eitaa logo
🌸 اندکی تامل 🌸
76 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
هدف ازتشکیل کانال بصیرت افزایی و روشنگری و شفافیت سازی در مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و روزجامعه میباشد. ✔ #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 حجت السلام قرائتی : در یکی از شهر‌ها با وجود توصیه ‏های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمه‎زنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی ‏داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آن‌ها را از این کار باز داریم. ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می ‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند. وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده‏‌ای برای قمه‎زنی بگویی. گفتم: شغل من چیست؟ گفتند: تو معلم قرآن هستی. گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ گفتند: بله قبولت داریم، ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو. من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (سوره بقره آیه 104)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏ اید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا".» و بعد توضیح دادم که: «یا ایها الذین آمنوا» یعنی:‌ ای مؤمنین. «لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه‏‌ای دارد و قصه ‏اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن. یعنی آرام‎تر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن. این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می‏ شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی. «راعنا» را هم می‏ شود از ریشه «رعی‏» گرفت و هم از ریشه «رعن‏». اگر از «رعی‏» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن‏» است، ولی اگر از ریشه «رعن‏» گرفته شود، رعونت ‏به معنای خر کردن است! و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»! وقتی که مسلمانان می‏ گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن‏» را اراده می ‏کردند، ولی یهودی‎‌ها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمان‎‌ها به پیغمبرشان می‏گویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏ اید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.» یعنی کلمه‏‌ای را که دشمن از آن سوء استفاده می‏ کند به کار نبرید. بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می‏ زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می ‏کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ‏‌ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می‏ کند. این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می‏ کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث‏ به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می‏ دهد که: از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند پرهیز کنید. پس، چون امروز دشمنان از قمه‏ زنی شما سوء استفاده می‏ کنند، شما دیگر قمه نزنید. گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی‌زنیم. 📚 مجله مبلغان، شماره 39 @andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#قمه_زنی از نظر مراجع تقلید @andaki_tamol
❤امام حسیڹ (؏): بہ خدا سوگند! خوڹ مڹ از جوشش باز نمے ایستد تا خداوند #مهدے را برانگیزد. 📚المناقب؛۴:۸۵ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج @andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فراری ها 🔻این اسم فیلم جدید ده‌نمکی نیست. این فیلم جدید اسراییلی‌ها است. 😅آنها پس از موشک خوردن یک نفربرشان، پایگاه را ول کرده و فرار کرده اند. ‼️خبرنگار آرتی وارد پایگاه می‌شود و می‌بینید تمام اسلحه و مهمات و ادوات را رها کرده‌اند و رفته‌اند. ‼️باید مدال شجاعت بگیرن این جماعت @andaki_tamol
#یقه_ضرغام #یقه_ظریف @andaki_tamol
من همیشه سربارم برای عمه - زمزمه.mp3
10.4M
🎤 #میثم_مطیعی ▪️ #من_همیشه_سر_بارم #یا_رقیه"ع" @andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_2 از مامان هم خدافظی کردم و به سمت حیاط بزرگمون حرکت کردم،گوشیمو از جیبم در آوردم و شماره حا
_(پوزخندی به حرفام زد)بی خیال بابا،تموم مردم میخوان مثل تو باشن که پات رو پاته و پولت تو جیبت،حالا خودت میگی میخوام خودم به جایی برسم،به کجا میخوای برسی؟هان؟قسم میخورم این آخوندا سحر دارن _(با تعجب نگاهش کردم)چطور؟؟؟؟؟ _وقتی یه صوت پنج دیقه ایشون ایطور هوش از سرت پرونده که از ول گردی به درس خونی کشوندت،حتما سحر دارن دیگه _(خنده ای تحویل حرفاش دادم)من طرفدارشون نیستم و ازشون بدم میاد،اما خب حرف حق زد منم قبول کردم _برو بابا ازم دلخور بود و حرفی نمیزد منم تصمیم گرفتم از دلش در بیارم،جلو یه بستنی فروشی وایسادم _چرا وایسادی؟ _(خنده ای کردم)میخوام برم سخنرانی بگیرم از حرفم خیلی حرصش گرفت و صورتش به هم ریخت،از این حالاتش خندم بیشتر شد،درو باز کردم و به سمت بستنی فروشی قدم بر داشتم،وقتی وارد شدم بوی زیبای گل ها هوش از سرم پروندن،انواع درخت و پیچک های طبیعی با دکوری ترکیب از سنگ و چوب و صدای آواز پرنده ها آدم رو توی فضا جنگل قرار میداد،نگاهی به تمام زیبایی ها انداختم و با فکری که از سرم عبور کرد برگشتم و با اشاره دست از حامد خواستم که بیاد،با همون اخمای در همش اومد _چیه؟ _بیا بریم داخل یه چیزی بخوریم سر حال بیایم چون ناراحت بود با اکراه قبول کرد اما همینکه وارد شد نگاهش عوض شد،و نگاهی به تمام اطراف میکرد _وای امین!اولین باره اینجا رو میبینم،چرا تا حالا نمی اومدیم؟ _چون منم اولین باره اومدم،ظاهرا جدیدا باز کرده،حالا هم بیا بشینیم خیلی ضایع داری نگاه میکنی نشستیم روی میز و گارسون با لبخند به سمتمون اومد _سلام آقایون خیلی خوش اومدید،چی میل دارید؟ _دوتا آب هویج بستنی لطف کنید(من و حامد همیشه اگه یه میلیاردم تو دستمون بود آب هویج بستنی میخوردیم،چون به دل صفا میده) _باشه،الآن براتون میارم _ممنون حامد بعد از چند لحظه سکوت لب باز کرد: _امین اینجا شبا میچسبه،یه شب با هم بیایم(اخم ساختگی کرد)اگه آقا درس نداشته باشه _(لبخندی نثارش کردم) آره،یه شب میایم آب هویج بستنی رو خوردیم و بیرون زدیم‌،حالا دیگه حامد سرحال شده بود اما عقربه های ساعت خبر از نزدیک بودن شام میدادن _حامد خیلی دوس دارم شامو باهم باشیم،اما مامان گفت برا شام بیا _(لبخندی نثارم کرد)باشه مشکلی نیست سوار رخش سیاه شدیم و حرکت کردیم،حامد رو رسوندم به سمت خونه رفتم،بعد از چند دیقه رانندگی در شهر چالوس رسیدم به خونه بزرگی که بین اون خونه ها خود نمایی میکرد،ریموت در رو زدم و ماشین رو کنار باغچه پارک کردم،قدم زنان به سمت خونه رفتم،مامان با خوشحالی به استقبالم اومد،با لبخند لب زد _سلام پسرم،خوش اومدی بیا شام حاضره ادامه دارد..... ✍#ط،تقوی @andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#محرم_ارباب 🏴 ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻦ ڪہ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ😔 ﺩﺭ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﯾﺶ خار مغیلان ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ #رقیه_بنت_الحسین ❤️ @andaki_tamol