eitaa logo
🌸 اندکی تامل 🌸
76 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
هدف ازتشکیل کانال بصیرت افزایی و روشنگری و شفافیت سازی در مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و روزجامعه میباشد. ✔ #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_۱۱۰ حالت خاصی داشت،همونطور که دراز کشیده بودم چشم بهش دوختم علی هم با خدای خودش حرف میزد با
تصمیمم رو عملی کردم و تو دلم معنای حرفای امام جماعت رو میگفتم خیلی لذت نبردم اما احساس بهتری از نماز خوندن پیدا کردم چون همه حرفا حرف دل بود که از خدا میخواستم برا همین به دلم نشست بعد از نماز که سه نفری پیش هم نشسته بودیم،علی سکوت رو شکست: _بچه ها کی حرکت کنیم؟ _بعد از صبحونه محمد جواب علی رو داد اما نظر من این بود که: _همین حالا حرکت کنیم صبحونه رو هم تو راه میخوریم _آره اینطور بهتره نظر من و علی تصویب شد و بلند شدیم که وسایل رو جمع کنیم و به سمت کربلا قدم برداریم قدم به جاده گذاشتیم،هوا سرد بود و مقداری اذیت میشدیم اما کم کم بدنمون گرم شد و دیگه احساس سردی نکردیم نزدیک طلوع آفتاب آسمون حالت جالب و زیبایی گرفت خیلی وقت بود طلوع آفتاب رو ندیده بودم و حالا خوب نظاره گرش شدم همینطور تو دلم تحسین میکردم این نقاش ماهر رو که چنین منظره زیبایی رو به تصویر کشیده _اونجا دارن صبحونه میدن بریم بگیریم صدای علی رشته افکارم رو پاره کرد به سمت موکب رفت و من و محمد هم پشت سرش راه میرفتیم صبحونه تخم مرغ آب پز با یه تیکه نون بود از بچگی بدم از این غذا و صبحونه میومد،رو به علی گفتم: _من نمیخورم برا خودتون بگیرید _(با تعجب)چرا؟ _بدم میاد _بابا بیخیال بیا بخور گشنه میمونی ها _نه جان علی نمیخورم،دفعه قبلی هم که خوردم از سر مجبوری بود جلوتر گیر میاد _باشه هرطور خودت میخوای ادامه دارد.... ✍️ط، تقوی 🌐 @andaki_tamol