استاد عندلیب همدانی
#شرح_حدیث #اصول_کافی #کتاب_العقل_و_الجهل 12 (قسمت دوازدهم) 🎙استاد عندلیب همدانی 🌀جلسۀ بیست و سوم
🔹با توجه به تعبیر لیعقل العباد عن ربهم در روایات دیگر ، فاعل یعقلوا در فراز مورد بحث هم عباد هست نه انبیاء و منظور این است که با تعلیم انبیاء ، عقول بشری ، مرتبط با حکمت های الهی می شود یعنی آشکار کردن و إثارهٔ گنجینه ها و دفینه های عقول کار انبیاء است چنانکه در خطبهٔ اول نهج البلاغه می خوانیم : یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتّبلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُم دَفَائِنَ العُقُولِ ولی نتیجهٔ آن إثاره که تعقل عن الله باشد کار خود انسان هاست
🔸این تفسیر برای جملهٔ اول دقیقا هماهنگ با جملهٔ دوم است که حجت را به درونی ( =عقل ) و برونی ( پیامبران و امامان) تقسیم می کند ، توانایی های درونی انسان ها که جلوهٔ اصلی آن تعقل است با راهنمایی و ارشاد معصوم ، می تواند انسان را به سعادت دارین برساند.
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
#شرح_حدیث #اصول_کافی #کتاب_العقل_و_الجهل 12 (قسمت دوازدهم) 🎙استاد عندلیب همدانی 🌀جلسۀ بیست و سوم
24.mp3
2.67M
#شرح_حدیث
#اصول_کافی
#کتاب_العقل_و_الجهل 12 (قسمت سیزدهم)
🎙استاد عندلیب همدانی
🌀جلسۀ بیست و چهارم
📆 یکشنبه 16 دیماه 1403
💠 ... يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعَاقِلَ ، الَّذِي لَايَشْغَلُ الْحَلالُ شُكْرَهُ ، وَلَا يَغْلِبُ الْحَرَامُ صَبْرَهُ ...
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
#شرح_حدیث #اصول_کافی #کتاب_العقل_و_الجهل 12 (قسمت سیزدهم) 🎙استاد عندلیب همدانی 🌀جلسۀ بیست و چهارم
❇️وَ روی عن علی عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : اَلزَّاهِدُ فِي اَلدُّنْيَا مَنْ لَمْ يَغْلِبِ اَلْحَرَامُ صَبْرَهُ وَ لَمْ يَشْغَلِ اَلْحَلاَلُ شُكْرَهُ // تحف العقول ص ۲۰۰
✅رجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ // ۲۴ نور
🔺وقوله : « رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَيْعٌ » التجارة إذا قوبلت بالبيع كان المفهوم منها بحسب العرف الاستمرار في الاكتساب بالبيع والشراء والبيع هو العمل الاكتسابي الدفعي فالفرق بينهما هو الفرق بين الدفعة والاستمرار فمعنى نفي البيع بعد نفي التجارة مع كونه منفيا بنفيها الدلالة على أنهم لا يلهون عن ربهم في مكاسبهم دائما ولا في وقت من الأوقات ، وبعبارة أخرى لا تنسيهم ربهم تجارة مستمرة ولا بيع ما من البيوع التي يوقعونها مدة تجارتهم.
وقيل : الوجه في نفي البيع بعد نفي الهاء التجارة أن الربح في البيع ناجز بالفعل بخلاف التجارة التي هي الحرفة ، فعدم الهاء التجارة لا يستلزم عدم الهاء البيع الرابح بالفعل ، ولذلك نفى البيع ثانيا بعد نفي الهاء التجارة ولذلك كررت لفظة « لا » لتذكير النفي وتأكيده ، وهو وجه حسن// المیزان ج ۱۵ ص ۱۲۷
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
#تحلیل_دعوت_حسینی #انصار_الحسین (علیهم السلام) 🎙صوت درس خارج تحلیل دعوت حسینی 🌀جلسۀ 200 📆چهارشنبه 2
201.mp3
11.07M
#تحلیل_دعوت_حسینی
#انصار_الحسین (علیهم السلام)
🎙صوت درس خارج تحلیل دعوت حسینی
🌀جلسۀ 201
📆چهارشنبه 28 آذرماه 1403
9️⃣8️⃣#عباس_بن_علی (علیهما السلام) [جلسۀ دوم]
🔺بانو ام البنین [جلسۀ دوم]
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
#تحلیل_دعوت_حسینی #انصار_الحسین (علیهم السلام) 🎙صوت درس خارج تحلیل دعوت حسینی 🌀جلسۀ 201 📆چهارشنبه 2
ادامهٔ تعلیقه دوم به کتاب ثارالله...
در جلسهٔ گذشته فرمایشی را از مرحوم مقرم ( اعلی الله مقامه الشریف) در تقویت رحلت بانو فاطمه ام البنین ( رضی الله تعالی عنها) پیش از واقعهٔ کربلا نقل کردیم ، در این جلسه مطالبی در نقد این فرمایش عرض می شود:
1/در مورد روایت ابوالفرج اصفهانی اشکال سندی مطرح کردند و با توجه به منابع اهل سنت، نوفلی (= یزید بن مغیره )و معاویة بن عمار را تضعیف فرمودند، در حالی که:
اولا/ اعتماد به رجال اهل سنت برای تضعیف روایاتی که آنها به آن روایات برای اثبات عقائد خویش به آنها تمسک می کنند وجهی دارد ولی در اینگونه مسائل استناد به رجال آنها آن هم برای تضعیف بزرگی مثل معاویة بن عمار، از مثل مرحوم مقرم بعید است
ثانیا/ در ص ۸۵ و ۵۶ طبع دیگر مقاتل الطالبیین ،ابو الفرج این روایت را از علی بن محمد بن حمزه نقل کرده است و ظاهرا تصحیفی رخ داده است و مقصود محمد بن علی بن حمزه است که با چهار واسطه از نسل قمر بنی هاشم ( علیه السلام ) است و فردی موثق و صحیح الاعتقاد بوده و او نیز کتابی به نام مقاتل الطالبیین دارد ( نجاشی رقم ۹۳۸). ابوالفرج در ص ۱۳ و ۱۶ طبع دیگر مقاتل الطالبیین صریحا می گوید:قال أبو الفرج: وفيما قال لي علي بن الحسين بن علي بن حمزة بن الحسين بن الحسن بن عبيدالله بن العباس بن علي بن أبي طالب اروه عني. واخرج إلي كتاب عمه محمد بن علي بن حمزة فكتبته عنه.و در موارد دیگر هم به این کتاب استناد کرده است. به هرحال نمی توان از نقل این بزرگواری که از نسل حضرت عباس است آن هم با سندی مشتمل بر حماد بن عیسی و معاویة بن عمار از امام صادق ( علیه السلام ) به سادگی عبور کرد فتأمل
ثالثا/این گزارش اختصاص به ابوالفرج اصفهانی متوفی ۳۵۶ ندارد بلکه در امالی الخمیسیة//یحیی بن حسین متوفی ۴۹۹//ج 1ص229و 230با تفاوت هایی نقل شده است:
أَخْبَرَنَا الْقَاضِي أَبُو الْحُسَيْنِ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ التَّوَّزِيِّ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا، قِرَاءَةً عَلَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ دُرَيْدٍ الْأَزْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ خِضْرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ الْكَلْبِيِّ، قَالَ: " صَاحَ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ يَوْمَ وَاقَعُوا الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَبَا عَبَّاسٍ يَعْنِي الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ، عَلَيْهِمَا السَّلَامُ، اخْرُجْ إِلَيَّ أُكَلِّمُكَ، فَاسْتَأْذَنَ الْحُسَيْنُ فَأَذِنَ لَهُ، فَقَالَ لَهُ: مَالَكَ؟ قَالَ: هَذَا أَمَانٌ لَكَ وَلِإِخْوَتِكَ مِنْ أُمِّكَ أَخَذْتُهُ لَكَ مِنَ الْأَمِيرِ يَعْنِي ابْنَ زِيَادٍ، لِمَكَانِكُمْ مِنِّي لِأَنِّي أَحَدُ أَخْوَالِكُمْ فَاخْرُجُوا آمِنِينَ، فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ: لَعَنَكَ اللَّهُ وَلَعَنَ أَمَانَكَ وَاللَّهِ إِنَّكَ تَطْلُبُ لَنَا الْأَمَانَ أَنْ كُنَّا بَنِي أُخْتِكَ وَلَا يَأْمَنُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ؟ فَأَرَادَ الْعَبَّاسُ أَنْ يَنْزِلَ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ: قَدِّمْ أَخَوَيْكَ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَهُمَا عَبْدُ اللَّهِ وَجَعْفَرٌ، فَإِنَّهُمَا لَيْسَ لَهُمَا وَلَدٌ وَلَكَ وَلَدٌ حَتَّى تَرَيَهُمَا وَتَحْتَسِبَهُمَا، فَأَمَرَ أَخَوَيْهِ فَنَزَلَا فَقَاتَلَا حَتَّى قُتِلَا، ثُمَّ نَزَلَ فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ، قَالَ الْحَسَنُ: قَالَ أَبِي: وَهَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةُ بَنُو أُمِّ جَعْفَرٍ، وَهِيَ الْكِلَابِيَّةُ وَهِيَ أُمُّ الْبَنِينَ، قَالَ الْحَسَنُ: قَالَ أَبِي: بَلَغَنِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ، أَنَّهُ قَالَ: بَكَى الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلَامُ خَمْسَ حِجَجٍ، وَكَانَتْ أُمُّ جَعْفَرٍ الْكِلَابِيَّةُ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ وَتَبْكِيهِ وَقَدْ كُفَّ بَصَرُهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ وَهُوَ وَالِي الْمَدِينَةِ يَجِيءُ مُتَنَكِّرًا بِاللَّيْلِ حَتَّى يَقِفَ فَيَسْمَعَ بُكَاءَهَا وَنَدْبَهَا
ص۲
2/ مرحوم مقرم ماجرای آمدن مروان و گریستن او را از جعلیات ابوالفرج می شمرد در حالی که هم در امالی الخمیسیة آمده بود و هم در تذکرة الحمدونیة ج ۹ ص ۱۴۹//ابن حمدون متوفای ۵۶۲//اصل ماجرای گریستن بدون نام ام البنیین ذکر شده است :
لمّا قتل الحسين بن عليّ عليهما السلام كان النّوح عليه بالمدينة في كلّ بيت سنة كاملة، ثم نيح عليه في السنة الثانية في كلّ جمعة، ثم نيح عليه في الثالثة في كلّ شهر. وكان مروان بن الحكم والمسور بن مخرمة يدخلان إليهم مقنّعين فيبكيان أشدّ بكاء حتى ينقضي النّوح
و هر دو تصریح دارند که مروان به صورت ناشناس می آمد.
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
ادامهٔ تعلیقه دوم به کتاب ثارالله... در جلسهٔ گذشته فرمایشی را از مرحوم مقرم ( اعلی الله مقامه الشری
3/راجع به اشعاری که مرحوم سماوی به نقل از شرح کامل از اخفش از ام البنین نقل کرده است ، قبول داریم ظاهراً این اشعار نخستین بار در ابصار العین آمده است ولی فراموش نکنیم «ابوالحسن علی بن سلیمان الاخفش الاصغر» راوی کتاب «الکامل فی اللغة و الادب» اثر استادش «ابوالعبّاس محمد بن یزید المبرّد» است و با مراجعه به کامل مبرد مشاهده می کنیم تعلیقاتی بر این کتاب هم دارد، حال شاید مراد مرحوم سماوی وجود تعلیقه ای در نسخه ای از کامل باشد که در اختیار آن بزرگوار بوده است، و یا اساسا شرحی هم بر کامل داشته که ما از آن بی اطلاعیم ولی در مکتبهٔ بسیار ارزشمند مرحوم سماوی بوده است ، و عدم اطلاع مرحوم مقرم مشکلی ایجاد نمی کند بعد از آنکه مرحوم سماوی صریحا نقل اشعار را به اخفش استناد می دهد و فکر می کنم تعبیر مرحوم مقرم در اینجا در بارهٔ مرحوم سماوی زیبندهٔ ایشان نباشد
در زمینهٔ کتابخانه مرحوم سماوی و سیرهٔ ایشان نسبت به کتاب های نادرش ر. ک: جرعه ای از دریا ص ۶۸۵ و ۶۸۶
بنابر این سکوت ایشان از پاسخ مرحوم مقرم طبیعی است ، چون مسلما اگر پاسخ مثبت می داد ، مقرم می خواست کتاب را ببیند و این امر با سیرهٔ مرحوم سماوی سازگاری نداشت.
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
#تحلیل_دعوت_حسینی #انصار_الحسین (علیهم السلام) 🎙صوت درس خارج تحلیل دعوت حسینی 🌀جلسۀ 201 📆چهارشنبه 2
202.mp3
10.41M
#تحلیل_دعوت_حسینی
#انصار_الحسین (علیهم السلام)
🎙صوت درس خارج تحلیل دعوت حسینی
🌀جلسۀ 202
📆چهارشنبه 5 دیماه 1403
9️⃣8️⃣#عباس_بن_علی (علیهما السلام) [جلسۀ سوم]
🔺بانو ام البنین [جلسۀ سوم]
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
#تحلیل_دعوت_حسینی #انصار_الحسین (علیهم السلام) 🎙صوت درس خارج تحلیل دعوت حسینی 🌀جلسۀ 202 📆چهارشنبه 5
🔹در ادامهٔ بحث با مرحوم مقرم ( اعلی الله مقامه الشریف) و در جهت تثبیت و تأیید و تکمیل مناقشات بر ایشان عرض می کنم:
✅اولا/چنانکه قبلا اشاره شد نقل و اعتماد بر کتب رجال اهل سنت ، در مقام جدل آن هم در مسائل کلامی مورد نزاع ، یا دیگر مطالب اختلافی بین ما و اهل سنت جا دارد ، نه برای مناقشه در راوی بزرگی مثل معاویة بن عمار و نه در گزارش های تاریخی که شیوهٔ خاص( =تجمیع شواهد) خود را دارد و خود مرحوم مقرم هم در تمام کناب های خودش ابدا و اساسا بسنده به روایات صحیحة السند نفرموده است ، آن وقت چرا اینجا سراغ علم رجال می رود ، آن هم رجال اهل سنت⁉️‼️
✅ثانیا /گفتیم منبع اولیهٔ این گزارش در مورد بانم ام البنیین/رضی الله تعالی عنها/کتاب مقاتل الطالبیین از ثقهٔ جلیل القدر محمد بن علی بن حمزه است که با چهار واسطه به حضرت ابالفضل /علیه السلام / می رسد و منبع ابوالفرج در کتاب مقاتل الطالبیین ، کتاب محمد بن علی بن حمزه است به نام مقاتل الطالبیین
✅ثالثا/ این گزارش اختصاص به مقاتل الطالبیین ابوالفرج ندارد بلکه گفتیم در الامالی الخمیسیه یحیی بن حسین متوفی ۴۹۹ هم هم آمده است
✅رابعا/مرحوم مقرم ماجرای آمدن مروان و گریستن او را از جعلیات ابوالفرج می شمرد در حالی که هم در امالی الخمیسیة آمده بود و هم در تذکرة الحمدونیة ابن حمدون /متوفای ۵۶۲/اصل ماجرای گریستن (البته بدون نام ام البنیین) ذکر شده است و در هردو تصریح دارد مروان به صورت ناشناس حاضر می شد
✅خامسا /وقتی راوی اصلی کامل مبرد ، أخفش است و وقتی در مواردی در همین کامل مبرد ، اخقش تعلیقه دارد ، و وقتی مرحوم سماوی قطعا موثق و صادق است ، وقتی او صاحب مخطوطات نفیسه ای بوده که اساسا حاضر نبوده در دست دیگران باشد ، حال اگر محقق متتبع مرحوم سماوی شعری را از ام البنیین به نقل از شرح کامل از اخفش نقل می کند ، دلیلی بر عدم پذیرش نیست، و تعابیر مرحوم مقرم در اینجا زیبندهٔ شخصیت آن بزرگوار نیست، علاوه احتمال دارد مرحوم سماوی نسخه ای از کامل مبرد داشته که تعلیقه ای شرحی از اخفش در آن نسخهٔ کامل مبرد بوده است فتأمل
✅سادسا/ مجالس سوگواری آل الله ( علیهم السلام) از روز عاشورا به بعد همگی برای إحیاء و إعلاء نام و یاد حسینی و إعلام پیام های این شهادت مظلومانه و ارشاد خلق نسبت به اهداف امام و نیز برای ابراز انزجار از دستگاه خلافت یزید بوده ، و با مویه های معمولی بانوان مصیبت داده اساسا قابل قیاس نیست ، طبیعی است آنان درعین انجام این رسالت تبلیغی سنگین ، رعایت حجب و حیاء لازم را داشته اند . و هیچ خلاف شرعی و حتی خلاف شأنی در این گزارش نیست بلکه جزء شجاعت های بانوان عفیفۀ داغدیده است که در آن زمان پرخفقان دشمن را هم به گریه درآورده اند
✅سابعا/درست است که در برخی گزارش ها از جمله در همان مقاتل الطالبیین ، بحث ارث بردن حضرت عباس از برادران شهیدش مطرح شده بود ولی ظاهرا همهٔ اینها ریشه در یک واژه در مقتل ابومخنف دارد: يا بنى أمي، تقدموا حتى ارثكم، فانه لا ولد لكم، ففعلوا، فقتلوا/ طبری ج ۵ ص ۴۴۹ و خود مرحوم مقرم در کتاب العباس پاسخ این مطلب را داده است البته غیر از یک اشتباه در بحث ارث که خواهیم گفت👇
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
🔹در ادامهٔ بحث با مرحوم مقرم ( اعلی الله مقامه الشریف) و در جهت تثبیت و تأیید و تکمیل مناقشات بر ایش
عثرة التأريخ
لقد كان من نفوذ بصيرة العبّاس أنّه لم تقنعه هاتيك التضحية المشهودة منه، والجهاد البالغ حدّه، حتّى راقه أن يفوز بتجهيز المجاهدين في ذلك المأزق الحرج، والدعوة إلى السعادة الخالدة في رضوان اللّه الأكبر، وأن يحظى بأُجور الصابرين، على ما يَلمّ به من المصاب بفقد الأحبة، فدعا أُخوته من أُمه وأبيه وهم " عبد اللّه، وجعفر، وعثمان " وقال لهم: " تقدّموا حتّى أراكم قد نصحتم للّه ولرسوله، فإنّه لا ولد لكم
فإنّه أراد بذلك تعريف أُخوته حقّ المقام، وأنّ مثولهم بهذا الموقف لم يكن مصروفاً إلاّ إلى جهة واحدة وهي: المفادات والتضحية في سبيل الدين، إذ لم يكن لهم أي شائبة أو شاغلة تلهيهم عن القصد الأسنى من عوارض الدنيا، من مراقبة أمر الأولاد بعدهم، ومَن يرأف بهم ويربيهم، فاللازم حينئذ السير إلى الغاية الوحيدة وهي: الموت دون حياة الشريعة المقدّسة، فكانوا كما شاء ظنّه الحسن بهم، حيث لم يألوا جهداً في الذب عن قدس الدين، حتّى قضوا كراماً متلفّعين بدم الشهادة لكن هلمّ واقرأ العجيب الغريب فيما ذكر ابن جرير الطبري في التاريخ ..قال: " وزعموا أنّ العبّاس بن علي قال لأخوته من أُمّه وأبيه عبد اللّه وجعفر وعثمان: يا بني أُمي تقدّموا حتّى أرثكم، فإنّه لا ولد لكم، ففعلوا وقتلوا .
وقال أبو الفرج في مقاتل الطالبيين: " قدّم أخاه جعفر بين يديه، لأنّه لم يكن له ولد ليحوز ميراثه العبّاس، فشدّ عليه هاني بن ثبيت فقتله
وفي مقتل العبّاس قال: " قدّم أُخوته لأُمه وأبيه، فقتلوا جميعاً، فحاز مواريثهم، ثُمّ تقدّم وقتل فورثهم وإياه عبيد اللّه، ونازعه في ذلك عمّه عمر بن علي، فصولح على شيء رضي به .
هذا غاية ما عندهما، وقد تفرّدا به من بين المؤرّخين وأرباب المقاتل، ولا يخفى على من له بصيرة وتأمّل بعده عن الصواب.
وما أدري كيف خفي عليهما حيازة العبّاس ميراث أُخوته مع وجود أُمهم أُم البنين، وهي من الطبقة المتقدّمة على الأخ، ولم يجهل العبّاس شريعة تربّى في خلالها؟!
على أنّ هذه الكلمة لا تصدر من أدنى الناس، سيّما في ذلك الموقف الذي يذهل الواقف عن نفسه وماله، فأيّ شخص كان يدور في خُلدهِ ذلك اليوم حيازة المواريث بتعريض ذويه وأخوته للقتل؟! وعلى الأخصّ يصدر ذلك من رجل يعلم أنّه لا يبقى بعدهم ولا يتهنّأ بمالهم، بل يكون فعله لمحض أن تتمتّع به أولاده. بئست الكلمة القبيحة التي راموا أن يلوثّوا بها ساحة ذلك السيّد الكريم.
فهل ترغب أنت أن يقال لك: عرضت أُخوتك وبني أُمك لحومة الوغى لتحوز مواريثهم؟! أم أنّ هذا من الدناءة والخسّة، فلا ترضاه لنفسك، كما لا يرغب به سوقة الناس وأدناهم، فكيف ترضى أيّها المنصف ذلك لمن علّم الناس الشهامة وكرم الأخلاق، وواسى حجّة وقته بنفسه الزاكية؟!
وكيف ينسب هذا لخرّيج تلك الجامعة العُظمى، والمدرسة الكبرى، جامعة النبّوة، ومدرسة الإمامة، وتربّى بحجر أبيه، وأخذ المعارف منه ومن أخويه الامامين؟!
ولو تأمّلنا جيداً في تقديمه إياهم للقتل لعرفنا كبر نفسه، وغاية مفاداته عن أخيه السبط، فلذة كبد النّبي (صلى الله عليه وآله وسلم)، ومهجة البتول، فإنّ من الواضح البيّن أنّ غرضه من تقديمهم للقتل:
1 ـ إمّا لأجل أن يشتدّ حزنه، ويعظم صبره، ويرزأ بهم، ويكون هو المطالب بهم يوم القيامة، إذ لا ولد لهم يطالبون بهم.
2 ـ وإمّا لأجل حصول الاطمئنان والثقة من المفادات دون الدين، أمام سيّد الشهداء، ويشهد له ماذكره الشيخ المفيد في الإرشاد، وابن نما في مثير الأحزان من قوله لهم: " تقدّموا حتّى أراكم قد نصحتم للّه ولرسوله، فإنّه لا ولد لكم "، ولم يقصد بهم المخايل، وإنمّا رام أبو الفضل أن يتعرّف مقدار ولائهم لقتيل العبرة. وهذا منه (عليه السلام) إرفاق بهم، وحنان عليهم، وأداء لحقّ الأُخوة بإرشادهم إلى ما هو الأصلح لهم. ـ وإمّا لأجل أن يكون غرضه الفوز بأجر الشهادة بنفسه، والتجهيز للجهاد بتقديم أُخوته ليثاب أيضاً بأجر الصابرين، ويحوز كلتا السعادتين، وربما يدلّ عليه ماذكره أبو الفرج في مقتل عبداللّه من قول العبّاس له: " تقدّم بين يدي حتّى أراك قتيلاً واحتسبك، فكان أول من قتل من أُخوته.
وذكر أبو حنيفة الدينوري أنّ العبّاس قال لأُخوته: " تقدموا بنفسي أنتم وحاموا عن سيّدكم حتّى تموتوا دونه، فتقّدموا جميعاً وقتلوا ".👇
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
عثرة التأريخ لقد كان من نفوذ بصيرة العبّاس أنّه لم تقنعه هاتيك التضحية المشهودة منه، والجهاد البالغ
وهناك مانع آخر من ميراث العبّاس لهم وحده، حتّى لو قلنا على بعد ومنع بوفاة أُم البنين يوم الطف، فإنّ ولد العبّاس لم يكن هو الحائز لمواريثهم، لوجود الأطراف وعبيد اللّه بن النهشلية، فإنهّما يشتركان مع العبّاس في الميراث، كما يشاركهم سيّد شباب أهل الجنّة، وزينب العقيلة، وأم كلثوم، ورقية، وغيرهنّ من بنات أمير المؤمنين، فكيف والحال هذا يختصّ العبّاس بالميراث وحده؟!
هذا كُلّه إن قلنا بوفاة أُم البنّين يوم الطف، ولكن التاريخ يثبت حياتها يومئذ وأنّها بقيت بالمدينة، وهي التي كانت ترثي أولادها الأربعة والذي أظنّه أن منشأ ذلك التقوّل على العبّاس أنّه أوقفهم السير على قوله لأخوته: " لا ولد لكم "، من غير رويّة وتفكير في غرضه ومراده، فحسبوه أنّه يريد الميراث، فنّوه به واحد باجتهاده أو احتماله، وحسبه الآخرون رواية، فشوّهوا به وجه التاريخ، ولم يفهموا المراد، ولا أصابوا شاكلة الغرض، فإنّ غرضه من قوله: " لا ولد لكم " تراقبون حاله بعدكم، فاسرعوا في نيل الشهادة والفوز بنعيم الجنان.
على أنّ شيخنا العلاّمة الشيخ عبد الحسين الحلّي في النقد النزيه ج1 ص99 احتمل تصحيف (إرثكم) من (أُرزأ بكم) أو (أرزأكم)، وليس هذا ببعيد.
وأقرب منه احتمال شيخّنا الحجّة الشيخ آغا بزرك مؤلّف كتاب (الذريعة إلى تصانيف الشيعة) تصحيف (إرثكم) من (أرثيكم)، فكأنّه (عليه السلام) أراد أولاً: أن يفوز بالإرشاد إلى ناحية الحقّ، وثانياً: تجهيز المجاهدين، وثالثاً: البكاء عليهم ورثائهم، فإنّه محبوب للمولى تعالى.
ويشبه قول العبّاس لأُخوته قول عابس بن أبي شبيب الشاكري لشوذب مولى شاكر: " يا شوذب ما في نفسك أنّ تصنع؟ قال: أُقاتل معك دون ابن بنت رسول اللّه حتّى أقُتل! فقال: ذلك الظنّ بك، فتقدّم بين يدي أبي عبداللّه حتّى يحتسبك كما احتسب غيرك من أصحابه، وحتّى احتسبك أنا، فإنّه لو كان معي الساعة أحدُ أنا أولى به منك لسرّني أن يتقدّم بين يدي حتّى أحتسبه، فإنّ هذا يوم ينبغي لنا أن نطلب الأجر فيه بكُلِّ ما قدرنا عليه، فإنّه لا عمل بعد اليوم، وإنّما هو الحساب
🆔@andalibhamedani
استاد عندلیب همدانی
وهناك مانع آخر من ميراث العبّاس لهم وحده، حتّى لو قلنا على بعد ومنع بوفاة أُم البنين يوم الطف، فإنّ
✔️👆..... این قسمت از فرمایش ایشان که امام شهید و دیگر برادران خواهران پدری هم از برادران عباس ارث می برند با مسلمات فقه سازگار نیست بلکه در این مورد کلام ایشان در مقتل صحیح است که :
....أنّ العبّاس يتّصل بإخوته الشهداء بسببين : الأب والاُمّ ، ومحمّد يتصل بهم من جهة الأب ، وذو السّببين يقدّم في الميراث ، ولَم يفقه عمر الأطرف وجه المسألة....
پس نه امام شهید و نه زینب کبری و.. و نه عمر اطرف و نه محمد حنفیه و.. بر فرض فوت ام البنیین قبل از کربلا ارث نمی بردند ،و تمام میراث به حضرت عباس و آنگاه عبیدالله بن عباس می رسید.
✅ در ابصار العین ط ق ص ۳۳ و ط ج ص ۶۶ می نویسد :
فإنّه لا ولد لكم ) : يعني بذلك إنّكم إن تقدمتموني وقتلوكم لم تبق لكم ذرية فينقطع نسب أمير المؤمنين علیه السلام منكم فيشتدّ حزني ويعظم بذلك أجري.
وزعم بعض الناس أنّه يعني لأحوز ميراثكم فإذا قتلت خلص لولدي. وهذا طريف ، فإنّ العبّاس أجلّ قدرا من ذلك ، ولما ذكرته في مراده نظير ، وهو قول عابس لشوذب الذي يأتي ذكره.
🆔@andalibhamedani