فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز این پدر رو پیشاپیش تبریک میگیم😂😂
اینجوره کادوئی دیگه ندیده بودیم❗️❤️😂🙈
بموقع مادره به داد بابا رسید👍👌👎
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاس خوب و ضربه سر عالی از ...😁
🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈😱😱😱😱😱😱
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
گویند صاحب دلی، وارد جمعی شد.
حاضرین همه او را شناختند و از او خواستند که پس از انجام کارهایش آنان را پندی گوید.
پذیرفت.
کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشمها به سوی او بود.
مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت:
ای مردم ! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسی برنخاست.
گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!
باز کسی برنخاست.
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و برای رفتن نیز آماده نیستید!
@dastanvpand
🌺🌿🌺🌿🌺
🌺﷽🌺
#با_شهدا_گم_نمی_شویم.🌹
همیشه می گفت:
زیباترین شهادت را میخواهم...
یکبار پرسیدم:
شهادت خودش زیباست
زیباترین شهادت چگونه است...
گفت:
زیباترین شهادت این است که
جنازه ای هم از انسان باقی نماند...
♡"شهید ابراهیم هادی"♡
شادی روح طیب و طاهر شهید هادی صلوات.🌹
✨
🇮🇷@Khoday_khob_ebrahim.💖
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خیلی ساکت و مظلوم بود. خیلی هم نظم داشت،👌
هر وقت از مدرسه میآمد خانه، اولین کاری که میکرد پلهها را تمیز میکرد و کفشها را دستمال میکشید،
بعد دستهایش را میشست🤚 و جلوی آفتاب خشک میکرد.
بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان میآمد لذت میبردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده.🌸
خودش غذا نمیخورد تا مهمانها غذایشان تمام شود».
راوی :مادر شهید محمد بلباسی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اینو ببین😂😂😂😂😂
مداحی آنلاین - دست و دلباز - حجت الاسلام عالی.mp3
3.17M
♨️دست و دلباز
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی استاد عالی
🌹خاطرهای از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که در زمان حیاتش اجازه نداد منتشر شود...
✍مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه میخوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل میروم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.
بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که میگویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمیشد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر میکردم حتماً رفتنیام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.
سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونههایش را پاک میکرد، گفت: نمیدانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.