" شرح #شهادت آن دلباختگان وادے #عشق "
گزارش وضعیت جنگ و حوادث نزدیک به آن
سپس زهیر بن قین برخاست و عرض کرد:
به خدا سوگند!یابن رسول الله!دوست دارم هزار بار کشته شوم و سپس قطعه قطعه و پراکنده شوم و خداوند بدین وسیله از تو و این جوانمردان که برادران و فرزندان و خاندان تو هستند،مرگ را دور سازد.
راوی گوید:عده ای از یاران حضرت نیز همین گونه سخن راندند و گفتند:جان ما فدایت!با دست و صورتمان از تو پاسداری می کنیم؛در این هنگام،اگر پیش روی تو کشته شویم،به عهد پروردگارمان وفا کرده، و وظیفه خود را عملی کرده ایم.
در این میان،به محمد بن بشیر حضرمی خبر دادند:فرزندت، در منطقه ری اسیر شده است.
گفت گرفتاری او و خودم را به حساب خدا می گذارم؛هر چند دوست نداشتم او اسیر شود و من زنده باشم.
حسین علیه السلام سخنش را شنید و فرمود:خدا رحمتت کند!تو از بیعتم آزاد هستی.برو و به آزاد کردن پسرت بپرداز.
عرض کرد:درندگان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا شوم.
حضرت فرمود:پس این بردها را به فرزندت بده، تا با آن ها برادرش را آزاد کند،و پنج لباس به او داد که هزار دینار ارزش داشت.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتسےهشتم نشردهید🏴
#محرم #اربعین
.