eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
499 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
32.3هزار ویدیو
104 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: نجمه طرماح ● با پدر و مادر خداحافظی کردم. آقا عبدالله هم به بابا دست داد و از اتاق بیرون آمد. این اولین باری بود که شانه به شانه پسرخاله برای یک امر مشترک راه می رفتم و حضورش را درست و حسابی احساس می‌کردم. من که حرفی برای گفتن نداشتم، هرچند اگر داشتم نمی دانستم از کجا شروع کنم. همه چیز خودش پیش می رفت و من سرگرم روزمرگی هایم بودم، اما انگار پسرخاله خوب برنامه ریزی کرده بود. اصلا یادم نبود که چیزی نخورده ام و با معده خالی راه افتادم توی خیابان، احساس ضعف و گرسنگی هم نداشتم. بالاخره آقا عبدالله به حرف آمد و احوالم را پرسید و همان چیزی را گفت که چند لحظه قبل از ذهن خودم گذشته بود. اینکه گرسنه ام یا نه! هنوز جوابی نشنیده بود که خودش گفت :"باید تحمل کنیم، بعد از آزمایش خون یک چیزی می خریم و کی خوریم" مدتی طول کشید تا نوبت ما رسید و به اتاق خونگیری رفتیم و برگه تاریخ جواب را گرفتیم و آزمایشگاه را ترک کردیم از وقت صبحانه خیلی گذشته بود، ولی یک لیوان آب هویج و بستنی مهمانش شدم. طعم شیرین بستنی و آب هویج، کنار عبدالله خیلی به دام نشست. دلم می خواست آنقدر با بستنی بازی بازی کنم تا بیشتر کنارش باشم و دیرتر خداحافظی کنیم. بعد از سالها این نامزدی خیالی را جلوی چشم هایم، تمام قد می دیدم. آن هم نه در یک مهمانی فامیلی، در شلوغی شهر و یک هوای دونفره صندلی فایبر گلاس سفیدی را روبرویم گذاشت و نشست. آب هویج را خورده و لیوان خالی هنوز در دستش بود :"چرا نمی خورید؟ دوست ندارید؟" "چرا، دستتون درد نکنه. گلوم یخ میکنه. تند تند نمیتونم بستنی بخورم." "مگه زمستونه که گلوت یخ میکنه؟! باشه، حالا عجله ای هم نیست. راحت باشید ولی بعد از این جا یک سری می خوام با هم بریم خونه یکی از دوستان قدیمی، برای عروسی دعوتش کنیم. " " زشت نیست من بیام؟ نمیگن هنوز نه به داره نه به باره، دختره راه افتاده با شما تو کوچه و خیابون؟ " " از روزی که نیتمون ازدواج بوده تا هروقت که بریم زیر یک سقف نه خدا ناراضی از باهم بودنمون، نه بنده خدا. اصلا همین که در رو باز کردن میگم، با خانمم اومدیم شما رو برای عروسیمون دعوت کنیم. عروس خانمم با خودم آوردم. " سرم را پایین انداختم و با قاشق تکه بزرگ بستنی را فرو کردم زیر آب هویج:" باشه هرطور صلاح میدونید" " البته اگه شما رضایت بدید و دست از سر این یه قاشق بستنی بردارید" خنده ام گرفت. راست می گفت بنده خدا، نیم ساعت درگیر یک لیوان آب هویج بودم. هرطور بود آن را س کشیدم و چادر را روی سرم صاف کردم و بلند شدم. اولین مهمانی دو نفره مان را هم رفتیم منزل اکبرآقا، دوست قدیمی آقا عبدالله که با وجود هم سن و سال بودنشان، دو تا بچه داشتند و سالها تجربه زندگی مشترک. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سلیمانی چگونه سلیمانی شد... فقط برای خدا وسط میدان صبحگاهی دست‌هایش را بالا گرفت، یک دستش وصیت نامه امام بود، یک دستش نامه حمایت از یک نامزد انتخابات. گفت: حالا کدام را انتخاب کنیم؟ فرصت نداد کسی حرف بزند، وصیت نامه را جلو آورد و گفت؛ امام گفته پاسدارها در سیاست و طرفداری از جناح‌ها دخالت نکنند @Bisimchimedia
7⃣ :احمقی به نام هانیه 🍃پدرم که از داماد طلبه اش متنفر بود ... بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد ... با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر ... بعد هم که یه عصرانه مختصر ... منحصر به چای و شیرینی ... هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت ... اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور ... هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی ... 🍃هر کسی خبر ازدواج ما رو می شنید شوکه می شد ... همه بهم می گفتن ... هانیه تو یه احمقی ... خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد ... تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟... هم بدبخت میشی هم بی پول ... به روزگار بدتری از خواهرت مبتلا میشی ... دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی ... 🍃گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید ... گاهی هم پشیمون می شدم ... اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده ... من جایی برای برگشت نداشتم... از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود ... رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی ... حنی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی ... باید همون جا می مردی ... واقعا همین طور بود ... 🍃اون روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون ... مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره ... اونم با عصبانیت داد زده بود ... از شوهرش بپرس ... و قطع کرده بود ... 🍃به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش ... بالاخره تونست علی رو پیدا کنه ... صداش بدجور می لرزید ... با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ...
🗒 ‌‌‌‌‌ ‌‌آسمانی شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌‌«‌‌‌» 🌷❤️شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه این‌ها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته اند. آن‌ها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آن‌ها و تصاویر آن‌ها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید. 🌹به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همانگونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آن‌ها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید👌 🏵 نیرو‌های مسلّح خود را که امروز ←ولیّ فقیه→ فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید ✅و نیرو‌های مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه‌ی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند 💠 و نسبت به ملت همانگونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیرو‌های مسلح می‌بایست منشأ «عزت ملت» باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد.
🗒 ‌‌‌‌‌ ‌‌آسمانی شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌‌ «‌‌‌ » 🌴💫🌴💫🌴 🌷❤️شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه این‌ها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته اند. آن‌ها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. 🔆فرزندانتان را با نام آن‌ها و تصاویر آن‌ها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید. 🌹به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همانگونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آن‌ها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید👌 🏵 نیرو‌های مسلّح خود را که امروز ←ولیّ فقیه→ فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید ✅و نیرو‌های مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه‌ی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند 💠 و نسبت به ملت همانگونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیرو‌های مسلح می‌بایست منشأ «عزت ملت» باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد @anjomaneravian
51.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مستند تاریخی هر شب ساعت ۲۳ 🎥 | روایتی متفاوت از سازمان تروریستی منافقین 🔻نقش منافقین در جریانات سیاسی ایران 🔹آنها بساط ضرب و شتم و ناامنی را فراهم و بعد آن را رسانه ای میکردند. https://eitaa.com/anjomaneravian
51.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مستند تاریخی هر شب ساعت ۲۳ 🎥 | روایتی متفاوت از سازمان تروریستی منافقین 🔻نقش منافقین در جریانات سیاسی ایران 🔹آنها بساط ضرب و شتم و ناامنی را فراهم و بعد آن را رسانه ای میکردند. https://eitaa.com/anjomaneravian