#چند_خبر
🔸دادگاه پرو دستور آزادي «كيكو فوجيموري»، رهبر مخالفان اين كشور را صادر كرد.
🔸زمینلرزه 6.4 ریشتری شمال غرب آلبانی را لرزاند.
🔸پایگاه اینترنتی «آئورا اینتل» از حمله هوایی آمریکا به مخازن و تاسیسات نفتی شمال سوریه خبر داد.
🔸وزیر خارجه ترکیه: اسرائیل نژادپرست با حمایت همهجانبه آمریکا، قطعنامههای سازمان ملل را نقض میکند.
🌐 @andaki_tamol
✨﷽✨
✅داستان کوتاه
✍ پادشاهی دستور داد 10 تا سگ وحشی تربیت کنند تا هر وزیری را که از او اشتباهی سرزد او را جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام اورا بخورند. , در یکی از روزها یکی از وزراء رأی داد که موجب پسند پادشاه نبود دستور داد که اورا جلوی سگ ها بیندازند.
💭وزیر گفت ده سال خدمت شما را کرده ام حالا اینطور با من معامله میکنی گفت خوب حالا که چنین است ده روز تا اجرای حکم بهم مهلت بده. گفت این هم ده روز. وزیر رفت پیش نگهبان سگ ها و وگفت میخواهم به مدت ده روز خدمت این ها را من بکنم او پرسید از این کار چه فایده ای میکنی گفت به زودی بهت میگم.
💭 نگهبان گفت اشکالی ندارد و وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحت برای سگها از دادن غذا و شستشوی آنها وغیره. ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند که وزیر را جلوی سگها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره گر صحنه هست ولی با چیز عجیبی روبرو شد دید همه سگ ها به پای وزیر افتادند وتکان نمیخورند. پادشاه پرسید با این سگ ها چکار کردی ؟ جواب داد ده روز خدمت این ها را کردم فراموش نکردند ولی ده سال خدمت شما را کردم همه اینها را فراموش کردی پادشاه سرش را پایین انداخت ودستور به آزادی او داد.
💥حاج آقا انصاریان :
امیرالمومنین(ع) در بیان یکی از اوصاف شیعیان و متقیان می فرمایند: اگر کسی بر او ستم کند او را عفو کند و اگر کسی او را از بخشش خود محروم کند، او در مقابل، از آنچه دارد نسبت به او دریغ نکند و اگر کسی از نزدیکان، رابطه اش را با او قطع کند، او رابطه را وصل کند...»
↶【به ما بپیوندید 】↷
🌐 @andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_93 کمی آخ و اوخ کردم و پاهام رو با دست فشار میدادم _خسته شدی؟ _نه فقط کمی پاهام درد میکنه
#پارت_94
دلم میخواست به همه خدمت کنم
هرگز چنین حسی نداشتم و حالا اولین تجربه ام بود اما خوشحال بودم و خوشم می اومد
بعد از حدود یه ساعتی که کار کردیم صدای اذان از تمام موکب ها شروع به پخش شدن شد و هر کس آماده شد برای نماز
دوباره خواست درونم جنگ به پا بشه اما این بار بدون هیچ درگیری لشکر سفید و سرخ پیروز شدن و من به نماز ایستادم
این بار از نماز مقداری لذت میبردم و شادی به هم میداد،شادابی که هیچ وقت جز بعد از روضه تجربه نکرده بودم
خدمت کردن به مردم که خیلی به دلم نشست و مطمئن بودم این لذت اثر همون کاره
حالا کم کم داشتم علی رو درک میکردم اینکه چیزی پشت پرده هست که با گفتن دیگران نمیفهمی و تنها راه فهمیدنش اینکه یه سری کارهایی انجام بدی
بعد از نماز یه جای روی چمن ها نشستیم،که چند نفری از دور دیدیم که با سینی پر از غذا به طرفمون میان
یکیش جلو من و علی تعارف کرد و ما هم غذا برداشتیم،از نظر خوش مزگی که به دلم نمینشستن چون من بچه پولدار بودم و غذا های آنچنانی میخوردم
با این وجود بدون ناراحتی خوردم و مسئله به ذهنم رسید:
_اینجا همه یه سطحن از بچه پولدار بگیر تا فقیر فقیر همه یه غذا میخورن،یه جا میشینن یه راه رو میرن همه خسته میشن و یه عده تمام مردم رو بدون هیچ تبعیضی از خستگی در میارن و بهشون خدمت میکنن
اینجا همه یه نام دارن:زائر امام حسین
این فکر باعث شد که لذت بردنم دو چندان بشه و از وحدتی که هست خوشحال بشم،واقعا این برای من صفا داشت
شاید اگه قبلا بود که دلم میخواست همه نگاهم کنن و بگن چقد پولداره و...اصلا خوشم نمی اومد ولی حالا که از این رفتار بدم میاد خیلی لذت میبرم از این جریان از این بی تبعیضی و وحدت
ادامه دارد.....
✍️ط،تقوی
🌐 @andaki_tamol