May 11
May 11
مربی کودک و نوجوان
مربی طرح امین مدارس
اجرای شاد جشن تکلیف و قرآن
جشن الفبا و آب
مسابقات فرهنگی و مذهبی
روایتگری
پرده خوانی
اردوهای شاد و مفرح
با سابقه هفده سال کار در سطح کشور
شماره تماس:
۰۹۱۹۰۴۹۹۷۸۰
@amootalafi
kodak va nojavan.pdf
498K
جزوه انواع مسابقات قابل اجرا در مدارس و برنامه های دانش اموزی
🆔 @amootalafi
✅ یلدای مهدوی
#شعر_شب_یلدا 🌸
چه خوبه شب یلدا
شبی بلند و زیبا
کنیم یاد خدا را
بخونیم این دعا را
خدای مهربونم
تو که یلدا میاری
برف و سرما میاری
بعد برف و زمستون
گل به صحرا میاری
بیار امسال برامون
مهدی صاحب زمون
انار دونه دونه
آقا چه مهربونه
هر آدمی تو دنیا
اینو باید بدونه
هر جایی که باشه
آقا به یادشونه
#کودک_مهدوی
#حضرت_مهدی_عج
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
🔲🔶🔳ماجرای درخواست انار
حضرت زهرا (س) هیچ وقت از همسرش چیزی را درخواست نمی کرد.
روزی بانو در بستر بیماری افتادند. امام علی بر بالین ایشان آمدند و فرمودند:«زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟»
حضرت زهرا(س) مانند همیشه فرمودند:«من از شما چیزی نمی خواهم، ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود.»
امام علی (ع) فرمودند: « ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم.»
پس از پافشاری امام علی(ع) ، بانو(س) فرمودند:« اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است.»
امام برای به دست آوردن انار خانه را ترک کردند. در راه از مردم می پرسیدند:«در این فصل از سال کسی میوه انار دارد؟»
مردم با تعجب به امام (ع) نگاه می کردند، زیرا فصل انار گذشته بود اما یکی از مسلمانان گفت:«یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود.»
امام(ع) به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتی که چشمش به علی علیه السلام افتاد با تعجب به امام (ع) نگاه کرد و پرسید :« چه شده است علی؟»
امام ماجرای خانه را تعریف کرد و درخواست خرید انار کرد. شمعون گفت: «چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام.»
همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: «من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگ ها پنهان کردم.»
آنگاه رفت و انار را آورد و به امام(ع)داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است.
امام فرمود: «همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت.»
امام در حال برگشت به خانه بود که با صدای ناله ی فقیری رو به رو شد. ایشان به دنبال صدا رفتند تا ببیند چه اتفاقی برای آن بنده خدا افتاده است. امام(ع) دیدند مرد فقیر و غریب و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است.
امام فرمودند:« تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟»
گفت:« ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرض هایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است -»
امام (ع) نگاهی به انار کردند و فرمودند:« من یک انار دارم که برای مریض در خانه ام می برم، بیا تا نصف این انار را به تو بدهم»
امام (ع) انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: «اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود!»
امام علی (ع) نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد.
سپس امام راه خانه را در پیش گرفت اما از خجالت بر پیشانی اش عرق نشسته بود و نمی دانست چطور دست خالی به خانه رود، از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه (س) خواب است یا بیدار.
مشاهده کرد همسرش به دیوار تکیه داده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست.
پرسید:« فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟»
فاطمه (س) گفت: «ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است.»
منبع: ریاحین الشریعة، ج 1، ص142
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
#بسته_شب_یلدا
#رنگ_آمیزی
🍉🍇🍉🍇🍉
🌙شب یلدا شده باز
💫بچهها خبر خبر
☃ننه سرما دوباره
⚡️برمیگرده از سفر
👴بابا امشب خریده
🍉آجیل و یه هندونه
👩مامان مهربونم
📖فال حافظ میخونه
🧕ننه جون کنار من
🌧میشینه قصه میگه
⛄️همه با هم دور هم
💫میره تا سال دیگه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شب_یلدا
#رنگ_آمیزی
#شعر_کودکانه
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
28.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن جذاب و دیدنی
داستان درخواست انار
از سوی حضرت زهراء (سلام الله علیها)
#یلدای_فاطمی
#فاطمیه
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
🌼🍃🌼🍃🌼
«یلدای مهدوی»
🌷امشب توو برف سرما
🍃یلدای خوب و زیبا 💕
🌷آورده مهر وگرما
🍃به به که شاده دلها 💕
🌷مادر بزرگِ خوبم
🍃گردوها رو شکسته 💕
🌷ریخته توو ظرفِ آجیل
🍃تخمه نخود با پسته 💕
🌷انارِسرخ وشیرین
🍃توویِ سبد نشسته 💕
🌷مهر ومحبت وعشق
🍃درهایِ غم رو بسته 💕
🌷لطفی نما خدایا
🍃بر ما بده مُرادی 💕
🌷تبدیل کن غمِ ما
🍃امشب به صبحِ شادی💕
🌷ما عاشقِ ظهوریم
🍃ازآن امام دوریم 💕
🌷امضا نما فَرَج را
🍃خواهانِ جشن و سوریم💕
جشنِ حقیقیِ ما
صبحِ ظهورِ آقاست 💕
یلدا شبی است زیبا
امیدمان به فرداست💕
🌷🌼🍃🌼🌷
شاعر: «سید صادق آتشی»
#یلدای_مهدوی
#یلدای_فاطمی
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
💐#شعرکودکانه
🌷 ویژه #یلدای_امام_زمانی (عج)
🍎 🍎
چه خوبه شب یلدا
🍎
شبی بلند و زیبا
🍎 🍎
به جای حرف دنیا
🍎
کنیم یاد خدا را
🍎 🍎
انار دونه دونه
🍊 🍊
هر کس باید بدونه
🍊
از آدما تو دنیا
🍊 🍊
فقط خوبی می مونه
🍊
👤 ط .شامحمدی
#یلدای_مهدوی
#شب_یلدا
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
شعر ضامن آهو
کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را
کاش روزی می نشستی پیش من
می کشیدی دست خود را بر سرم
شاد می کردی مرا با خنده ات
دوست بودی با من و با خواهرم
چونکه روزی مادرم می گفت تو
دوست با یک بچه آهو بوده ای
خوش به حال بچه آهویی که تو
توی صحرا ضامن او بوده ای
پس بیا من بچه آهو می شوم
بچه آهویی که تنها مانده است
بچه آهویی که تنها و غریب
در میان دشت و صحرا مانده است
روز و شب در انتظارم پس بیا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پای کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن
#چهارشنبه
#چهارشنبه_امام_رضایی
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
#شعر_کودکانه
🍃انارم
انارم و انارم
سلامتی میارم
هزارتا دونه دارم
تو باغ بیشمارم
برایِ پوستت خوبم ،
خون به رگت می یارم
وقتی که کم مو بشی
رو سرت مو می کارم
قلبو قوی می کنم
از خاصیت سرشارم
منو بخور با هسته
همیشه و پیوسته
#یلدای_فاطمی
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
السلام علیک یا فاطمة الزهراء سلام الله علیها
اجرای برنامه فاطمیه
موضوع: حجاب
دبستان دخترانه رضوان
مشهد بلوار شهید قرنی
#فاطمیه
#فاطمیه_۱۴۰۱
#عمو_تلافی
🆔 @amootalafi
Abdolreza Helali & Hossein Sibsorkhi - Be Range Yas.mp3
3.5M
😭 #به_رنگ_یاس
عبدالرضا هلالی
بمیرم ای یاس کبود،
چرا یه قبر خاکیم مدینه سهم تو نبود
دل من این باورشه ،
باید بگم غریب تر از امام حسن مادرشه
مدینه فرقه با نجف ،
نمیدونه که زائرت سلام بده کدوم طرف
قراره بارون بزنه،
بهار هوایی بشه و سر به زمستون بزنه
قسم به سقای حسین،
حرمت با ام بنین میشه یه بین الحرمین
کاشکی به دادم برسی نزار بگیره تو دلم جای حسینت رو کسی
ساحل کشتیه نجاتی مولاتی،
جان قتیل العبراتی مولاتی
شبای جمعه ، عتباتی مولاتی مولاتی
نفس نفس ذکرمه یا حیدر ،
داره به این جمله دلم باور
اگه امام حسینو دوس داری ، میشه به مادرش بگی مادر
مادر التماس دعا ،
مادر منو ببر کربلا
#عمو_تلافی
👇👇👇👇👇
🆔 @amootalafi
لینک را برای دوستان خودتون ارسال کنید
#شهادت_حضرت_فاطمه (س)
#شعرکودکانه
مادر دوباره
غرق دعا شد
در زیر لبهاش
نام زهرا (س) شد
بر گونه هایش
اشکی نشسته
انگار باز هم
دلش شکسته
روز شهادت
از راه رسیده
مادر من باز
سیاه پوشیده
گوید زهرا (س)
با تنی خسته
قلبی پر از درد
پهلو شکسته
بانوی عالم
رفته از اینجا
در اسمان ها
در بهترین جا.
#فاطمیه
#فاطمیه_۱۴۰۱
#عمو_تلافی
👇👇👇👇👇
🆔 @amootalafi
#مقتدر_مظلوم
تازه ترین اثر حسن روح الامین
به مناسبت
ایام شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها
#فاطمیه
#فاطمیه_۱۴۰۱
#عمو_تلافی
👇👇👇👇👇
🆔 @amootalafi
#شعر_کودکانه
#شهادت_حضرت_زهرا علیها السلام
◾️ایـن روزا خــــونهی ما
◾️بـوی عجیـــــــبی داره
◾️مامان داره رو دیــــوار
◾️ پـارچـــه سیاه میزاره
◾️میـگم مامان این چیه؟
◾️واسـه چی این رنگیه؟
◾️مامان با مــــهربـــونی
◾️میــگه عزیــــز مــــادر
◾️پیـــــــــامبر خــوب ما
◾️داشتـه یه دونه دخـتر
◾️از اســــــمای قشنـگش
◾️فاطـــمه، زهــرا، کوثـر
◾️این بــــــانوی مهــربون
◾️بعـد باباش غریــب شد
◾️به دســــــــــت آدم بدا
◾️زخمی شد و شهید شد
◾️این پــــارچههای سیاه
◾️چـــــادر خاکیـــــشونه
◾️که یــــــادگار مونده از
◾️بانـــــوی بـــــی نشونه
👇👇👇👇👇
🆔 @amootalafi