هدایت شده از جنت المهدی۳۱۳
#تفسیر_سوره_حمد:
#حضرت_علامه_جوادی_آملی
#قسمت_چهل
@jannatolmahdi313
⭐️ اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت
عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين ⭐️
📚 نعم ظاهر مثل مال و مقام است که یک عده را مغضوب علیه می کند یک عده را ضالین.
📚اما هدایت یافتگانی که صاحب نعمت خاص اند؛ منظور نعمت باطنی است که نه جزو ضالین اند نه جزو مغضوبین.
📚 ولایت نمونه ای از نعمت باطنی است.
📚 نعم ظاهری ابزار دست است؛ آن ولایت است که می گوید این نعم را کجا مصرف بکن.
📚هرکسی که از حق منحرف شد، ضالّ است و گاهی به مناسبتی مورد غضب خداست می شود مغضوب علیه؛ گاهی آن مناسبت نیست، همان ضلال می ماند.
📚صراط مستقیم حق است و غیر از حق، هرچه شد، با ضلال است.
#پایان
🍀 برگرفته از سلسله دروس تفسیر حضرت علامه جوادی آملی
🍀اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🍀
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇••🇮🇷••
┄┅┅🌸🌸🌸🌸┅┅┄
@jannatolmahdi313
┄┅┅🌸🌸🌸🌸┅┅┄
🔴مکرون: عصر فراوانیها به پایان رسیده است
🔹رئیس جمهور فرانسه:فرانسه در نقطه اوج مشکلات قرار دارد و با زمستان سخت، دوره جدیدی از بی ثباتی ناشی از تغییرات آب و هوایی و حمله روسیه به اوکراین مواجه است. فرانسه و فرانسویها احساس میکنند در یک بحران زندگی میکنند که هر کدام بدتر از گذشته است.
🔹ما در #پایان چیزی هستیم که #عصر_فراوانیها به نظر میرسید. پایان فراوانی تولید فناوریهایی که همیشه در دسترس به نظر میرسیدند، پایان فراوانی زمین و مواد از جمله آب...
#مسافر_بهشت ❤️
این را که پرسیدم محمد گفت: «حاج آقا راست میگویند. شهیدی با این نام داریم.»
من که حسابی جا خورده بودم و صددرصد مطمئن بودم چنین شهیدی نداریم، داشتم سنگکوب میکردم که گفتم: «امکان ندارد، برویم و ببینم.»
همراهشان از دفتر خارج شدیم. آنها هم مستقیم مرا بردند سر مزار " شهید محمد انصاریان" که دیدم به اشتباه روی سنگ قبر" انصاریان" را " الضاریان" نوشتهاند. خشکم زده بود، زبانم بند آمده بود، مانده بودم که این ماجرا چیست؟ و اینها چه کسانی هستند؟ و از همه مهمتر اینکه چگونه شهدا به این راحتی دست هر نیازمندی را میگیرند؟
خنده تلخی کردم و برایشان توضیح دادم که نام اصلی این شهید" انصاریان" است و به اشتباه روی قبر نوشته شده "الضاریان" و جالب اینجا بود که حدود بیست سال از قدمت این سنگ میگذشت و هیچکس، حتی خانواده شهید هم تا آن روز به این موضوع دقت نکرده بودند.
حالا که داشت موضوع برایم مهم میشد، حسابی از آنها در حضور شهید عذرخواهی کردم و آنها هم خداحافظی کردند و رفتند.
تقریباً سه ماهی از این ماجرا گذشته بود و من هم تقریبا ماجرا را فراموش کرده بودم که مجدداً یکی از روزهای جمعه در حال انجام کار در همان دفتر بودم که خانم قدبلند و محجبهای وارد دفتر شد. خانمی که همانند مادران و بستگان شهدا، خوشسیما، با وقار و متین بود. احساس کردم بایستی مادر یکی از شهدا باشد از جایم بلند شدم، سلام کردم و بدون اینکه او را شناخته باشم، گفتم: «بفرمایید؟ فرمایشی داشتید؟»
این را که گفتم، خندید و گفت: «من را نشناختید؟»
گفتم: «نه. به جا نیاوردم.»
گفت: «من "نسرین" هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید "الضاریان" میگشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم. قیافهام را که دید گفت: «امروز که پیش شما هستم مشکلی که داشتم کاملاً حل شده است. یعنی، شهید شما حل کرد.»
او یک ساعتی نشست و جعبهی شیرینیاش را روی میز من گذاشت و اگرچه مشکلش را بازگو نکرد، اما از گفتههایش میشد فهمید که، زندگی از دست دادهاش را دوباره به دست آورده و همه آنها را مدیون شهید محمد انصاریان است.
از آن روز به بعد تا یک سال، هر جمعه به تنهایی و گاهی هم با دوستان و خانوادهاش به مزار شهدا میآمد و هر از گاهی هم سری به ما میزد و من تازه داشتم متوجه میشدم و میفهمیدم که وفتی برخی از آدمها در زمانهای مختلف به گلزار شهدا میآیند و مستقیم بر سر مزاری میروند و گاهی ساعتها کنارش مینشینند، چه کار دارند و چه میکنند؟!
#پایان
@anjomaneravian