بايد از موانع، مَركَب ساخت.
امام و رهبر به حدى میرسد كه نه تنها از اختلاف نمیترسد و وحشتى ندارد كه خود، اختلافِ در «فتوا» و «عمل» و «حكم» ايجاد میكند؛ چون میتواند از اين اختلافها بهرهبردارى كند.
امام صادق (ع) خود، اختلافها را ايجاد میكرد؛ كه در روايت آمده است:
«فردى پيش امام آمد و سؤال كرد نماز ظهر چند ركعت است؟ حضرت فرمود:
دوازده ركعت. آن شخص تعجب كرد! به قول ما سرش سوت كشيد و گفت:
دوازده ركعت؟! تاكنون نشنيده بودم. عدهاى از اصحاب به او گفتند: بپرس چه نماز ظهرى، واجب يا مستحب؟». اصحاب او را پرورش میدهند و تربيت میكنند كه در دورهاى كه دوره نفوذ و تقيّه و پنهانكارى است، بايد با اشارهها حركت كرد و ورزيده بود.
ما مثل كيسههاى برنج، از كنار يكديگر رد میشويم و هيچ اثرى روى همديگر نمیگذاريم، دست روى زلف هم نمیگذاريم و خيال میكنيم اخلاق اسلامى داريم، اما امام آن شخص را در بحران و مسأله میاندازد تا ورزيده و قوى شود.
ما بايد براى هم مسأله ايجاد كنيم، ولى خيلى آهسته و آرام از كنار يكديگر رد میشويم و خيال میكنيم يك چنين اخلاقى نرم، در جامعهاى كه پر از درگيرى است، میتواند مثمر ثمر باشد. بنا نداريم همديگر را پيچيده و قوى بار بياوريم.
ما بايد حتى براى بچههاى كوچك مسأله طرح كنيم، روى صورت آنها چيزى بيندازيم، روى دستشان چيزى بيندازيم تا آنها را بردارند و قوى شوند.
بچههايى كه با مسألهاى روبرو نشوند، بعدها نمیتوانند مسائلشان را حل كنند. ايجاد مسأله براى بچه، او را پرورش میدهد و تربيت میكند.
#علی_صفائی_حائری
#ع_ص
#حرکت
#کتاب_حرکت
#تبدیل
#تبدیل_سرود_زندگی_است
نکاتی درباره تفاوت اخلاق و تربیت:
1️⃣ حجت الاسلام اعرافی در «فقه تربیتی» ص 224 و استاد، حجت الاسلام غنوی در «درآمدی بر فقه اخلاق» ص 392 به وضوح، همین توضیح را نوشتهاند که در پست بالا ملاحظه میفرمایید.
2️⃣ این بحث، بیشتر صبغۀ اصطلاحشناختی (ترمینولوژیک) دارد، تا اینکه یک بحث حقیقی و ماهوی باشد. بنابراین برای اصطلاحشناسی دقیق، باید اول مسئلهشناسی دقیقی بر اساس هدف داشته باشیم.
(دست کم بخشی از) هدف ما میتواند امور زیر باشد:
* تحلیل دقیق گزارههای تراث دانشی (اعم از سنت اسلامی و مباحث دیگران)
* روشمندتر کردن سیر مباحث تربیتی و اخلاقی
* هماهنگی حداکثری یا حتیالامکانی با ادبیات دینی (به طور خاص در آیات و روایات).
3️⃣ به نظر میرسد بهترین تحلیلی که میتواند این اهداف را به طور منسجم تأمین کند، نظر حجت الاسلام عالمزاده نوری است.
بعید نمیدانم که ارتکاز دیگران هم فارغ از پیچیدگیهای فنی و زبانی و مَدرسی، همین باشد.
این اصطلاح، در مباحث اخلاق و تربیت دنیای دانشی امروز (از جمله در غرب) هم کاملا مستقر است، و ظاهرا گذر از آن، نه نیاز است و نه به صلاح.
(ر.ک: استنباط حکم اخلاقی از سیره و عمل معصوم، ص 35، پاورقی2)
4️⃣ بحث تکمیلی حجت الاسلام عالم زاده نوری:
اخلاق، دو کاربرد دارد:
* اعم از فضائل (قلهها) و رذائل (حضیضها)،
* فقط فضائل.
کاربرد اول تناسب بیشتری با مباحث دانشیِ اخلاق و تربیت (یعنی در علوم مدون) دارد؛ زیرا جامعیت هدفی بیشتری با این دانشها دارد (چنانکه خواهد آمد).
تربیت هم به دو قسم حَسَن و قبیح تقسیم میشود؛ چه تربیت تعمدی و بر اساس برنامه باشد، چه از سر جهل و غفلت.
آقای عالم زاده نوری هم در ص 35-36 کتاب مذکور، کاربرد اول را در نظر گرفته است.
البته ظاهر عبارات ابتدائی ایشان استعمال دوم است، اما بعدا مثال و عباراتی در تکمیل می آورند که نص و صریح در معنای اول است.
5️⃣ نظر آقای عالمزاده، به این معنا نیست که مسائل اخلاق و تربیت، کاملا قابل انفکاک از همند، بلکه برعکس، با توجه به اینکه فضائل و رذائل دارای مراتب متفاوتیاند و برخی از فضائل، زمینه فضائلی بالاتر را فراهم میکنند (و هکذا در جانب رذائل).
بنابراین طبیعتا در تربیت با این مسئله مواجه خواهیم شد که برای رسیدن به مطلوبهای اخلاقی پسین، باید از مطلوبهای اخلاقی پیشین گذر کنیم. به بیان دیگر، رسیدن به قلهها و حضیضها، اصولا امری دفعی نیست و نیازمند سیاستگذاری و برنامهریزی هدفمند است.
پس در واقع نمودار سینوسی اخلاق و تربیت، خطوط منحنی همواری نیستند، بلکه در جایجای آن، دندانهها و زیگزاگهایی وجود دارند که نقاط اوج و فرود خاصی را متناسب با همان مرحله از #حرکت انسان نشان میدهند.
این مطلب را می توان اینگونه نیز بیان کرد:
اخلاق و تربیت، مفهوما متمایز و مصداقا منطبقند؛ زیرا
اخلاق یعنی فضائل و رذائل
و تربیت یعنی مسیر حرکت به سمت یا از سمت فضائل و رذائل.
در نگاه مکانیکی این دو مصداقا متفاوتند
اما در نگاه دقیقتر، هر گامی که از سمت رذائل به سمت فضائل برداشته میشود، خود، یک فضیلت است؛
و برعکس.
(این نگاه، در پاسخ به شبهۀ تنافی عصمت انبیا با ارتکاب لغزش و ظلم و غوایت نیز گرهگشا است و در این زمینه هم از استاد غنوی و برخی اساتید دیگر بهره بردهام.)
6️⃣ ثمرۀ این بحث آن است که برای تنقیح روشی مباحث تربیتی-اخلاقی خودمان، باید به دو نوع مسئله متفاوت توجه کنیم (حتی اگر این تفکیک را به لحاظ اصطلاحی نپذیریم):
1. شناخت ویژگیهای مثبت و منفی انسان، با محوریت:
چیستی این ویژگیها
چرایی مثبت یا منفی بودن آنها
علائم پیدایش یا فرسایش آنها
2. شناخت فرآیند رسیدن/رساندن انسان به ویژگیهای مطلوب و گذر از مراحل مختلف.
شاید همۀ کتب اخلاقیِ سنتی، به هر دو نوع از مسائل پرداختهاند.
📌 ویژگیهای مثبت و منفی انسان، دست کم سه نوع تقسیم مهم دارند که در پاسخیابی به هر دو مسئلۀ فوق، مؤثرند:
تقسیم اول: ویژگیهای اختیاری و غیر اختیاری
تقسیم دوم: ویژگیهای بینشی، گرایشی و رفتاری
تقسیم سوم: ویژگیهای جوانحی و جوارحی
📌 منظور از «ویژگیهای مطلوب»، مطلوب برای مربی است، و معنای ارزشیِ نفس الامری ندارد، بنابراین شامل خصلتهای مثبت و منفی (فضائل و رذائل و تربیت خوب و بد) میشود.
البته طبیعتا مرتکز ذهن و مطلوب ما، تربیت به هدفی درست است، اما میدانیم که برخی از افراد (مربیان)، خود یا دیگری را به سمت اهدافی پلید میکشانند. بنابراین از امتیازات این تحلیل آن است که شامل هر دو بُعد میشود و فایدۀ مهمی در آسیبشناسی دارد و مسیر تولید علم (به معنای صحیح کلمه) را در این عرصه گشوده و تسهیل میکند.
https://eitaa.com/anbaz60/1644