eitaa logo
اندیشکده راهبردی نهضت عصر ظهور
1.9هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
16.3هزار ویدیو
169 فایل
👈به مدد الهی نابترین علوم ظاهر وباطن هستی که لازمه عصر ظهوراست را تقدیم مینمائیم 👈امید که همگی در زمینه سازی ظهور امام زمان عج موثرباشیم. 👈به منظور دریافت نظرات ارزشمند شما در خدمت خواهیم بود👇 👉 @modireandishkade 👉 @andishkadeh110 👉 @AdminAbolfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ✍ عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین علامه طهرانی در كتابی می‌فرمايد: يک روز در تهران، براى خريد كتاب به كتاب‌فروشى رفتم. مردى در آن انبار براى خريد كتاب آمده بود. آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله، یارم... فهميدم از صاحب‌دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته. گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم. چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد. گریه بسیاری کرد. سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين‌گير بود. خودم خدمتش را می‌کردم؛ و حوائج او را برمی‌آوردم؛ غذا برايش می‌پختم؛ و آب وضو برايش حاضر می‌كردم؛ و خلاصه به‌ هرگونه در تحمّل خواسته‌هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش می‌داد و من تحمل می‌كردم، و بر روى او تبسم می‌كردم. به همين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سن من ۴۰ سال می‌گذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود. به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در اثر تحمل ناگواری‌هایى كه از مادرم به من می‌رسيد؛ ناگهان گویى برقى بر دلم می‌زد، و جرقه‌اى روشن می‏شد؛ و حال بسیار خوشی دست می‌داد، ولى البته دوام نداشت و زودگذر بود. تا يک شب كه زمستان و هوا سرد بود. من رختخواب خود را پهلوى او و در اتاق او پهن می‌کردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدازدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اتاق پهلوى خودم می‌گذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريک آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته و به او دادم و گفتم: بگير، مادرجان! او كه خواب‌آلود بود و از فوريت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصور كرد كه من آب را دير داده‌ام. فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب کرده و گفتم: بگير مادرجان، مرا ببخش، معذرت می‌خواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد. اجمالا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق‌ها و جرقه‌ها تبديل به يک عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، با نظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. 📚نور ملكوت قرآن، ج‏۱، ص۱۴۱ با اندكی تلخيص *آیه۲۳سوره اسرا👈🏻پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسيدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو.* https://chat.whatsapp.com/ERwOPKez18562myw5OhluO ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ صدقه دهید چون کفن بدون جیب است 🔹مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می‌آورد تا آن را برای روز عید، قربانی کند. 🔸گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد. مرد شروع کرد به دنبال‌کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد. 🔹عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می‌ایستاد و منتظر می‌ماند تا کسی غذا و صدقه‌ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه‌ها هم به آن عادت کرده بودند. 🔸هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد، مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد. ناگهان همسایه‌شان ابومحمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده. 🔹زن گفت: ابومحمد! خداوند صدقه‌ات را قبول کند. 🔸او خیال کرد که مرد گوسفند را به‌عنوان صدقه برای یتیمان آورده. 🔹مرد هم نتوانست چیزی بگوید، جز اینکه گفت: خدا قبول کند، خواهرم! مرا به‌خاطر کم‌کاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. 🔸بعد مرد رو به قبله کرد و گفت: خدایا ازم قبول کن. 🔹روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. 🔸کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده. گوسفندی چاق و چنبه‌تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. 🔹فروشنده گفت: بگیر و قبول کن و دیگر باهم منازعه نکنیم. 🔸مرد گوسفند را برد و سوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند. 🔹فروشنده گفت: این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه‌گوسفندان زیادی به من ارزانی کرد. نذر کردم اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم، هدیه باشد. پس این نصیب توست. *👈🏻آیه۲۶۱سوره بقره👈🏻كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند و در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد،) دو يا چند برابر مى‌كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسيع و (به همه چيز) داناست.* https://chat.whatsapp.com/F7O1MpZEAnP8XLHjolJmkT ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ بذر اعتقادات دینی را از خردسالی در ذهن کودکت بکار 🔹پدری به پسر خردسالش یک بطری کوچک داد که داخل آن یک عدد پرتقال بزرگ بود. 🔸کودک با تعجب درون بطری را نگاه می‌کرد و با خود می‌گفت: پرتقال به این بزرگی چطوری داخل این بطری کوچک رفته؟ 🔹کودک خیلی تلاش کرد تا پرتقال را از بطری خارج کند اما بی‌فایده بود. 🔸از پدرش پرسید: چه‌جوری این پرتقال بزرگ داخل بطری رفته؟ آخه دهنه این بطری خیلی کوچیکه! 🔹پدر، پسر را به باغ برد و یک بطری خالی کوچک را به یکی از شاخه‌های درخت پرتقال بست. سپس یکی از شکوفه‌های کوچک پرتقال را درون بطری گذاشت. 🔸روزها سپری شد و شکوفه، تبدیل به یک پرتقال بزرگ شد تا جایی که خروج آن از بطری غیرممکن شده بود. 🔹بعد از مشاهده این موضوع، کودک راز پرتقال را فهمید و جایی برای تعجب نمانده بود. 🔸پدر رو به پسر کرد و گفت: چیزی که امروز مشاهده کردی همان دین است. اگر از خردسالی بذر اعتقادات دینی را درون ذهن کودک بکاریم، هنگام بزرگی خارج‌کردنش خیلی سخت می‌شود. 🔹دقیقا مثل این پرتقال که خارج‌کردنش محال است. مگر اینکه شیشه را بشکنیم و از بین ببریم. https://chat.whatsapp.com/JRKldCDLNf7Ec5vyPFmjjI ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ خدا حواسش هست 🔹حضرﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ می‌خوری؟ 🔸ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ. 🔹ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ‌ﺍی کرد ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ گذاشت. 🔸ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎﻝ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک دانه ﻭ نصفی ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ! 🔹ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ؟ 🔸ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﻭقتی ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمی‌کند. 🔹ﻭلی ﻭقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی. ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ یک سال ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ. 🔸ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ‌ﺍی ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ نیست مگر ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ آن.(هود:۶) https://chat.whatsapp.com/BfoB4VjW6S38oXiGmUDdAQ ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ گر دست فتاده‌ای بگیری، مَردی *به جرات می توان گفت تمام قران در این داستان و آیه قران گفته شده است* حتما با تفکر بخوانید 🔹عارفی ۴۰ شبانه‌روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند. تمام روزها روزه بود و در حال اعتکاف. از خلق‌الله بریده بود. صبح به صیام و شب به قیام. زاری و تضرع به درگاه او. 🔸شب سی‌وششم ندایی در خود شنید که می‌گفت: ساعت ۶ بعدازظهر، در بازار مسگران، سراغ دکان فلان مسگر برو، خدا را زیارت خواهی کرد. 🔹عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه‌های بازار از پی دکان می‌گشت. 🔸وی نقل می‌کند که پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می‌داد. قصد فروش آن را داشت. 🔹به هر مسگری نشان می‌داد، وزن می‌کرد و می‌گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی. 🔸پیرزن می‌گفت: نمی‌شود ۶ ریال بخرید؟ 🔹مسگران می‌گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی‌صرفد. 🔸پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می‌چرخید و همه همین قیمت را می‌دادند. 🔹بالاخره به مسگری رسید که دکان موردنظر من بود. 🔸مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم، به ۶ ریال می‌فروشم، خریداری؟ 🔹مسگر پرسید: چرا به ۶ ریال؟ 🔸پیرزن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه‌ای برای او نوشته که پول آن ۶ ریال می‌شود! 🔹مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ، سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی. امّا اگر اصرار داری من آن را به ۲۵ ریال می‌خرم! 🔸پیرزن گفت: مرا مسخره می‌کنی؟ 🔹مسگر گفت: ابداً. 🔸دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت! 🔹پیرزن که شدیداً متعجب شده بود؛ دعاکنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد. 🔸من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند. آن‌گاه تو به ۲۵ ریال می‌خری؟! 🔹مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم. من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه‌اش را نفروشد، من دیگ نخریدم. 🔸از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم و در فکر فرورفته بودم که ندایی با صدای بلند گفت: با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد! دست افتاده‌ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد. *آیه ای از قران که بسیار قابل تامل است که اگر انسان به آن عمل کند خیر دنیا و آخرت را می برد»»»»»آیه۱۷۷سوره بقره»»»»»»نيكى (تنها) اين نيست كه (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مشرق يا مغرب بگردانيد، بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده و مال (خود) را با علاقه‌اى كه به آن دارد به خويشاوندان و يتيمان و بيچارگان و در راه‌ماندگان و سائلان و در (راه آزادى) بردگان بدهد، و نماز را برپاى دارد و زكات را بپردازد، و آنان كه چون پيمان بندند، به عهد خود وفا كنند و آنان كه در (برابر) سختى‌ها، محروميّت‌ها، بيمارى‌ها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مى‌دهند، اينها كسانى هستند كه راست گفتند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است) و اينان همان پرهيزكارانند.* کانال واتس آپ https://chat.whatsapp.com/Ie8jT2PaOiv3vZIyxXMuet ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ بودنِ خدا کافیست 🔹خداوند عهده‌دار کار حضرت یوسف شد. 🔸پس قافله‌ای را نیازمند آب کرد تا او را از چاه بیرون آورند. 🔹سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند کرد تا او را به فرزندی بپذیرد. 🔸سپس پادشاه را محتاج تعبیرخواب کرد تا او را از زندان خارج کند. 🔹سپس همه مصریان را نیازمند غذا کرد تا او عزیز مصر شود. 🔸اگر خدا عهده‌دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده می‌کند. فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می‌سپارم. *آیه۴۴سوره غافر👈🏻پس به زودى آن چه را براى شما مى‌گويم متذكّر خواهيد شد و من كارم را به خدا واگذار مى‌كنم زيرا كه او به (احوال) بندگان بيناست.* https://chat.whatsapp.com/KbOodywHLJeKmZ8ICB8Xau ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ خدايا چرا من؟ 🔹«آرتور اشی» قهرمان افسانه‌ای تنيس ويمبلدون به‌خاطر خون آلوده‌ای که در جريان يک عمل جراحی در سال ۱۹۸۳ دريافت کرد، به بيماری ايدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. 🔸او از سراسر دنیا نامه‌هايی از طرفدارانش دريافت کرد. 🔹يکی از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا تو را برای چنين بيماری‌ای انتخاب كرد؟ 🔸او در جواب گفت: در دنيا ۵۰ميليون کودک بازی تنيس را آغاز می‌کنند. ۵ميليون نفر ياد می‌گيرند که چگونه تنيس بازی کنند. ۵۰۰هزار نفر تنيس را در سطح حرفه‌ای ياد می‌گيرند. ۵۰هزار نفر پا به مسابقات می‌گذارند. ۵۰۰۰ نفر سرشناس می‌شوند. ۵۰ نفر به مسابقات ويمبلدون راه پيدا می‌کنند. چهار نفر به نيمه‌نهايی می‌رسند و دو نفر به فينال. 🔹آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم: خدایا چرا من؟ 🔸امروز که از اين بيماری رنج می‌کشم نيز نمی‌گويم: خدایا چرا من؟ *آیه۷سوره ابراهیم👈🏻همانا اگر شكر كنيد، قطعاً (نعمت‌هاى) شما را مى‌افزايم، و اگر كفران كنيد البتّه عذاب من سخت است.* شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند https://chat.whatsapp.com/GtDQvyYHFdWJhHVGTn4E76 ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ خدا با صابران است 🔹نقل است دهخدا مادری داشت که بسیار عصبی و پرخاشگر بود. طوری که دهخدا به‌خاطر مادرش ازدواج نکرده و پسر مجردی بود و در کنار مادرش زندگی می‌کرد. 🔸نصف‌شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد. 🔹مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت: آب گرم بود. 🔸سر دهخدا شکست و خونی شد، به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست. 🔹به خدا گفت: خدایا من چه گناهی کرده‌ام که به‌خاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود را مقطوع‌النسل کردم. این هم مزد من که مادرم به من داد، خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی‌ام را از من نگیر. 🔸گریست و خوابید. شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. 🔹صدایی به او گفت: برخیز، در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم. 🔸از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع‌ترین لغت‌نامه و امثال و حکم است، گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد. *آیه ۲۳ سوره مبارکه اسراء👈🏻👈🏻پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو.* در این آیه می بینیم احترام به پدر مادر را در کنار توحید قرارداده که یکی از اصول دین است https://chat.whatsapp.com/E4SAoyXGFFBG0CodeOKS8n ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ دوست داری مثل «آب» باشی یا «روغن»؟ 🔹روزی عارفی نزد شاگردان خود، پیاله‌ای روغن کنجد با پیاله‌ای آب گذاشت. 🔸سپس پرسید: کدام‌یک به نظر شما با ارزش‌ترند؟ 🔹همه گفتند: آب، چون مایۀ حیات است. 🔸عارف روغن و آب را روی هم ریخت، آب پایین‌ رفت و روغن بالاتر ایستاد. 🔹دوباره پرسید: پس چرا روغن افضل است و بالاتر ایستاد؟! 🔸روغن رنج بسیار کشیده، رنج داس و فشار آسیاب را تحمل کرده تا متولد شده است؛ اما آب هرگز چنین سختی‌ای به‌ خود ندیده است. 🔹برای همین وقتی آب را در نزدیکی آتش قرار دهید تحمل حرارت و سختی ندارد، بخار شده و به هوا می‌رود. اما اگر روغن را در مجاورت آتش قرار دهید هرگز از آتش فرار نمی‌کند، بلکه می‌سوزد و همه‌جا را با نور خود روشن می‌کند. 🔸بدانید ارزش هر چیز به اندازۀ مقاومت او در برابر مشکلات و صبر اوست. در راه خدا چون روغن باید صبور باشید. *آیه153سوره بقره👈🏻👈🏻اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! (در برابر حوادث سخت زندگى،) از صبر و نماز كمك بگيريد، همانا خداوند با صابران است.* کانال واتس آپ https://chat.whatsapp.com/LQyRPNWrVa7E2uzsLRqtB9 ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezoh
🔆 ✍ کلید زندان زبانت را به عقلت بسپار 🔹یکی از دوستان نقل می‌کرد، در ایام نوجوانی از سرِ نادانی سخنی را در جمعی گفتم که نباید می‌گفتم. مرحوم پدرم با هزار مصیبت حرف مرا ترمیم و توجیه و مثبت‌سازی کرد. 🔸مجلس که تمام شد، پدرم مرا کنار خود نشاند و گفت: فرزندم! در خلقت گوش و زبان خود دقت کن، آن‌ها یک تفاوت بزرگ باهم دارند. 🔹گوش‌های انسان بیرون و آزاد آفریده شده‌اند، پس هر سخنی که می‌خواهی، می‌توانی گوش کنی و اگر چیزی بگویند، دست تو نیست که آن سخن را نشنوی. 🔸خداوند هم شنیدن (غالب) سخنان را حرام نکرده است و خودش فرموده است: یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؛ سخنان را می‌شنوند اما بهترین را انتخاب و تبعیت می‌کنند.(زمر:۱۸) 🔹اما زبانِ تو، در کام دهانت پشت میله‌های دندان‌هایت، زندانی توست. زبانِ تو، بر‌عکس گوشِ تو که برای شنیدن در اختیار و تحت فرمان تو نیست، زندانی توست. 🔸هر زندان کلیدی دارد و خوشا به حال کسی‌ که کلید زندانِ دهانش را به عقل خود سپرده باشد و بدا به حال کسی که کلید زندان دهان خود را به نادانی خود داده باشد. 🔹بهترین زندان‌بانِ دهان، عقل توست و بدترین زندان‌بان، نادانی توست. 🔸نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم) می‌فرمایند: در جهان هیچ‌چیز بیش از زبان، شایسته زندان‌رفتن نیست. https://chat.whatsapp.com/EY5eZEzypvi6umkxno0dcy ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezohour
🔆 ✍ اصل در کار نیک و بد، نیت شماست 🔹برخی از ما به اشتباه تصور می‌کنیم که یک گناه، زمانی گناه است که فقط پیامد و نتیجه بدی داشته باشد. 🔸به‌طور مثال، وقتی کسی به کسی تهمتی می‌زند یا توهین می‌کند، فکر می‌کند که اگر دل او را نشکند این کار او گناه محسوب نمی‌شود. 🔹در حالی که این تصور کاملاً اشتباه است، چون اگر بنا بر این باشد؛ پس وقتی به کسی هم نیکی می‌کنیم، تا او شاد نشود، نیکی ما بدون اجر و ثواب است. 🔸وقتی یک فعل گناه صادر شد؛ اصل، نیت بدی است که به پشتوانۀ آن کار بد اتفاق می‌افتد، نتیجه آن هرچه باشد زیاد مهم نیست. در کار خیر هم به همین منوال است. 🔹برای عاق والدین‌ شدن نیازی به نفرین والدین نیست. هرچند نفرین کار را سخت‌تر و بخشش را تقریباً غیرممکن می‌سازد. *خداوند در آیه۸۸و۸۹ سوره شعرا می فرماید👈🏻در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی‏بخشد، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید! و امام صادق علیه السلام در روایتی قلب سلیم را به نیت صادقه و نیت خالص برای خدا معنی نموده­اند* https://chat.whatsapp.com/DvShOBGDx8zEaktDR2GWzp ایتا https://eitaa.com/andishkadehasrezohour روبیکا https://rubika.ir/andishkadehnahzatasrezohour
🔆 ✍ دست خدا را بگیر تا دنیا را فتح کنی 🔹وقتی ردپای خدا را در زندگی پيدا كردم، فهميدم می‌توانم پاهايم را از گليمم درازتر كنم و خواسته‌هايم از قد خودم بزرگ‌تر باشند. 🔸وقتی لبخند خدا را ميان دعاهايم ديدم، «ترس» برايم معنايش را از دست داد و جايش را «ايمان» پر كرد. 🔹هنوز از ياد نبرده‌ام چه گله‌هايی كردم برای سختی راه، و خدا چگونه مرا به بالای كوه هدايت كرد. 🔸و فراموش نكرده‌ام كه چه نااميدانه در پی جرعه‌ای آب بودم و خداوند چگونه سيرابم كرد. 🔹وعده خدا اين است: «دستانت را به من بده تا فتح كنی دنيا را و ممكن كنی ناممكن‌ها را و به‌دست بیاوری دست‌نيافتنی‌ها را.» 🔻 پس خود را به خدا بسپار تا: ▫️بيداری‌ات آرام شود چون خواب؛ ▫️و خوابت شيرين شود چون رويا؛ ▫️و روياهايت قابل‌لمس شوند چون واقعيت؛ ▫️و واقعیت‌های زندگی‌ات زيبا شوند چون آرامش؛ ▫️و آرامشت از جنس عشق شود چون خدا؛ ▫️و خدا همراهت شود مثل همیشه. ⚡️اندیشکده راهبردی عصرظهور⚡️ ✅ # لطفا به_اشتراک_بگذارید ☑ برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇 🔰 https://eitaa.com/andishkadehasrezohour حتماعضوشوید👆