﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_موسی(ع)
#قسمت_چهل_ششم🦋
💠ديدار موسى از سه حادثه عجيب💠
🌻موسى و يوشع و خضر عليهم السلام با هم به كنار دريا آمدند و در آن جا سوار كشتى شدند آن كشتى پر از مسافر بود، در عين حال صاحبان كشتى آنها را سوار كردند. پس از آن كه كشتى مقدارى حركت كرد، خضر عليهالسلام برخاست و گوشهاى از كشتى را سوراخ كرد و آن قسمت را شكست و سپس آن قسمت ويران شده را با پارچه و گل محكم نمود كه آب وارد كشتى نشود.
🌿موسى عليهالسلام وقتى اين منظره نامناسب را كه موجب خطر جان مسافران مىشد ديد، بسيار خشمگين شد و به خضر گفت: آيا كشتى را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى، راستى چه كار بدى انجام دادى؟
🌱 حضرت خضر گفت: آيا نگفتم كه تو نمىتوانى همراه من صبر و تحمل كنى؟!
✨موسى گفت: مرا به خاطر اين فراموشكارى، بازخواست نكن و بر من به خاطر اين اعتراض سخت نگير.
🌻از آن جا گذشتند و از كشتى پياده شده و به راه خود ادامه دادند، در مسير راه خضر عليهالسلام كودكى را ديد كه همراه خردسالان بازى مىكرد، خضر به سوى او حمله كرد و او را گرفت و كشت.
🌱موسى عليهالسلام با ديدن اين منظره وحشتناك تاب نياورد و با خشم به خضر عليهالسلام گفت:
آيا انسان پاكى را بى آن كه قتلى كرده باشد كشتى؟ به راستى كار زشتى انجام دادى.
🌻حتى موسى عليهالسلام بر اثر شدت ناراحتى به خضر عليهالسلام حمله كرد و او را گرفت و به زمين كوبيد كه چرا اين كار را كردى؟
خضر گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانايى ندارى با من صبر كنى؟
🌿 موسى عليهالسلام گفت: اگر بعد از اين از تو درباره چيزى سؤال كنم، ديگر با من مصاحبت نكن، چرا كه از ناحيه من معذور خواهى بود.
✨از آن جا حركت كردند تا اين كه شب به قريهاى به نام ناصره رسيدند، آنها از مردم آن جا غذا و آب خواستند، مردم ناصره، غذايى به آنها ندادند و آنها را مهمان خود ننمودند، در اين هنگام خضر عليهالسلام به ديوارى كه در حال ويران شدن بود نگاه كرد و به موسى عليهالسلام گفت: به اذن خدا برخيز تا اين ديوار را تعمير و استوار كنيم تا خراب نشود. خضر عليهالسلام مشغول تعمير شد.
🌻موسى عليهالسلام كه خسته و كوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس مىكرد شخصيت والاى او و استادش به خاطر عمل نامناسب اهل آن آبادى سخت جريحه دار شده و در عين حال خضر عليهالسلام به تعمير ديوار آن آبادى مىپردازد، بار ديگر تعهد خود را به كلى فراموش كرد و زبان به اعتراض گشود، اما اعتراضى سبكتر و ملايمتر از گذشته، گفت: مىخواستى در مقابل اين كار اجرتى بگيرى؟ اينجا بود كه خضر عليهالسلام به موسى عليهالسلام گفت:
هذا فِراقٌ بَينِى وَ بَينِكَ...؛
🌱انيك وقت جدايى من و تو است، اما به زودى راز آن چه را كه نتوانستى بر آن صبر كنى، براى تو بازگو مىكنم.(546)
🌿موسى عليهالسلام سخنى نگفت، و دريافت كه نمىتواند همراه خضر عليهالسلام باشد و در برابر كارهاى عجيب او صبر و تحمل داشته باشد.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_چهل_ششم
🦋بيعت و پيمان وفادارى مردان🦋
🌻پس از فتح مكه و تثبيت حكومت اسلامى در مكه، خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر بالاى كوهى قرار گرفت و مردم گروه گروه به حضور آن حضرت مىآمدند و قبول اسلام مىكردند و در مورد استوارى در راه اسلام و جهاد و دفاع از حريم اسلامى با پيامبر بيعت مىنمودند.
🌱كثرت جمعيت به قدرى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تعجب كرد.
🌻جبرئيل امين نازل شد و به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: تعجب مكن، و دين تو تا روز قيامت ادامه يابد و سوره نصر (صد و دهمين سوره قرآن) را نازل كرد:
🌱بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ - إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ - وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا - فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا؛
🌻به نام خداوند بخشنده مهربان - چون يارى خدا فرا رسد، و فتح و پيروزى او رو آورد، و در آن روز مردم را بنگرى كه گروه گروه وارد دين خدا شوند، پس پروردگارت را به پاكى ياد كن و شكرگزار باش و از او آمرزش بخواه كه او است بسيار توبهپذير.
و به گفته مورخين در ده روز اول فتح مكه، دو هزار نفر از مشركان، مسلمان شدند.
🌱و در تفسير على بن ابراهيم قميا آمده است: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد (كنار كعبه) نشسته بودند. مردها مىآمدند و تا هنگام نماز ظهر و عصر با آن حضرت بيعت مىكردند. سپس براى بيعت با زنان، همچنان در كنار مسجد نشستند، و با آنان بيعت نمودند.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈