◀️ روایت یک حضور / آمدیم چون مسوولیت داشتیم؛ یادتان باشد که مسوولید
پیرزنی دیدم عصایی در یک دست و قاب عکسی در دست دیگر. توجه مرا به خود جلب کرد. رفتم به سویش دیدم قاب عکس سردار است.
با خود گفتم آخه مادر تو با این پای درد و کهولت سن چرا؟
گفتم: سلام «دی»! شما چرا آخه؟ راه طولانی و جمعیت زیاد؟ از حال و روزت مشخص است درد پا هم داری؟
جوابی داد که هنوز در فکر آنم. و آن این؛ « دی مو مسوولیت دارم باید میآمدم»
شاید اول در آن لحظه متوجه جمله سنگین آن مادر مهربان نشدم اما بعد از دقیقهای که از آنجا دور شدم فهمیدم چه گفت. چهطور در این چندین دهه، احساس کرده که مسوولیت دارد و آمده دین ادا کند؟
مسوول! تو هم اینها میبینی. آیا هیچ میدانی چه مسوولیت سنگینی در قبال این مردم داری؟ مردمی که سالها به پای این انقلاب ماندند و در سختی ها هیچ وقت دست نکشیدند.
شاید در کشورهای اروپایی و آمریکایی سالگرد انقلابشان در سالنی جمع شوند و سالگرد گرامی دارند.
اما این مردم هر سال در سالروز انقلابشان به خیابان میآیند و جشن میگیرند و یک پیام به شماها میدهند که مبادا کم کاری کنید. پست و مقام شما را فریفته و دنیا طلب کند از کار مردم غافل بمانید.
او گفت: «دی مو مسوولیت دارم»
من میگویم: مسوول تو هم مسوولیت داری!
🔹با #نسیم_جم خبردار شوید...👇
https://zil.ink/nasimjam
@khabarnegarha1