eitaa logo
آن‌سو؎خآڪ‌ریز‌هآ📻↻
122 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
54 فایل
پـسࢪفـاطمـہ‌ببخش‌وݪے تو‌خودٺ‌از‌خـدا‌ٺمنّـا‌ڪن ما‌بعیـد‌اسٺ‌مـرد‌ࢪاه‌شـویم ࢪاه‌بࢪگـشٺ‌را‌خودت‌وا‌ڪن سخنےاگرهست: https://harfeto.timefriend.net/16579565076609 ڪپے‌از‌‌مطاݪب‌‌ڪانال‌آزاد‌مے‌باشد(: @m_ansari9 @Ammajj @sarbazz_23
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از - ماھ‌ِحرم‌ .
بروبچ ‌پشت صحنه ماھ‌حرم قصد دارن ؛ یک هدیه کوچک [ مداحی ؛ عکسنوشته ؛ پادکست ] با توجه به انتخاب خودتون تقدیم نگاه های پر مهرتون کنن .😌♥ جهت گرفتن تقدیمی کنید انشالله در کانال زیر تقدیمی ها داده میشه ؛ - @Mahe_00 - فرقی نداره چه همسایه چه غیر همسایه .
طبیب هاهمه ماراجوابمان کردند، فقط ظهورتوآقاعلاج بیماریست.... 🌺الهمـ عجلـ لویکـ الفرجـ🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 🌼خواص تمام دعاهادراین دعا: امیرالمومنین دیدند فردی درحال خواندن دعای طولانی است فرمودند....🌼
‌ برای‌اینڪه‌درزمانِ‌غیبتِ"عج"‌یڪ‌سری‌ شبهات‌درشمااثرنڪند،دستوراینست‌هرروزبگویید: "یااللهُ یارحمٰنُ یارحیمُ یامُقَلِّبَ‌القلوبِ‌ثَبِّت‌قلبی‌عَلی‌دینِڪ"🌹🌱 دوسه‌ثانیه‌هم‌بیشترطول‌نمیڪشد، لذااین‌راهرروز‌بخوانید.. تادلتان‌به‌امام‌زمان"عج"قرص‌شود.
✅ضرورت استغفار و توبه ✍آیت‌الله بهجت(ره):حوادثی که اتفاق می‌افتد، نتیجه کارهای ماست که بر سر ما می‌آید: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ؛ هر مصیبتی به شما می‌رسد، به‌واسطه اعمال شماست». آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبت‌ها شده است، توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمی‌کنیم! چون کارهای خود را بد نمی‌دانیم! 📚کتاب حضرت حجت(عج)، ص٢٢٠ ‌ ‌
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدی♥ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
🔴 یک معادله ریاضی زیبا شاید تا به‌حال این سؤال براتون پیش اومده كه جمعه روز فرده یا زوجه؟ جواب این پرسش اینه: جمعه نه فرده و نه زوجه بلكه تركیب فرد و زوجه یعنی روز "فر جه" اللهم عجل لولیک الفرج تعداد جمعه های یک سال 52 تاست. و تعداد روزهای یک سال 365 روز. 🔹 بنابراین تعداد روزهای غیر جمعه: 365-52=3️⃣1️⃣3⃣ چه پیام زیبایی دارد 👇👇👇 یعنی ای شیعه و ای منتظر ظـهور!! در روزهای کاری هفته باید کاری کنی که جزء این 3️⃣1️⃣3️⃣ نفر باشی و آنگاه در روز جمعه منتظر ظهور باشی 🌕 به امید ظهور یار
💎 حکمت ٢٣۴ البلاغه «تفاوت اخلاقى مردان و زنان» وَ قَالَ (علیه السلام): خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ، شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ؛ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا. و درود خدا بر او، فرمود: برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان، زشت‌ترین اخلاق مردان است، مانند، تكبّر، ترس، بخل. هر گاه زنى متكبّر باشد، بيگانه را به حريم خود راه نمی‌دهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می‌كند، و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله می‌گيرد. 🌿🍀🌹🌸🍀🌿🌻🍀🌿🌸🌹🍀🌿 💚✾⃟⇐ ❤️͜͡❁❥❬حضـوࢪ تا ظـہوࢪ✌️🏻✨❭
❤️ ڪاش در صحرای محشر وقتےخدا پرسید بنده ی من روزگارت را چگونه گذراندی ؟... مهدی فاطمہ برخیزد وبگوید منتظر من بود 😞 آقاجان هرجای دنیایی دلم اونجاست :) 🌹
هدایت شده از 
می‌خوام تقدیمۍ بدم ، از جنس یھ تصویر و یہ بیت شعر مرتبط با موضوعِ کانالتون ☁️⚡️؛ -
همسایہ‌وغیرهمسایہ‌هم‌نداره
. ظرفیت ¹⁴ کانال، شاید هم بیشتر شد :)🌿 ^^💙
سلام دوستان🌹✨ باگذاشتن سخنرانی روزانه موافقین؟ ازمحتوایی که قرارمیدیم راضی هستین؟ درناشناس بفرمائیدنظرتونو
آن‌سو؎خآڪ‌ریز‌هآ📻↻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_شانزدهم 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را
✍️ 💠 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!» 💠 چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!» 💠 اما من می‌دانستم این کمد آخرین عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟ 💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای بخونیم!» در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد. 💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» 💠 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. 💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. 💠 ما مثل دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل می‌سوخت. یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟» 💠 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» 💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» 💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»... ✍️نویسنده: شادی روح شهدا صلوات🌱
آن‌سو؎خآڪ‌ریز‌هآ📻↻
سلام دوستان🌹✨ باگذاشتن سخنرانی روزانه موافقین؟ ازمحتوایی که قرارمیدیم راضی هستین؟ درناشناس بفر
سلام دوستان....🍁 نظرتون رو اعلام کنید که سخنرانی بزاریم یا نه؟ هر سخنرانی که دوست داشته باشید رو میزاریم.🦋🦋 🌱منتظر نظرهاتون هستیم😇😇😇 ممنون که اهمیت می دید به ما و نظرتون رو میگید. باعث افتخار ماســــــــ☆🌸☆ـــــــــت
5723899991.mp3
34.03M
🎧🗞-! سخنـرانۍصوتۍ استاد:علۍاڪبررائفےپور🎙✨ . . مدیریت‌زمان¹👀🖐🏻.. ''🚌🍓
♡.. صلی علیک یا اباعبدالله الحسین.. ♡ سلام اول هفته من سوی توست بهترین ارباب این نوکربی نوارا دریاب... ✋🏻❤️
آقای من ، مولای من ، آنقدر نداشتنت درد دارد ، که جای همه شادمانی‌ های عالم را در قلبمان تنگ می‌کند😔 نمی‌ دانم تا کی به‌ استمرار شکستن دلت عادت خواهیم کرد😓. نمی‌ دانم تا کی بدون‌ تو هنوز نفس‌ های ما بالا می‌ آیند... نمی دانم چقدر طول می‌ کشد ؛ تا ما بفهمیم بدون تو ؛ زندگی مان ، فقط یک بازی کودکانه است. اما آقا جان ، تنها امید ادامه زندگی مان تپش های قلب شماست. مولای من بگو كه آمدنت نزدیك است ...🥺 💚✨اللّهمـ عجلـ لولیکـ الفرجـ✨💚