﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم(ع)
#قسمت_سی_یکم
رحلت آرام و شاد ابراهيم عليهالسلام
روزى عزرائيل نزد ابراهيم آمد تا جان او را قبض كند، ابراهيم مرگ را دوست نداشت، عزرائيل متوجه شد و عرض كرد: ابراهيم، مرگ را ناخوش دارد.
خداوند به عزرائيل وحى كرد: ابراهيم را آزاد بگذار چرا كه او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت كند.
مدتها از اين ماجرا گذشت، تا روزى ابراهيم پيرمرد بسيار فرتوتى را ديد كه آن چه مىخورد، نيروى هضم ندارد و آن غذا از دهان او بيرون مىآيد، ديدن اين منظره سخت و رنج آور، موجب شد كه ابراهيم ادامه زندگى را تلخ بداند، و به مرگ علاقمند شود، در همين وقت، به خانه خود بازگشت، ناگاه يك شخص بسيار نورانى را كه تا آن روز چنان شخص زيبايى را نديده بود، مشاهده كرد، پرسيد:
تو كيستى؟
او گفت: من فرشته مرگ (عزرائيل) هستم.
ابراهيم گفت: سبحان الله! چه كسى است كه از نزديك شدن به تو و ديدار تو بى علاقه باشد، با اين كه داراى چنين جمالى دل آرا هستى.
عزرائيل گفت: اى خليل خدا! هر گاه خداوند خير و سعادت كسى را بخواهد مرا با اين صورت نزد او مىفرستد، و اگر شر و بدبختى او را بخواهد، مرا در چهره ديگر نزد او بفرستد. آن گاه روح ابراهيم را قبض كرد.(237)
به اين ترتيب ابراهيم در سن 175 سالگى با كمال دلخوشى و شادابى، به سراى آخرت شتافت.
در روايت ديگر از اميرمؤمنان عليهالسلام نقل شده فرمود: هنگامى كه خداوند خواست ابراهيم را قبض روح كند، عزرائيل را نزد او فرستاد، عزرائيل نزد ابراهيم آمد و سلام كرد، ابراهيم جواب سلام او را داد و پرسيد:
آيا براى قبض روح آمدهاى يا براى احوالپرسى؟
عزرائيل: براى قبض روح آمدهام.
ابراهيم: آيا دوستى را ديدهاى كه دوستش را بميراند؟
عزرائيل بازگشت و به خدا عرض كرد: ابراهيم چنين ميگويد، خداوند به اون وحى نمود به ابراهيم بگو:
هَل رَأيتَ حبيباً يَكرَهُ لقاءَ حبيبِهِ، اءنّ الحَبيبَ يُحبُّ لِقاءَ حَبيبِهِ؛
آيا دوستى را ديدهاى كه از ديدار دوستش بى علاقه باشد، همانا دوست، به ديدار علاقمند است.(238)
ابراهيم به لقاى خدا، اشتياق يافت و با شور و شوق، دعوت حق را پذيرفت و در سن 175 سالگى به لقاء الله پيوست.
پايان داستانهاى زندگى حضرت ابراهيم عليهالسلام
═ೋ❅🖋🦋❅ೋ═
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_موسی(ع)
#قسمت_سی_یکم🦋
💠جوشيدن چشمه آب در بيابان بر اثر ضربه عصاى موسى عليهالسلام💠
🌿بنى اسرائيل همراه موسى عليهالسلام در بيابان خشك و سوزان صحراى سينا همچنان ادامه زندگى مىدادند، آنها از جهت آب در مضيقه سختى قرار گرفتند. نزد موسى عليهالسلام آمده و وضع ناهنجار خود را به او گفتند، و از او استمداد نمودند.
🌻موسى عليهالسلام از درگاه خداوند براى قوم خود تقاضاى آب كرد، خداوند اين تقاضا را قبول نمود و به موسى عليهالسلام دستور داد كه عصاى خود را بر آن سنگ مخصوصى كه در آن بيابان بود بزند.
موسى عليهالسلام عصاى خود را بر آن سنگ زد، ناگهان آب از آن جوشيد و دوازده چشمه آب (به تعداد قبايل بنى اسرائيل كه دوازده قبيله بودند) با شدت و سرعت جارى شد💦.
🌟موسى عليهالسلام طبق فرمان خداوند به بنىاسرائيل فرمود: از روزىهاى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد و موجب گسترش فساد نشويد. (522)
توقع بى جا
💥بنى اسرائيل در عين آن كه همواره توسط موسى عليهالسلام مشمول مواهب و نعمتهاى الهى مىشدند، ولى از بهانهجويى دست نمىكشيدند. اين بار به آن غذاهاى مَنّ وَ سَلْوى (شيره درخت و گوشت پرندگان) اكتفا نكرده نزد موسى عليهالسلام آمده و تقاضاى غذاهاى متنوع نمودند و چنين گفتند: اى موسى! از خداى خود بخواه از آن چه از زمين مىرويد از سبزيجات، خيار، سير، عدس و پياز براى ما بروياند، ما هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم.
🌻موسى عليهالسلام به آنها گفت: آيا شما غذاى پستتر از آن چه خدا به شما داده انتخاب مىكنيد؟ اكنون كه چنين است وارد شهر (سرزمين فلسطين) شويد، زيرا آن چه مىخواهيد در آن جا وجود دارد.(523)
🌿ولى آنها كه حاضر نبودند با حاكمان جبار فلسطين جهاد كنند و در اين راه سستى مىكردند، چگونه مىتوانستند وارد سرزمين و شام شوند، از اين رو گرفتار غضب الهى و ذلت و پريشانى گشتند(524) و چهل سال در بيابان ماندند، اين است وضع ذلتبار آنان كه در امر جهاد سستى مىكردند، چنان كه در داستان بعد خاطر نشان مىشود.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_سی_یکم
#قسمت_دوم
🌻اسيد بن خضير پسر عموى سعد بن معاذ، به سعد بن عباده گفت: تو دروغ مىگويى، به خدا قسم چنين كسى را به قتل مىرسانيم، تو منافقى و از منافقان حمايت مىكنى.
🌱در اين هنگام چيزى نمانده بود كه آتش جنگ بين دو طايفه اوس و خزرج شعله ور گردد، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر فراز منبر بود و به گفتار آنها گوش مىكرد، سرانجام آنها را خاموش نمود
🌻عايشه افزود: اين وضع همچنان ادامه داشت و غم و غصه شديد مرا كلافه كرده بود، يك ماه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هرگز كنار من نمىنشست، سرانجام روزى پيامبر نزد من آمد در حالى كه خندان بود، فرمود: بر تو مژده باد كه خداوند با نزول آيات، تو را از اين اتهام مبرا ساخت و آيات اءنّ الَّذِينَ جائُوا بِالاءِفكِ... (آيه 11 تا 16 سوره نور) را خواند.
🌱به دنبال نزول اين آيات، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنها را كه چنين تهمتى زده بودند، احضار نمود و حد قذف (حد نسبت ناروا زدن به زن با عفت) را (كه هشتاد تازيانه است) بر آنها جارى نمود.(867)
🌻بايد توجه داشت كه شايعهسازان به قدرى اين مسأله را بزرگ كرده بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چارهاى نداشت جز اين كه مدتى تقريبا با سكوت از كنار مسأله عبور كند تا به موقع آنها را رسوا زاد، و چنان كه از آيه 11 سوره نور استفاده مىشود، گر چه اين شايعه ظاهر زنندهاى داشت، ولى در مجموع خير بود، و موجب شناسايى منافقان پليد گرديد.
#ایران_تسلیت
👇👇👇👇
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
@amozeshtajvidhefzquran