eitaa logo
اندیشکده راهبردی نهضت عصر ظهور
1.9هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
15.7هزار ویدیو
164 فایل
👈به مدد الهی نابترین علوم ظاهر وباطن هستی که لازمه عصر ظهوراست را تقدیم مینمائیم 👈امید که همگی در زمینه سازی ظهور امام زمان عج موثرباشیم. 👈به منظور دریافت نظرات ارزشمند شما در خدمت خواهیم بود👇 👉 @modireandishkade 👉 @andishkadeh110 👉 @AdminAbolfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجدید بیعت حشدالشعبی عراق با بقیه الله الاعظم روحی له الفداء و نایب بر حق ایشان آیت الله العظمی امام خامنه ای مدظله العالی در شب عاشورا 🌼اندیشکده راهبردی عصر ظهور🌼 https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺مداحی عراقی‌ها در دعوت از ایرانیها برای زیارت اربعین حسینی ان شاء الله 🌼اندیشکده راهبردی عصر ظهور🌼 https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210819-WA0012.mp3
8.5M
🔴استاد مهدوی ارفع شب عاشورای امسال در خصوص کرونا و شرایط اسفناک فعلی کشور ✅حتما تا آخر گوش کنید و نشر دهید 🌼 اندیشکده راهبردی عصر ظهور🌼 https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نطق طوفانی علیرضا پناهیان در شب تاسوعا؛ سکوت در مورد فجایع کرونایی باید شکسته شود! 🔹چرا اطبا سنتی برای نجات جان بیماران کرونایی قیام نمی‌کنند؟ 🔹در کشوری که طب بوعلی دارد، باید بچه‌های مردم اینگونه بمیرند؟ 🔹چرا ایران تبدیل شده به آزمایشگاه بسیاری از داروهایی که خیلی از جهانیان نپذیرفتند؟ 🔹مریض کرونایی که می‌رود بیمارستان، باید وصیت خودش را بنویسد. آمار روزی ۵۰۰ نفر یعنی چه؟! 🔹مجلس به وزیری که متعهد به طب سنتی نیست، رأی ندهد! 🔹باید از کوتاهی پزشکان سپاهی و بسیج جامعه‌ی پزشکان، در قبال طب سنتی سوال کرد! 🔹صداوسیما برای چندصدایی، اجازه‌ی نقدوبررسی راهکارهای طب سنتی را نیز بدهد. 🌼اندیشکده راهبردی عصر ظهور🌼 https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . هنوز در خاطره ها باقی است. شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهائی را می بوسم و از خداوند می خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم. در همان روز های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد . شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. پس از سی و یک سال زندگی پر فراز و نشیب درهفدهم آذر پنجاه و نه در دشتهای شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد کانال واتس اپ https://chat.whatsapp.com/E0zkCnZfHU9L3C8jeoaeDN کانال ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
https://chat.whatsapp.com/E0zkCnZfHU9L3C8jeoaeDN قرار روزانه معرفی شهید شهید شاهرخ ضرغام (حُر انقلاب اسلامی) حر انقلاب شهید ابوالفضل ((شاهرخ )) ضرغام گوینده عراق هم می گفت ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم! اثری از پیکر شاهرخ نیافتیم او شهید شده بود، شهید گمنام. از خدا خواسته بود همه را پاک کند،همه گذشته اش را. می خواست چیزی از اونماند،نه اسم ،نه شهرت،نه قبر و مزار و نه هیچ چیزدیگر شهید ضرغام در یکم دیماه سال۲۷ دیده به جهان گشود و از همان دوران کودکی،با ان جثه درشت و قوی نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد شاهرخ هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمیرفت، دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دردوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. از ان پس با سختی، روزگار را سپری کرد در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی میگرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی میکرد. قهرمان جوانان،نایب قهرمان بزرگسالان دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی.همراهی تیم المپیک ایران و….. بدنش بسیار قوی بود .هر روز هم مشغول تمرین بود. در اولین حضور در مسابقات کشتی فرنگی به قهرمانی جوانان تهران در یکصد کیلو دست یافت. سال پنجاه در مسابقات قهرمانی کشور در فوق سنگین جوانان بسیار خوش درخشید و تمامی حریفان را یکی پس از دیگری از پیش رو برداشت.بیشتر مسابقه ها را با ضربه فنی به پیروزی می رسید. سال پنجاه و پنج آخرین سال حضور او در مسابقات کشتی بود. صبح یکی از روزها با هم به” کاباره پل کارون “رفتیم . به محض ورود، نگاهش به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود . با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار باحیائی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود . شاهرخ جلوی میز رفت و گفت :همشیره تا حالا ندیده بودمت،تازه اومدی اینجا ؟! زن خیلی آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم . شاهرخ دوباره با تعجب پرسید : تو اصلا قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمی خوره،اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟ زن در حالی که سرش رو بالا نمی گرفت گفت: مهین هستم، شوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ ،حسابی به رگ غیرتش برخورده بود ،دندانهایش را به هم فشار می داد ، رگ گردنش زده بود بیرون ،بعد دستش رو مشت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی، بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، همینطور که از در بیرون می رفت رو کرد به ناصر جهود(صاحب کاباره) و گفت: زود بر می گردم! مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش رو سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم . بعد از سلام و علیک ،بی مقدمه پرسیدم: راستی قضیه اون مهین خانم چی شد؟اول درست جواب نمی داد. اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت ، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه بخاطر اجاره، اثاث ها رو بیرون ریخته بود . من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوائی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچه ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!! اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و … همه دست به دست هم داد.انسانی بوجود آمد که کسی جلودارش نبود هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی پدر نداشت از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند الا دعا! اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان(عج) قرار بده . دیگران به او می خندیدند. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا. همیشه می گفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییرکرد بهمن ۵۷ بود. شب و روز می گفت: فقط امام، فقط خمینی (ره) وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد. می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد.همیشه می گفت: هرچه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود. برای همین روی سینه اش خالکوبی کرده بود که: فدایت شوم خمینی. ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می داد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی شناخت. حماسه های اورا در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان و خوزستان و .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا