#خاطرات_آزادگان
♨️شرایط اسارت، شرایط محدودیت و کمبود و حداقلی بود. مثلا به اندازه ای به ما غذا میدادند که فقط زنده بمانیم.
⚜در ابتدای اسارت من 72 کیلو بودم اما در زمان آزادی بیست کیلو وزنم کم شده بود.
💠یکی از دوستانم حدود سی سال سن داشت. گرسنگی به حدی به او فشار میآورد که بوتة باقالا را که هنوز میوه نداده بود، میخورد. گاهی هم که چیزی پیدا نمیکرد، علف های باغچه را میخورد.
🥖سهمیة غذایی هر اسیر ایرانی در هر شبانه روز دو عدد نان صمون بود. نان صمون به اندازه یک نان ساندویچی کوچک است.
🍵صبحها هم یک ملاقة معمولی آش برای هشت نفر میدادند.
ما این آش را میگذاشتیم سرد شود و بعد به هشت قسمت تقسیم میکردیم. که به هر نفری تقریبا سه قاشق میرسید. به همین خاطر مجبور بودیم نان هایمان را خرد کنیم و داخل آش بریزیم تا گرسنگی را کمتر حس کنیم.
🍚برای ظهر هم یک بیل برنج برای هشت نفر میدادند. ولی برای شب غذایی نبود. از این رو با سبزیجاتی که در باغچه داشتیم، آشی درست میکردیم که یک بشقاب آن سهم هشت نفر بود.
♻️اگر تمام غذایی را که یک روز به ما میدادند یک جا میخوردیم، باز هم برای یک وعده سیر نمیشدیم. برای همین بچه ها غالبا روزه میگرفتند.
🥣یک بار ماست دادند که به هر نفر یک قاشق غذاخوری رسید. بعد هم منت میگذاشتند که امروز ماست خوردید.
@sh_montazerin
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استادشجاعی
امام باقر علیهالسلام؛
اگر من قیام مردم مشرق را درک میکردم؛
خود را برای صاحب این امر حفظ مینمودم.
ـ منظور از این روایت امام باقر 'ع' چیست؟
ـ آیا فتنهها قیام مردم شرق را، از حرکت بسمت ظهور، منحرف نمیکنند؟
#قیام_مردم_شرق
@anjomaneravian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رابطه امام زمان(عج) با شیعیان💚🌸
@anjomaneravian
3ادامه رفیق شفیق من 3❤️🌷
احسان آمد بالای سرم خونریزی شدید داشتم😂 احسان باچفیه قرمز رنگ عراقی که از عملیات والفجر4غنیمت گرفته بود و همیشه بگردنش بود(چفیه ای که در عکس هست) باز کرد و به ران پایم راستم که مجروح شده بود محکم بست
تا اون موقع درد پهلویم😭 بیشتراز پایم بود و بلند ذکر یا فاطمهء الزهرا رو میگفتم.کم کم درد پایم زیاد و زیادتر شد.نمیدانم چرا ولی نگاه😳 به پایم نمیکردم ولی خدایش نه میترسیدم و نه ناراحت فقط وفقط نگران شهادت احسان و بفکر بچه های که داخل پی ام پی اند و هر لخظه ممکنه مورد اصابت گلوله ای قرار بگیره😭😭
احسان هم مثل من نگران مجرحین داخل پی ام پی بود.و همینطوربدلیل آتش تهیه خیلی سنگین بعثی ها روی جاده (چون لشکرها و گردان های عمل کننده اول باید از این جاده "دژ"که بعرض شاید 15 تا20 وارد خط میشدن دشمن زمین را،مین کاشته بود توپها،خمپارهاو تانکها و تیربارهایش رو جاده متمرکز کرده بود بقول بجه ها داشت خاک طلائیه با تجهیزاتش شخم میزد)احسان یکدستش اتداخت زیر کمرم و دست دیگرش زیر پاهم و بلندم کرد، تا کامل احسان ایستاد(من از نظر سنی 3سال کمتر از احسان بودم احسان خدا بیامرز قند بلند خوش جسه بود منم اون موقع تقریبا" بد ازدوسال توجنگ بودن شده بودم 16ساله،لاغر کوچله منظورم اینکه راحت تو دستهای مهربان احسان😁 جاشدم.تا ایستاد یهو دیدم سبکتر شدم احسان انگار همین حس بهش دست داد😳 ازتوی بغل احسان نگاه کردم دیدم پایم بود که به رگها و پوستها بنده بوده افتاد زمین 😁 به احسان گفتم احسان جان چی شد، احسان گفت چیزی نیس بند پوتینت باز شد😁😂 ( بعضی ازقسمتها رو که از قول احسان میگم بعد از مجروحیت که باهم خاطرات اون شب برا همدیگه میگفتیم برام گفته بود)بخاطرروحیه بهم داده باشه گفت بند پوتین بازشد😳
بازم عرض میکنم خدایش اصلا" نگران و ناراحت نبودم. منو رسوند روی پی ام پی تو روی پی ام پی رو و توی پی ام پی پر مجروح بود که همه از شدت درد ذکر میگفتن و ناله میکردن که منم آخرین مجروح بهشون اضافه شدم
امنيت هوایی ۱۴ اسفند/
ساعت ٢٢:١٠ پرواز شماره ٣٣٤ شركت هواپيمایی ج.ا.ا مسیر اهواز به مشهد (هواپیمای F100 با ریجستر EP-CFM) پس از گذشت ٢٠ دقيقه از طول پرواز احدی از مسافرین (بنام محمدحسین حقیقت منش فرزند محمدعلی متولد ۱۳۵۵/۰۱/۰۶ صادره از شوش دانیال با کدملی ۵۲۶۹۶۵۹۴۰۹) از ردیف 11C برگهای را به مهماندار میدهد (که بر روی آن عبارتی با مضمون "من بمبگذاری شدم... ریموت دست شخص دیگری هست") و میگوید که این برگه را به امنیت پرواز برسان و بگو که "هواپیما به آسمان اهواز برگردد..."
ملاحظات:
۱- با توجه به دستورالعملهای امنيتی پس از دريافت پيام تهديد، هوشيارباشی از سوی پاسدار امنيت پرواز به خلبان، مهمانداران و سایر اعضاء تیم امنیت پرواز صادر میشود.
۲- مهاجم پس از عدم تحقق تهدید و خواسته (برگشت هواپیما به آسمان اهواز) شخصا با یک قبضه سلاح کمری (بعد از دستگیری مشخص شد که پلاستیکی است) به قسمت جلوی کابین مراجعه و به سرتیم امنیت پرواز اعلام مینماید "من بمبگذاری شدم، ریموت دست شخص دیگری هست، این هواپیما بایستی به آسمان اهواز برگرده، اگر ارتفاع كم كنه يا بشينه من هواپيما را منفجر میكنم"
۲- با توجه به آموزشهای لازم و تمرینات یگانی سرتیم امنیت پرواز اقدام به مذاکره با مهاجم نموده که در همین حین نامبرده زیپ کاپشن خود را پایین کشیده و یک عدد جلیقه دست ساز انتحاری (با چند تکه چوب، چسب پهن و سیم برق) که بر تن داشته به سرتیم امنیت پرواز نشان داده که با عملکرد مناسب سایر عناصر تیم امنیت پرواز، مهاجم در ردیف 3 مهار و هواپیما با ۶۳ نفر مسافر، ۲ نفر خلبان و کمک خلبان و ۴ نفر مهماندار در ساعت ۲۲:۴۰ به سلامت در فرودگاه اصفهان به زمین مینشیند.
۳- هواپیماربا به همراه خانواده (همسر و دو فرزند پسر) مسافرت مینمود که پس از دستگیری، نامبرده و خانوادهاش تحویل اط سپاه استان اصفهان شد.
۴- بار مسافرین و هواپیما توسط چک و خنثی یگان حفاظت هواپیمایی فرودگاه اصفهان مورد بازرسی مجدد قرار گرفت و مورد خاصی مشاهده نگردید.
۵- مسافرین و کرو بعد از قرنطینه یک ساعته در سالن ترمینال خارجی به دلیل اتمام ساعت پرواز کرو، به هتل منتقل شدند.
۶- فیلم تردد هواپیماربا و همراهانش از فرودگاه مبدأ (اهواز) مورد بازبینی قرار گرفت.
۷- مزید اطلاع هواپیماربا فاقد هرگونه سوء سابقه میباشد.