eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
283 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
329 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 وداع یاران عاشق هر کدام از کوی و دیاری... اما دلهاشان به هم نزدیک.... گویی به حجله می روند آنانی که مرگ را به بازی گرفته اند چقدر زیبا امامشان در وصشان فرمود: "چه غافلند دنیاپرستان و بی‌خبران که را در صحیفه‌های طبیعت جستجو می‌کنند و وصف آن را در سروده‌ها و حماسه‌ها و شعرها می‌جویند و در کشف آن، از هنرِ تخیل و کتابِ تعقل مدد می جویند. . . . حاشا که میسر نگردد، ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 🎥☝️رزمنده های لشگر10 سیدالشهداء(ع) عازم میدان نبردند . . . می روند تا ابهت پوشالی دشمن را در بشکنند اینجا بیمارستان ولیعصر(ع) خرمشهر است لایوژاکت های رنگارنگ به تن کرده اند تا از آب خروشان اروند رد شوند. خیلی هاشان در رویارویی با دشمن، شهید شدند🌷🌷🌷 -------------------------------------------
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداع عاشقانه همه عاشق هم بودند هر کدومشون از یه جایی اومده بودند همه بودند دلهاشون به هم نزدیک بود انگار دارن میرن توی حجله چقدر با هیبت هستند چقدر لباس رزم بهشون میاد انگار نه انگار دارن میرن که برن اینها هستند که مرگ رو به بازی گرفتند. دران میرن شهید بشند چقدر زیبا امامشون در وصف این ها فرمود "چه غافلند دنیاپرستان و بیخبران که را در صحیفه‌های طبیعت جستجو می‌کنند و وصف آن را در سروده‌ها و حماسه‌ها و شعرها می‌جویند و در کشف آن از هنرِ تخیل و کتابِ تعقل مدد می‌خواهند. و حاشا که میسر نگردد، 🔴 این ها رزمنده های لشگر10 سیدالشهداء(ع) هستند دارن میرن ابهت دشمن بعثی رو در بشکنند و اینجا بیمارستان ولیعصر(ع) خرمشهر است و لایوژاکت ها رنگ به رنگ به تن کرده اند تا از آب اروند رد شوند. خیلی هاشون شهید شدند روحشون شاد باشه @alvaresinchannel
شهادت 10 شهریور 1365 راوی: هوا گرگ و میش بود که روی در از ماشینها پیاده شدیم . دسته ها به خط شدند و فرمانده ها شروع کردن به توجیه نیروهاشون و من هم تو فکر حسن بودم که ماشین نیروهایی (ع) رسیدند. هوا داشت تاریک میشد که شام رو هم پخش کردند و گفتند همه شام بخورند شام کنسرو ماهی و نون لواش بود . من چون تجربه خوردن این شام و تشنگی رو داشتم شام نخوردم. داشتم نارنجکهام رو روی بند حمایل محکم میکردم که یکی از پشت سر بغلم کرد و کتفهام رو سفت گرفت و تا اومدم بفهمم کیه صورت من رو بوسید و من رو رها کرد من تا صورت برگردوندم او دیگر چند متری از من دور شده بود.اون حسن مقدم بود که خندان از من دور میشد و با خنده میگفت : بالاخره ماچت کردم. حسن میگفت: من رو حلال کن و در حالیکه با سیم خاردارقطع کن بازی میکرد از ارتفاع کدو به پائین سرازیر شد. به عنوان با گردان حضرت علی اصغرعلیه السلام رفت برای و من هم با (ع). @alvaresinchannel