eitaa logo
•[آن۳۱۳نفــــر]•
400 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
7هزار ویدیو
110 فایل
ثانیه ها را مےشمارم تا بیایے اینجا هواے بے |تُ| بودن درد دارد💔🍃 اينجاييم که آدم پراطلاعاتی بشیم😍✨ @sarbaze_agha_jan:ارتباط بامدیر🔸️ @Masoumeh_rah:ادمین تبادل🔸️ ◇کپی مطالب؟! |باذکرصلوات برای تعجیل در فرج و دعا برای عاقبت بخیریمون مشکلی نداره|💚🌱|
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 كسی جرأت داشت بگوید من مریضم، هه ماشاءلله دكتر بودند. آن هم از آن فوق تخصص هایش! می ریختند سرش. یكی فشار خونش را می گرفت، البته با دندان، دیگری نبضش را بررسی می كرد، البته با نیشگون،‌همه بدنش می كندند، قیمه قرمه اش می كردند. بعد اظهار نظر می شد كه مثلا فشار خونش بالاست یا چربی خون دارد، آنوقت بود كه نسخه می پیچیدند. پتو را بیاورید. بیاندازید سرش، با مشت و لگد هر چه محكمتر خوب مشب و مالش بدهید، بعد آب سرد بیاورید، یقه پیراهنش را باز كنید، بلایی به سرش می آوردند كه اگر رو به قبله هم بود صدایش را در نیاورد! 💫آن۳۱۳نفر💫 @an313nafary🌹
☺️ 😂سلمانی😂 نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود. باید کوتاهش می کردم. مانده بودم معطل تو آن برهوت که جز خودمان کسی نیست، سلمانی از کجا پیدا کنم. تا این که خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح می کند رفتم سراغش. دیدم کسی زير دستش نیست. طمع کردم و جلدی با چرب زبانی، قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما کاش نمی نشستم. چشمتان روز بد نبیند. با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می پریدم. ماشین نگو تراکتور بگو! به جای بریدن مو ها، غِلفتی از ریشه و پیاز می کندشان! از بار چهارم، هر بار که از جا می پریدم، با چشمان پر از اشک سلام می كردم. پيرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد. اما بار آخر کفری شد و گفت:تو چت شده سلام می کنی.یک بار سلام می کنند گفتم :راستش به پدرم سلام می کنم. پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت:چی؟ به پدرت سلام میکنی؟ کو پدرت؟ اشک چشمانم را گرفتم و گفتم:هر بار که شما با ماشینتان موهایم را می کنید، پدرم جلوی چشمم میاد و من به احترام بزرگتر بودنش سلام می کنم پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه ای خرجم کرد و گفت:بشکنه این دست که نمک ندارد مجبوری نشستم و سیصد، چهارصد بار دیگر به آقاجانم سلام کردم تا کارم تمام شد 💫آن۳۱۳نفر💫 @an313nafary☺️