eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
283 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
329 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
17.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز ناو شهید مهدوی به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه ملحق شد . شهید نادر مهدوی که بود ؟ گزارشی درباره شهید مهدوی ببینیم از گزارشگر : مرحوم حسین دهقان که 13 اسفند 1401 در بازگشت از یادواره شهدای جم ' در صانحه رانندگی به دیار باقی شتافت
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰راهیان نور دانشجویی دانشگاه های استان البرز 🔻 اسفند ماه_۱۴۰۱ 🔹اعزام بازه چهارم ویژه دانشجویان پسر دانشگاه‌های استان البرز 🔻یادمان شهدای فتح المبین 🔻با روایتگری حاج حمید پارسا 🔴ناحیه بسیج دانشجویی استان البرز
🔶 انتشار فایل اطلس جغرافیای حماسی یادمان‌های دفاع مقدس جنوب کشور فایل "اطلس جغرافیای حماسی خوزستان در جنگ" که شامل چکیدهای از جغرافیای رخدادهای مهم حماسی استان خوزستان در جنگ در قالب نوشتار، عکس و نقشه است، منتشر شد. فایل اصلی اطلس جغرافیا‌ی حماسی را از اینجا دریافت کنید. اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🆔 @Rahianenoor_News
20.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩یادواره شهدای دانش آموز دبیرستان انقلاب اسلامی(شهیدستان) ⏰دوشنبه ۲۲اسفندماه۱۴۰۱ همزمان با روز شهید ساعت ۹صبح 🏢طالقانی جنوبی،کوچه شهید طهماسبی، دبیرستان شهدای انقلاب اسلامی 🔹مدیریت آموزش و پرورش ناحیه ۳ کرج
💐یاد و خاطره شهید سید حمید میرافضلی که همراه شهید محمد ابراهیم همت به شهادت رسید، گرامی باد 💠شهید میرافضلی معروف به سید پابرهنه که ترک موتور حاج ابراهیم همت نشسته بود به همراه این فرمانده دلیر در جزیره مجنون به شهادت رسید. eitaa.ir/basijnewsir rubika.ir/Basijnews110
[مهدی کاظم‌بابایی] یکبار در صف نماز جماعت کنار رضا ایستاده بود. رضا در رکعت دوم قبل از تشهد خواست قیام کند. کمی نیم‌خیز شد و دوباره نشست و تشهد را خواند. بعد از نماز مهدی خیلی جدی سمت رضا برگشت: - داداش حضور قلب نداری کنار من نشین! خنده‌مان بلند شد. رضا با خنده محکم به پهلوی مهدی زد: - تو که حضور قلب داری از کجا فهمیدی من تشهد رو یادم رفت؟ از آن روز هر کس هر خطایی می‌کرد بچه‌ها برایش دست می‌گرفتند: - داداش حضور قلب نداری با ما نگرد. ➖ به روایت حاج حسین یکتا 📕 مربع‌های قرمز، صفحه ۳۰۸ @Pelak_channel
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷 ✍️✍️✍️راوی : فرمان مبنی بر مقاومت و حفظ جزیره به رزمندگان که ابلاغ شد. یک شب برادران قرارگاه با استفاده از چهل پوندی و را قطع کردند تا از پیشرو دشمن جلوگیری شود .اما عمق انفجار به اندازه کافی نبود و دژ کاملا قطع نشده بود در شب بعد بنا به دستور (حاج عبدالله) به بنده و برادر مهدی قدیمی ماموریت داده شد تا با استفاده مینهای ضد خودرو(سبدی) و انفجار مجدد ، جلوی پیشروی نیروهای عراقی را سد کنیم بنده به اتفاق برادر قدیمی به محل عازم شدیم و کیسه های حاوی مینها را در محلهای مناسب جاسازی ، فیتیله کشی و چاشنی گذاری کردیم مواد منفجره در محل انقطاع پد (که شب قبل توسط نیروهای قرارگاه ناقص منهدم شده بود و آب به سمت دیگر روان نشده بود ) و آماده انفجار بود که یک آرپیجی زمانی بالای سرمان منفجر شد و من و مهدی قدیمی مجروح شدیم . داشت هوا روشن میشد و دشمن شروع کرد به ریختن آتش سنگین وپیشروی تانکها، ما هم حریف نیروهای رزمنده نبودیم ولوله ای به پا بود نیرووهای رزمنده در محل انفجار پراکنده بودند و هرچی فریاد میکردیم که از محل انفجار دور شوید گوششان بدهکار نبود .دشمن هر لحظه به ما نزدیکتر میشد و امکان تلفات بالا میرفت. در این وضعیت به هم ریخته انگار فرشته نجات رسید بالای سرما حاضر شد فریاد زد چیکار میکنید گفتیم نیروهای رزمنده حاضر نیستند موقعیت را ترک کنند و در صورت انفجار صدمه میبینند. مثل اینکه ارتباطشون با عقب قطع شده وتا فرماندهشون دستور ندهد عقب نمیایند با مشاهد وضعیت ما که مجروح شده بودیم گفت شما برگردید عقب خودم منفجر میکنم فورا به رزمندها دستور داد بیایند عقب بنده به همراه برادر قدیمی حرکت کردیم به سمت عقب اما ماشین جیپی که با اون رفته بودیم خط و پشت یک دستگاه بولدوزر گذاشته بودیم نبود بنابراین پیاده راه افتادیم به سمت مقر . توی مسیر یک موتورسوار ما را سوار کرد اما هنوز چند‌ قدمی نرفته بود که با مشاهده رزمنده ای که با آتیش عقبه آرپیجی سوخته بود ما پیاده شدیم و اون رزمنده به اتفاق رفیقش سوار شدند و به سمت عقب رفتند اما با بالا آمدن آفتاب آتش دشمن شدید شد. با انفجار خمپاره ای و اصابت ترکش اون به ساق پام خوردم زمین. بلند شدم تا از طریق کانالهای مقطع کنار دژ به سمت عقب برویم اما جنازه ها و مجروحهای داخل کانالها مانع حرکت سریع بود. به هر نحو ممکن خودمان رو رسوندیم به مقر . به که رسیدیم رو دیدیم مثل اینکه او زودتر از ما اومده بود سید محمد با مشاهده ما پرسید کجا بودید دیر کردید و ما هم جریان را برابش تعریف کردیم. اما سید محمد گفت: بعد از اینکه شما رفتید و نیروهای رزمنده کشیدن عقب من فیتیله چاشنی رو روشن کردم تا اومدم فرار کنم پاهام گیر کرده بود توی گل مجبور شدم چاشنی را از مواد منفجره جدا کنم و داخل آب بیاندازم سید محمد ادامه داد: اما چاشنی یدکی همراهم نبود و مجبور شدم و برگشتم قرارگاه و چاشنی بردم انفجار رو انجام دادم. جالب ایجا بود که این تاخیرات خواست خدا بود چرا که تانکهای عراقی از سمتی که زمینها خشک بود حمله را شروع کرده بودند و با جاری شدن آب به سمتشان توی باتلاغ گیر کرده بودن و هیچ راه فراری نداشتن رزمنده ها هم حسابی با آرپی جی خدمتشان رسیده بودن با گذشت چند روز از این ماجرا با به گل نشستن ارتش عراق فرمان حمله مجدد بسوی دشمن صادر شد و محلی که سید محمد انفجار انجام داده بود و آب به طرف مقابل جاری شده بود را با قرار دادن چند دستگاه کمپرسی مسدود نمودند و روی کمپرسیها را خاک ریختن و با عبور از آن دشمن به عقب زده شد. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅اولین یادواره حسنی(علیه السلام) و شهدای با محوریت و تجلیل از پدران و مادران شهدا در . 🔸زمان:۲۱ اسفند ماه ۱۴۰۱ از ساعت ۹/۳۰ صبح. 🔸مکان:شهر ری، ابن بابویه،روبروی بقعه شیخ صدوق،مجموعه ایوان ری. @alvaresinchannel
21.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 و تو ای شهید، در بلندای قنوتت چه زمزمه کردی که چنین خریدارت شدند و پروازت دادند؟ 🎤 روایت حاج حسین کاجی در یادمان شهدای عملیات کربلای ۴- علقمه اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🆔 @Rahianenoor_News