تلاش کردند تا مرا شاد کنند 🚥 ولی گریه های مادرم ، هنوز درون گوشم بود 🚥 به خاطر همین ، 🚥 با اینکه خوشحال بودم 🚥 ولی نمی توانستم از ته دل بخندم . 🚥 یک شب ، وقتی با پدرم تنها شدم 🚥 از او پرسیدم : 🔮 این مردم کی هستند 🔮 که حتی از فامیل ما هم ، مهربان ترند 🚥 پدرم لبخندی زد و گفت : 🌷 پسرم این آدمها ، دوستان ما هستند 🌷 آنها شیعه هستند 🌷 آنها پیروان و عاشقان امام علی هستند 🌷 ان‌شاءالله ما در پناه خدا و اینها ، 🌷 شاد و خوش و خرم و راحتیم 🚥 با ناراحتی گفتم : 🔮 خب بابا ! چرا زودتر به اینجا نیامدیم ؟! 🔮 چرا بعد از مردن مادرم ، به اینجا آمدیم ؟ 🔮 بابا ، خیلی دلم برای مادرم تنگ شده 🔮 هر شب خواب او را می بینم . 🚥 بعد از حرفهای من ، 🚥 انگار داغ پدرم تازه شد . 🚥 پتو را ، روی خود کشاند و گریه کرد . 🚥 ناگهان نصف شب ، 🚥 یکی با عجله ، پیش ما آمد 🚥 و به صاحب خانه و پدرم گفت : 🌼 جاسوسان شهر ، جای ما را پیدا کردند 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی 🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 بی تفاوت نباشیم... امر به معروف و نهی از منکر به این معناست که نسبت به یکدیگر بی تفاوت نباشیم و برای با هم بودن تلاش کنیم. http://eitaa.com/amoomolla
کرایه تن پوش خرگوش ویژه معلمان و مربیان ، مهدکودک ها و مدارس ، و فعالان فرهنگی در شهر اهواز 📲 ۰۹۳۷۱۲۷۳۶۰۰
محتوای تربیت کودک
کرایه تن پوش خرگوش ویژه معلمان و مربیان ، مهدکودک ها و مدارس ، و فعالان فرهنگی در شهر اهواز 📲 ۰۹۳۷۱
شعر در مورد خرگوش برای نمایش 🐇 خرگوشم و خرگوشم 🐇 یه کمی بازیگوشم 🐇 اما نماز و قرآن 🐇 نمیشه فراموشم 🐇 خرگوشم و خرگوشم 🐇 زبر و زرنگ ، باهوشم 🐇 وقتی به مسجد میرم 🐇 لباس نو می پوشم 🐇 خرگوشم و خرگوشم 🐇 پر تلاش و سخت کوشم 🐇 برای حرف الله 🐇 سر تا پا چشم و گوشم 🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
کرایه تن پوش خرگوش ویژه معلمان و مربیان ، مهدکودک ها و مدارس ، و فعالان فرهنگی در شهر اهواز 📲 ۰۹۳۷۱
شعر در مورد خرگوش برای نمایش 🐇 خرگوش من چه نازه 🐇 گوشاش خیلی درازه 🐇 اهل راز و نیازه 🐇 عشقش ناز و نمازه 🐇 مثل بخاری گرمه 🐇 چه خوشگله ، چه نرمه 🐇 می خوره برگ کاهو 🐇 می پره مثل آهو 🐇 خرگوش ناز کجایی ؟ 🐇 آی گوش دراز کجایی؟ 🐇 بخور بخور تو هویچ 🐇 تا نباشی گیج و ویج 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 قسمت دوازدهم 🚥 ما را به خانه دیگری بردند . 🚥 چندتا از دوستان شیعه پدرم ، 🚥 با هم جلسه گرفتند و به بابا گفتند : 👑 اینجا ، در این شهر 👑 در این کشور و در این حکومت ، 👑 ما شیعیان ، هیچ قدرتی نداریم 👑 اینجا عربستان است 👑 و به شدت از ما شیعیان بیزارند 👑 هر روز دنبال بهانه می گردند تا ما را بکشند 👑 اگر آنها ، شما را اینجا پیدا کنند 👑 همه محله ما را ، به آتش می کشند . 👑 پس شما بهتر است به ایران بروید 👑 آنجا کشور شیعه است 👑 شما آنجا در امان هستید 👑 آنجا حتی سنی ها و مسیحی ها هم آزادند 👑 آنجا کسی با شما کاری ندارد 🚥 پدر با ناراحتی گفت : 🌷 من چطوری بروم 🌷 در حالی که همه جا به دنبال من هستند ؟ 🌷 این بچه را چکار کنم ؟! 🌷 او که نمی تواند پا به پای من برود ؟! 👑 گفتند : نگران نباشید 👑 ما به شما کمک می کنیم 🚥 فردای آن روز ، به خانه دیگری رفتیم 🚥 پذیرایی مفصلی از ما کردند 🚥 شب نیز ، به خانه دیگری رفتیم 🚥 سپس فردای آن روز ، 🚥 به سمت بیابان حرکت کردیم . 🚥 شب شد ، هوا خیلی تاریک و ترسناک بود 🚥 صدای حیوانات ، مرا به لرزه در آورد 🚥 صدای گرگ ، صدای سگ ، صدای زوزه ، 🚥 صدای بادی که به درختان برخورد می کرد 🚥 از ترس حمله حیوانات وحشی ، 🚥 دائم به سمت چپ و راستم نگاه می کردم . 🚥 به حدی که گردنم درد گرفت 🚥 و از شدت ترس و دلهره و وحشت ، 🚥 خودم را خیس کردم . 🚥 دوستان بابا ، 🚥 ما را به همدیگر پاس می دادند 🚥 یکی می آمد و ما را تحویل او می دادند 🚥 و آن فرد قبلی ، می رفت 🚥 دمدمای صبح شده شد 🚥 کفش های من پاره شدند 🚥 خارهای بیابان ، امانم را بریده بود 🚥 به سختی راه می رفتم 🚥 پاهایم را ، آرام بر زمین می گذاشتم 🚥 تا خارها کمتر اذیتم کنند 🚥 پاهای من ، خونی شده بودند 🚥 ولی نمی توانستم به پدرم بگویم 🚥 چون خودش ، این روزها ، 🚥 خیلی بیشتر از من ، اذیت شده 🚥 این ماجراها ، برای او ، عذاب دردناکی هستند 🚥 تا اینکه به زیرزمینی وسط بیابان رسیدیم 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی 🇮🇷 @amoomolla
22.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 قصه صوتی کودکانه 👈 گول نخوری 🔶 روباه با نقشه ای جدید و بسیار زیرکانه سراغ خروس میره تا فریبش بده... 🎧 با هدفون بشنوید تا در محیط سه بعدی داستان قرار بگیرید . 🇮🇷 @amoomolla