. *╔═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╗*
*𖣔︎ اندیشڪده راهبردی عصــر ظہور 𖣔︎*
*╚═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╝*
قرار روزانه
خواندن یک یا چند آیه از قران
با معنی و تفسیر آن
آیه ۳۶ سوره زمر
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
معنا:
آیا خدای (مهربان) برای بندهاش کافی نیست؟ و مردم (مشرک) تو را از قدرت غیر خدا میترسانند! و هر که را خدا به گمراهی خود واگذارد دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود.
قسمتی از تفسیر آقای قرائتی:
خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد.
وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست.
در حديث مىخوانيم: «من أصبح و همومه هم واحد، كفاه الله هموم الدنيا و الآخرة» كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند.
پیام ها
- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»
در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ»
ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»
هدايت و ضلالت به دست خداست، «يُضْلِلِ اللَّهُ- يَهْدِ اللَّهُ» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات
ديگر مىخوانيم: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» «1» و «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» «2»
- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذِي انْتِقامٍ»
حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذِي انْتِقامٍ»
کانال واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GXuudLt8lLVLWfoe6Nydsx
کانال ایتا
https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
🔆 #پندانه
قديما و جدیدا
🔹قديما شبا بالا پشتبوم میخوابيديم و ستارهها رو میشمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود...
🔸اين روزها چشم میندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاریهامونو میشمريم.
🔹قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی...
🔸اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری.
🔹قديما اگه نون و تخممرغ تموم میشد، راحت میپريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانهروز میزديم و كلی باهاش میخنديديم...
🔸اين روزها اگه همزمان، درب واحد همسایهمون باز بشه برمیگرديم تا مجبور نشيم باهاش سلام عليک كنيم.
🔹قديما از هر فرصتی استفاده میكرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم؛ چه با نامه، چه كارتپستال و چه حضوری...
🔸اين روزا با "بهترین دستگاههای رسانهای" هم باهم ارتباط نداريم.
🔹قديما تو يه محله جديد كه میرفتيم با دقت و اشتياق به همه جا نگاه میكرديم...
🔸اين روزا دنيا رو از پشت دوربينای عكاسی و فيلمبرداری میبينيم.
🔹قدیما یه پنجشنبه و جمعه بود و یه خونه پدربزرگ با فک و فامیل...
🔸این روزا پر از تعطیلیه ولی
کو پدربزرگ؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه؟
قديما توی قديما موند...
امام علی – علیه السلام – فرمودند: همانا خداوند متعال به کسی که صله رحم نماید، توجه و عنایت می کند و کسی که با خویشاوندان خود قطع رابطه کند، خداوند توجه خویش را از او سلب می نماید.
. *╔═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╗*
*𖣔︎ اندیشڪده راهبردی عصــر ظہور 𖣔︎*
*╚═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╝*
کانال واتس آپ
https://chat.whatsapp.com/BZkoeSV4vRp0mt5aFJvVn8
ایتا
https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
ــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡ 🍁ــَ۪۪ٜؓؔইــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡ 🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌ ـ🍁ــَ۪۪ٜؓؔ
*✨✷ًًُ͜͡ـ اندیشڪده راهبردے عصر ظہور✷ًًُ͜͡ـ✨*
ــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـ•ــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـــَ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٖٖٖٖؔٛٚؔٓ͜͡🍁ــَ۪۪ٜؓؔইٌـ🍁ــَ۪۪ٜؓؔ
ستارخان سردار غیور #ایرانی در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد
و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد.
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم.
و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا.
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ...
زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند ...✌️
. *╔═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╗*
*𖣔︎ اندیشڪده راهبردی عصــر ظہور 𖣔︎*
*╚═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╝*
کانال واتس آپ
https://chat.whatsapp.com/GXuudLt8lLVLWfoe6Nydsx
ایتا
https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
🌹🕊️🌹🕊️🌹
🕊️🌹🕊️🌹
🌹🕊️
🕊️
*●|قرار هرشب♡*
*| اِلھى عَظُمَ الْبَلاَّءُ ...|*
*💠 دعای فرج حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه)*
*﷽*
✨
*✨إِلٰهِى عَظُــــمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفــــاءُ، وَانْكَــشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ✨*
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
*خدایا گرفتاری بزرگ شد و پوشیده آشکار گشت و پرده کنار رفت و امید بریده و زمین تنگ شده و از خیرات آسمان دریغ شده و پشتیبان تویی و شکایت تنها به سوی تو است، در سختی و آسانی فقط بر تو اعتماد است*
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
*✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ✨*
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
*خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانی که اطاعتشان را بر ما واجب کردی و به این سبب مقامشان را به ما شناساندی، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشی زود و نزدیک همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر*
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
*✨يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ✨*
*ای محمّد و ای علی، ای علی و ای محمّد، مرا کفایت کنید که تنها شما کفایتکنندگان من میباشید و یاریام دهید که تنها شما یاریکنندگان من هستید*
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
*✨يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ✨*
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
*ای مولای ما ای صاحب زمان، فریادرس، فریادرس، فریادرس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، ای مهربانترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاک او*
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌹
🕊️🌹
🌹🕊️🌹
🕊️🌹🕊️🌹🕊️
. *╔═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╗*
*𖣔︎ اندیشڪده راهبردی عصــر ظہور 𖣔︎*
*╚═══❖•ೋ° °ೋ•❖═══╝*
🌹🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹
*کانال واتس اپ👇🏻*
https://chat.whatsapp.com/K6MMFwbsXPI8iexv87AzUN
*کانال ایتا*
https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
فارین پالسی: سیاست فشار حداکثری علیه ایران کاملاً شکست خورد
🔹دنیس راسT مسئول امور ایران در دستگاه دیپلماسی آمریکا در دوران اوباما به نشریه آمریکایی گفت: ایرانیها به وضوح دیگر هراسی از ما ندارند. ما در حقیقت نه در موضوع هستهای و نه در منطقه، دیگر سطحی از بازدارندگی نداریم.
🔹راس سیاستهای اشتباه آمریکا در پیشبرد کارزار فشار حداکثری علیه ایران را نتیجه وضعیت فعلی در برنامه هستهای ایران دانست و گفت: ایران نوعی از رویکرد فشار حداکثری را در قبال ایالات متحده در پیش گرفته و این انتظار وجود دارد که ما قبول خواهیم کرد.
🔹فارن پالسی به ناکارآمدی آمریکا در منزوی کردن ایران در جامعه بینالملل نیز اشاره کرده و نوشته کشورهای مهمی که زمانی به ائتلاف تحت رهبری آمریکا پیوسته بودند، هماکنون در حال همکاری با ایران هستند.
@
https://eitaa.com/andishkadehasrezohour
قرار روزانه
معرفی شهید
شهید بهنام محمدی
بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و بهعنوان اطلاعاتچی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقیها و بگو صدام کِی به خرمشهر میآید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آنها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما میآیند»؛ میخواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.
همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را میدیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما میداد، یا مثلا میگفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما میآیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور میفرستادم. خدا رحمتش کند.
* شجاعت بهنام در تعویض پرچمها
یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمانهای بلند خرمشهر میبیند، بهطور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثیها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق میکند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچهها ایجاد کرده بود، و جالبتر اینکه عراقیها تا 18 آبان متوجه این موضوع نشده بودند.
بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کولهاش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمیداد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود میکشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمیایستی؟! میخواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر میخورند.»
هرچه سعی کردیم این نوجوان 13 ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.
* چگونگی شهادت نوجوان دلاور
حدود ساعت 9 صبح روز 24 مهر، بهنام در «بازار نقدی» مورد اصابت ترکش «خمسه خمسه» قرار گرفت، و در پیادهرو به زمین افتاد؛ سپس تانک از روی زانوانش عبور کرد، که در اثر آن پایش از زانو به پایین قطع شد، و ایشان به این ترتیب به شهادت رسید.
** ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که بعد از 31 سال سالم بود
مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند.
آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میرود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون میچکید.
مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود.
من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم میآمد و با من حرف میزد، و میگفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمیآید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمیبینمش». ما چنین عزیزانی را داشتیم، که همه باید قدر این افراد را بدانیم."
کانال ایتا
https://eitaa.com/andishkadehasrezohour