💎💎💎
💎💎
💎
#زرنگی😁
❇️خاطرات جالب استاد قرائتی❇️
استفاده به موقع از یک حدیث😁
عدّه ای خانم🧕به دعوت حاجیه خانم مهمان و مشغول غذا خوردن بودند🥗 ، تا وارد منزل شدم ، خانم ها گفتند : حاج آقا برای ما هم حدیثی بخوانید ! گفتم : حدیث داریم که قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید ! !😂
🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼
🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
💎
💎💎
💎💎💎
#زرنگی😁
❇️خاطرات جالب استاد قرائتی❇️
استفاده به موقع از یک حدیث😁
عدّه ای خانم🧕به دعوت حاجیه خانم مهمان و مشغول غذا خوردن بودند🥗 ، تا وارد منزل شدم ، خانم ها گفتند : حاج آقا برای ما هم حدیثی بخوانید ! گفتم : حدیث داریم که قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید ! !😂
🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼
🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبری❤️
#استاد_قرائتی
#زرنگی😉
شوخی حاجآقا قرائتی با مقام معظم رهبری و پاسخ آقا به حاجآقا😊
🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼
🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
#خاطرات_جبهه
#زرنگی
😡👞آهای کفشامو کجا می بری؟🤣
مقر آموزش نظامی بودیم . ساعت ۳ نصفه شب بود . پاسداران آهسته وآرام اومدند و در سالن ایستادند. میخواستند با ما شوخی کنند اما ما همه بیدار بودیم واز زیر پتو ها زیر نظرشون داشتیم😉
اول بدون سروصدا یه طناب بستند دم در سالن . می خواستند ما هنگام فرار بریزیم روهم. طناب روبستند وخواستند کفشامونو قائم کنند اما اثری ازکفشها نبود. کمی گشتند ورفتند درگوش هم پچ پچ می کردند که یکی ازاونا نوک کفشهای نوری رو اززیر پتو بالا سرش دید.
آروم دستشو برد طرف کفشا نوری یه دفعه از جاش پرید بالا دستشو گرفت وشروع کرد داد و بیدادکردن: آهای دزد🗣 کفشامو کجا می بری. بچه ها کفشامو بردند. پاسدار گفت هیس هیس برادر ساکت باش منم🤫 اما نوری جیغ می زد وکمک می خواست. پاسدارها دیدند کار خیطه خواستند با سرعت ازسالن خارج بشند. یادشون رفت که طناب دم در😂گیر کردند به طناب وریختند روهم🤣🤣بچه ها هم رو تختها نشسته بودند وقاه قاه می خندیدند.😅
🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼
🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
@anjomaneravian