eitaa logo
محراب (اقامه نماز مدارس)
520 دنبال‌کننده
890 عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
💫نام سابق:آموزش عملی نماز 🕋 ✍زیر نظر اداره کل قرآن،عترت و نماز وزارت آموزش و پرورش 👌مناسب دانش آموزان، مدیران، مربیان و اولیای عزیز 💞با ما همراه باشید 💞
مشاهده در ایتا
دانلود
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ٣٧| ثروت حضرت سلیمان علیه السلام 💠مناسب: بی‌حال و کسل گفت: وای حالشو ندارم نمازمو بخونم. خیلی خوابم میاد. 😴 بهش گفتم: خب برای همین گفتم باید شب 🌃 زودتر بخوابی. گفت: نمیشه حالا قضاش رو بخونم؟ 😏 از حرفش شوکه شدم. چقدر راحت میگفت قضاش رو بخونم. 😣 انگار نمیدونست که چه ثروت💰 عظیمی رو از دست میده و چه برکتی 🌾 رو از زندگیش می‌بره. گفتم: پاشو بخون! منم مقابلش بهت اون انگشتری 💍 رو که میخواستی میدم. از جا پرید و گفت: واقعا؟ 😍 گفتم: مگه تا حالا ازم دروغی شنیدی؟ 😉 یه «نه» کشدار گفت و بعد با خوشحالی رفت که وضو بگیره. انگار نه انگار که تا حالا به زور چشماش رو باز نگه داشته. 😯 با صدای بلند گفتم: کاش همین‌ قدر که قول من رو قبول داری، به وعده‌های خدا هم ایمان داشتی‼️ 👌 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ٣٨| شب عاشورا 💠مناسب: دستاش رو به سینه چسبوند و گفت‌‌: اصلا با خدا قهرم❗️😤 گفتم: مگه آدم با خدا هم قهر می‌کنه؟ تازه گیرم قهرم بکنه، مگه قهرش چه ضرری به خدا می‌رسونه؟ 😄 اصلا مگه تو نبودی که همین چند روز پیش می‌گفتی: «قربون خدا برم که مریضیم رو برطرف کرد. » ؟ الان که یه حاجتت رو نگرفتی، قهری؟ 😒 گفت: خب یعنی چه که حاجت من رو نمیده؟ چقدر التماسش کنم؟😢 گفتم: مگه این آیه رو نشنیدی که گاهی آدم چیزی رو دوست داره اما اون چیز به ضررشه؟ ما که حکمتش رو نمی‌دونیم. گفت: من به این حرفا کاری ندارم تا حاجت من رو نده، اصلا نماز نمی‌خونم.☹️ گفتم: عجب! اگه امام حسین علیه السلام هم مثل تو فکر می‌کرد که الان ما این همه بهش ارادت نداشتیم! گفت: چطور؟ 😳 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
19.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی٣٩| صورت سفید، صورت سیاه 💠مناسب: توی پارک🌲🌳 نشسته بودیم و همون‌طور که بازی بچه‌ها رو تماشا می‌کردیم، راجع آهنگ‌هایی 🎼 که گوش‌ می‌داد، با هم حرف می‌زدیم. بهم گفت: خودم می‌دونم که این نوع موسیقی خیلی بی‌محتواس ولی به گوش دادنش عادت کردم. 😓 نمی‌تونم گوش دادن به این نوع موسیقی رو ترک کنم. می‌گی چی‌کار کنم❓ بعد به شوخی گفت: مگه نمی‌گن ترک عادت موجب مرضه؟ 😉 بهش گفتم: اون عادتی که خودش مرض 😷 باشه چی؟ بازم ترکش موجب مرضه؟ متحیر موند. 👀 ادامه دادم: ترک گناه 📛 و ارتباط با خدا ✨🌈 درست مثل بازی الاکلنگه! متعجب به بچه‌هایی که با الاکلنگ بالا و پایین می‌رفتن، نگاه کرد. بعد نگاهی به چهره من انداخت. فکری کرد و گفت: چه مثال جالبی! 😍 درسته! ✅ 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ۴٠| وصیت یه پولدار 💠مناسب: داشت با سر انگشتاش بازی می‌کرد و زیر لب غر ‌می‌زد. با خنده گفتم: چیه! داری تو دلت بهم بد و بیراه می‌گی؟ 😂 خندید و گفت: نه حاج اقا! اتفاقا حرف‌هاتون خیلی خوب بود و باعث شد اراده کنم 💪 حتما از این به بعد نماز‌هام رو به موقع بخونم. ولی با این همه نماز قضا چه کنم؟ 🤦🏻‍♂ گفتم : خب این که نگرانی نداره. ان‌شاء الله خدا به عمرت برکت🌱 بده، کم کم همه رو می‌خونی. فکری کرد و انگار که چیزی کشف💡کرده باشه، گفت: آها! می‌تونم تو وصیت نامم بنویسم که برام بخونن. نه؟ 😍 وقتی حالت چهرم رو دید، گفت: چیه؟ فکر خوبی نیست؟ 😬 دستی به پشتش زدم و گفتم: می‌دونی حتی اگه امام زمان 🌸 (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) هم برات نماز قضاهات رو بخونن، اون ثوابی رو نداره که خودت می‌خونی❓ خیلی جا خورد. ناباورانه گفت: واقعا؟ 🤯 گفتم: آره... بزار تا کامل برات توضیح بدم. 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
19.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی ۴١| لیلی و مجنون 💠مناسب: پیامکش 📲 رو هی می‌خوند و می‌گفت: ببین چه جملاتی نوشته. 😍 خیلیییی منو دوست داره. 😊 گفتم: اهل نماز هم هست؟ 🗯 خب نمیدونم. 🙄 فکر نکنم. تا وقتی تو مدرسه ما بود که ندیدم بخونه. چطور مگه؟ 💭 اخه چطوری به دوستی با کسی دلخوشی که نسبت به خدای خودش تعهد نداره؟ 🗯 یعنی این همه‌ ابراز علاقه الکیه❓😨😢 💭 نمی‌گم الکیه ولی شاید پایدار نباشه. به نظرم امتحانش کن❗️🗯 چجوری؟ 🤔 💭 ازش بخواه اگه تو رو دوسداره نماز بخونه، نه فقط تو حرف، تو عمل! اونم جدی و پایدار... 🗯 خب به فرض که بخونه ولی این نماز خوندن به چه درد میخوره، وقتی بخاطر من باشه؟ 🙁 💭 لااقل مز‌ه‌اشو می‌چشه و اگه ادامه بده، کم کم بهش علاقمند می‌شه. 🗯 عجب! اینجوری بهش فکر نکرده بودم. 😉 💭 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
19.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی۴٢| شیرین کام باش 💠مناسب: دندوناش رو بهم سابید و گفت: آخ آخ اگه من جای خدا بودم، همچین حالی ازش می‌گرفتم که! 😤 گفتم: چطه؟ چرا انقدر عصبانی هستی؟ گفت: تو که نمی‌دونی هر بار که ما می‌ریم نماز چقدر بهمون متلک میندازه و مسخرمون می‌کنه. 😩 دلم می‌خواست جای خدا بودم و دونه دونه نعمت‌هام رو ازش می‌گرفتم. اولش زیباییش که انقدر بهش می‌نازه. 😒 بعدش سلامتیش تا دیگه هیچوقت نتونه راه بره. 👣 بعدشم... گفتم: صبر کن! 🖐کجا با این همه عجله؟ 😅 مگه نمی‌بینی خدا نعمت رو ازش گرفته؟ مثل این که حرف بی‌جایی زده باشم، گفت: توام شوخیت گرفته‌ها... کجا نعمت رو ازش گرفته⁉️ قشنگی نداده؟ که داده. سلامتی نداده؟ که داده. ثروت💰 نداده؟ که داده! حیف که قدر نمی‌دونه و همش مشغول آزار بقیه است. بغض کرد و ادامه داد: من نمیفهمم چرا خدا اجازه می‌ده این جور آدما راست راست راه برن و بقیه رو با حرفا و کاراشون شکنجه کنن. 😢😞 گفتم: خدا یه نعمت بزرگ رو ازشون گرفته و اون... 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
19.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی۴٣| هدیه عاشق به معشوق 💠مناسب: صدای مناجات از گلدسته‌های حرم امام حسین علیه‌السلام بلند شده بود، ولی اون ول کن نبود و همچنان از بین لباس‌های👚 داخل مغازه، دنبال یه جنس خاصی می‌گشت. رو کردم بهش و گفتم: اینا همشون خوبه. چرا انقدر وسواس به خرج می‌دی؟ 🙁 با لبخند گفت: آخه مامانم، فقط از یه جنس پارچه خوشش می‌آد. می‌خوام سوغاتی‌ای رو بگیرم، که اون دوست داره. 😌 تو دلم به این همه علاقه‌ای 💗 که بین اون و مامانش بود، غبطه خوردم. خوش به حالش. چقدر خدا دوستش داشت که چنین قلب ❤️ پر محبتی بهش داده بود. فقط کاش...! گفتم: آفرین به این همه محبت و قدرشناسی❗️😍 کاش بتونیم یه هدیه هم برای امام حسین علیه السلام بخریم. ☺️ یک لحظه دست از گشتن کشید و متعجب نگاهم کرد. گفت: هدیه؟ 🎁 😯 بعد با چشمای پر از اشک، به گنبد حرم نگاه کرد و گفت: اخه ما چه هدیه‌ای می‌تونیم به این آقای بزرگوار بدیم؟ 😢 گفتم... 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
18.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی۴۴| لبخند بزن 💠مناسب: در رو 🚪کوبید به هم و زد رو موتور. 🏍 بعد با لحن خشکی گفت: بیا بریم! جا خورده بودم. گفتم: ولی از تو خونتون خیلی سر و صدا می‌اومد. 😥 تو مطمئنی که ... حرفم رو قطع کرد و گفت: ولشون کن بابا! 😤 با همه چی مخالفن! مسجد نرو! هیأت نرو! این که نشد. پس دل من چی؟ 😩 یک لحظه متوجه اوضاع شدم و گفتم: نه داداش! اومدی و نسازی. 😕 تو اگه برای دل خودت هیأت میای، که دیگه اون هیأت، تو رو به جایی نمی‌رسونه❗️مهم اینه که با هیٱت رفتن، تَعبُّد و بندگی خودت رو تقویت کنی. با ناراحتی گفت: خب می‌گی من چیکار کنم؟ دست از همه‌ی علایقم بکشم، چون اونا دوست ندارن؟ 😣 دستم رو رو شونش گذاشتم و گفتم: نه! من که این رو نمی‌گم، اما قبل از هرچیزی باید محبتشون 💖 رو جذب کنی. اوقاتش تلخ بود و قشنگ معلوم بود که حوصله‌ی شنیدن حرفام رو نداره. گفتم: می‌دونستی آیت الله بهجت هم، یه روزی، تو موقعیتی شبیه تو بوده؟ انگار حرفم رو باور نکرده باشه، گفت: سرکارم گذاشتی❓😐 خندیدم و گفتم: نه. 😅 جدی می‌گم... 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی۴۵| نماز حاجت 💠مناسب: چسبیده بود به ضریح امامزاده و اشک می‌ریخت. دلم از این همه گریه و ناله، ریش شده بود. 😔 آروم بهش نزدیک شدم و گفتم: من نمی‌دونم چه گرفتاری‌ای داری ولی یه نماز بلدم که می‌گن خیلی حاجت می‌ده. سرش رو بالا نیاورد و همون‌طور که به گریه‌هاش ادامه می‌داد، گفت: هر کسی، هر چیزی گفت خوندم. اما فایده نداره! 😩 انگار خدا نمی‌خواد... و گریه امانش نداد. 😭 گفتم: آره. ممکنه به هزار و یک دلیلی که ما نمی‌دونیم، حاجتمون برآورده نشه. من فقط می‌دونم که این نماز، یکی از مهم‌ترین 🤩 نمازای حاجته. همه‌ی علما و بزرگان توصیه‌اش کردن. تازه اگرم حاجتت برآورده نشه، سه تا اتفاق خیلی خوب 😍 برات میافته. صدای گریه‌اش آروم‌تر شده بود. گفتم: می‌خوای بهت یاد بدم❓آروم نگاهم کرد و گفت: آره. 😢 دستش رو گرفتم و با هم کنار ضریح نشستیم. با لبخند گفتم: این نماز، دور جور خونده میشه. یکی این که... 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
18.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞قصه بندگی۴۶ | قیامت یادت نره 💠مناسب: داشتیم صحبت می‌کردیم که یکهو زمین لرزید 😰 و گلدون 💐 از گوشه میز افتاد. 😨 ترسیده بودم و هاج و واج به اطرافم نگاه می‌کردم. خیلی زود همه جا آروم شد و صدای پای 👣 خواهرم اومد، که بدو بدو از پله‌ها بالا میومد. در 🚪رو با سرعت باز کرد و گفت: خوبی؟ 😥 آرم، طوری که خودم هم به سختی صدای خودم رو می‌شنیدم، گفتم: آره. لبخندی زد و نگاه هردومون به گلدون شکسته وسط اتاق افتاد. 👀 انگار که تازه متوجه شده باشیم که چی شده، با هیجان و ترس، راجع به زمین لرزه ناگهانی، حرف زدیم. 🗣 وقتی آروم شدیم، کلی به عکس العمل‌های خودمون خندیدیم. 😄 من گفتم: وای تو اون لحظه، چقدر آدم شوکه می‌شه. خواهرم گفت: می‌دونی حتی برای این شرایط هم، نماز مخصوصی وجود داره؟ 😉 نماز آیات! من که تا حالا این اسم به گوشم نخورده بود، متعجب پرسیدم: نماز آیات⁉️😮 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
23.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی۴٩| دست حق، پای باطل 💠مناسب: روی خاک دو تا مسیر کشید. توی یکی از مسیرا خار ریخت. توی یکی گلبرگ گل. 🌸 کارش عجیب بود. نمی‌فهمیدم چیکار داره می‌کنه. گفتم: این چیه؟ 😯 به علامت سکوت، دستش رو روی بینیش گذاشت.🤫 با کنجکاوی به کارش نگاه کردم. انتهای مسیری که خار بود، کلی بوته گل🌹 و شربت خوشبویی گذاشت که عطرش آدم رو به شوق میاورد. 😍 انتهای مسیری که گلبرگ بود، خار و خاشاک 🍂 گذاشت و یه مایع بد بو که از همون فاصله هم بوش، مشام آدم رو آزار می‌داد. 😷 حالا داشتم تا حدودی متوجه منظورش می‌شدم. بهم گفت: انتخاب با توست‼️گفتم: انتخاب یا اجبار؟ 😒گفت: اجباری در کار نیست. حتی اگر ظاهرا هم کسی مجبورت کنه که تو یکی از این مسیرها باشی، اما تو، ته قلبت به کاری که می‌کنی ایمان نداشته باشی، ته‌اش به مسیر مخالفش می‌رسی نه مسیری که مجبورت کردن انجام بدی. به فکر فرو رفتم. 🤔 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu
19.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی۵۰| نماز مچاله 💠مناسب: پارچه‌ای رو گرفته بود توی دستش. بعد اون رو مچاله می‌کرد و به سمت سجادم پرت می‌کرد. 😰 دوباره اون رو بر می‌داشت و مچاله می‌کرد و... با عصبانیت گفتم: یعنی چی؟😠 مگه نمیبینی سجاده پهنه! نمی‌دونی با این کارت، داری بی احترامی می‌کنی؟😖 نشست رو بروم و گفت: بی‌احترامی من به سجاده بدتره یا بی احترامی تو به خدا❓ سرم رو کج کردم: چی می‌گی؟ 😟 پارچه مچاله رو تو دستش گرفت و گفت: من کاری کردم که فرشته‌ها✨ با نماز تو می‌کنن. گفتم: مگه نمازم چه مشکلی داشت؟😕 شروع به تعریف ماجرایی کرد که با شنیدن اون، حسابی جا خوردم و بدجوری شرمنده شدم. 😓 اون ماجرا این بود... 👤حجت الاسلام رحیمیان 👨‍💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز @amozeshnamazmedu