6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴یاد باد آن روزگاران یاد باد
🌴قبل از عملیات کربلای۵، سال۱۳۶۵ شوشتر
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
📸 به روایت تصویر
✍️پیکر پسرشونو که آوردند چیزی جز دو سه کیلو استخوان نبود...
🔸پدر سرشو بالا گرفت و گفت:
😔"حاج خانوم غصه نخوری ها دقیقا وزن همون روزیه که خدا بهمون هدیه دادش"
🔰تهران-ساختمان معراج شهدا
😭خانواده ای پیکر پاک فرزند خود را سالها پس از جنگ تحویل گرفته اند.
❣️#شهید_ذوالفقار_گوگونانی❣️
✍️در سن ۲۰ سالگی در جزیره مجنون به شهادت رسید و پس از ۱۸ سال پیکر وی را در همان منطقه یافتند.
🌹روز مادر را به تمام مادران شهدا و روز زن را به تمام همسران شهدا تبریک و تهنیت عرض می کنیم🌹
👌با کانال ما همراه باشید
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
#روز_مادر
#مادر
#فاطمه_زهرا(س)
#شهدا
#مادر_شهید
#پدر_شهید
ـ•------✾-🌹🕊🌺🕊🌹-✾------•ـ
❌چه خوب بود که دوربین بود!
اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان و مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد
خدا رو شکر دوربین بود!
دوربین بود که ثبت کنه این رشادتها رو!
❌اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال،مین فسفری رو محکم تر بغل میکردن که به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب میکرد!
داغ بود، خیلی داغ، ولی عملیات نباید لو میرفت!
اما تو اون بیابان و میدون مین،زیر نور ماه، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها، این شیر بچه ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چه ها که نکشیدن!
❌اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن شو دیدیم!
خدا رو شکر دوربین بود!
یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن،تیربار و آرپیجی روی دوششون میزاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا میرفتن، جوری پائین میومدن و جوری به قلب دشمن میزدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست!
حیف اونجا دوربین نبود!
❌اونجایی که بچه ها با غیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه!
خدا رو شکر دوربین بود!
❌یه روز هایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه،همین جوون های بیست 25 ساله ایران، جلوی موتور جنگی عراق،جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه!
اونجا راوی تو شلمچه میگفت، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون میرفت و برنمیگشت،آخه صحبت ناموس بود!
ای کاش، ای کاش دوربین بود ما میدیدیم مردامون چجوری جنگیدن!
❌یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها،گاز شیمیایی خردل و عامل اعصاب بود!
یه جاهایی بود سه نفر بودن و دوتا ماسک!
یه جاهایی بود سیاهی زمستون غواص ها به شط میزدن!
یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو میکنه، هرچیزی که ارتفاع داشت و درو میکرد!
ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن، سر و سینه شونو سپر سرب داغ میکردن تا تیربار و از کار بندازن!
قهرمان بود!
ولی دوربین نبود!
خدا رو شکر تو جام جهانی دوربین بود.
✅ ┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─♦️❇️
44.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #حتماً_ببینید
🌷 مستند تا آسمان (شهدای کومله)
با حضور: #زنده_یاد سرکار خانم پروانه معصومی
تهیه کننده:علیرضا کریمی پور
کارگردان:رضا مسافری
نویسنده گفتار متن:مریم ساحلی
🎥 زمان پخش : دوشنبه ۱۳۹۷/۰۴/۰۴ - ساعت ۱۵ / ۱۷ - شبکه باران استان گیلان
🌷🌷🌷
#تا_آسمان
#شهدای_کومله
#حسین_املاکی
#وحید_رزاقی
#شهیدان_لاهوتی
#شهیدان_صیقلی
#شهیدان_نیکنام
#قهرمان_یعنی_این
#قاسم_اصغری
✅ ┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
36.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم مستند زمزمه عشق #شهید_عارف_سردار_مهدی_خوش_سیرت
┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─♦️❇️
🍃❤️🍃
دستشان را برای یاری ما
دراز کرده اند...
بی انصافی است..
#دستانشان را با
گناه کردن پس بزنیم..
شهـدا دستمونو بگیرید
نگذارید #راه_رو_اشتباه_بریم
🍃❤️🍃
┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─♦️❇️
یادم هست کلاس چهارم، توی کتاب فارسیمون یک پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه. "پطروس"قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم.
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود.
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده. تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود.
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند. خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم.
شاید آن وقتها اگر می فهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از قهرمان بود. قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون
شهید ابراهیم هادی: جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد
شهید حسین فهمیده: نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد.
شهید حاج محمد ابراهیم همت: سرداری که سرش را خمپاره برد.
شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت.
شهید حسن باقری: کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت.
شهید مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید.
و...
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی از دلاور مردان سرزمین خودمان را هم یادمان میدادند
ما که خودمان قهرمان داشتیم.
┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─♦❇
#شهید_ابوطالب_عزمی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#درس_عبرت
یه شب من (همرزم شهید) و ابوطالب جهت سركشی به یكی از ستادهای نواحی رفتیم و در كمال تعجب دیدیم كه چهل بسیجی در داخل ستاد خوابیده اند، بدون اینكه حتی یه نگهبان برای محافظت و پاسداری از ستاد بگذارند ،من خیلی عصبانی شده بودم و میخواستم بیدارشون كنم . ولی ابوطالب مانع اینكار شد و از من خواست كه همه كارها رو به او محّول كنم و او بلافاصله همه چهل جفت كفش رو جمع كرد و داخل ماشین ریخت و از من خواست كه بریم. و ما هم بدون سر وصدا به سپاه برگشتیم. ساعت حدود 9 صبح روز بعد بود كه دو تن از اهالی و بسیجیان ستاد به سپاه مراجعه كردند ، و آن دو نفر هم به محض رسیدن به یكی از مسئولین شروع كردند به اظهار گلایه" كه آقا دیشب ریختند داخل ستاد و تمامی كفشهامون رو بردند... و او كه همچنان میگفت، ابوطالب خطاب به آن دو نفر گفت : نكند آقایون از ما میخوان كه براشون نگهبان بذاریم. اون دو نفر با شنیدن این حرف خجالت كشیدند و سرشون رو پایین انداختند و رفتند.
انجمن راویان دفاع مقدس آستانه اشرفیه
#شهید_ابوطالب_عزمی 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 #درس_عبرت یه شب من (همرزم شهید) و ابوطالب جهت سركشی به یكی از ستا
چند شب بعد ابوطالب از من خواست كه یكبار دیگه به اون ستاد بریم ، چند شب بعد ابوطالب از من خواست كه یكبار دیگه به اون ستاد بریم ، و من هم همراهش رفتم. اینبار برخلاف دفعه پیش نرسیده به ستاد ماشین رو خاموش كردیم تا اگه باز هم خوابیدند با صدای ماشین از خواب بیدار نشند .بی سر وصدا و قدم زنان به طرف ستاد پیش رفتیم ، تازه به نزدیكیهای ستاد رسیده بودیم كه یكدفعه در اون سكوت، صدای بسیار قوی ایست ،ما رو از حركت بازداشت . هنوز حركتی نكرده بودیم كه تیری شلیك شد و از بین ما دو نفر گذشت و ما سریع رو زمین خیز رفتیم و با توجه به اینكه می گفتیم آشناییم ولی اون نگهبان انگار گوشش سنگین بود و حرفهای ما رو نمی شنید. تا اینكه صدای تیر باعث شد كه افراد داخل ستاد بیرون بیاند و ما هم از رو زمین پاشدیم و جلو رفتیم. بچه ها ما رو شناختن و به استقبالمون آمدن و مدتی با همدیگه صحبت كردیم تا اینكه آنها واقعه چند روز پیش رو با" آب و تاب" برامون تعریف كردند و گفتن كه براشون مایه عبرت شده، و امشب هم اگه جسارتی شده و نگهبان تیراندازی كرده به طرفمون ببخشیم.ابوطالب كه میدونست آنها متوجه اشتباه خود شده اند و حسابی عبرت گرفتند، گفت: فردا بیاید سپاه و كفشها تون رو بگیرید. و همین رو گفت و با همه خداحافظی كرد، بدون اینكه حتی چیزی از ماجرای آن شب بگه . برای ابوطالب فقط این مهم بود كه آنها متوجه اشتباه خود شده بودند.
راوی : علی حقیقت شناس
من اندر خواب و دیو نفس دیو وار و خظر نزدیک
من زین مرغ عشق ، زین حجله دیدار می ترسم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
تو فرمودی که باشد مجرمین را جای در آتش
نما افغان که من از نار می ترسم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
ریا کردم عبادت را ، غلط خواندم عبارت را
کنون از این عبادتهای انکار می ترسم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
بود بازار دین فروشی سر راهم
خداوندا! من از این گرمی بازار می ترسم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
ریا کردم ریا کارم ، خطا کردم خطا کارم
نمی گویم چه ها کردم ، ولی بسیار می ترسم
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
از دست نوشته های #شهید_مرتضی_گرامی
┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─♦️❇️
#طنز_جبهه_ای
️بسم رب الشهدا❤️
یه روز ما رو دعوت کردن برا همایش خادمین توی گلزار #شهدای رشت😋
سخنرانم #سردار_احمدیان بود که تو #خندوانه هم دعوتش کرده بودند😍
همون ابتدا که اومد گفت به من گفتن خاطرات طنز #جبهه رو بگم 😁
آقا شروع کرد... 😅
می گفت یه بار تو ارتفاعات کردستان مشغول نماز جماعت بودیم 😌
رسیدیم به قنوت نماز 👌
که چشمتون روز بد نبینه😢
اومدن آتیش ریختن رو مون😢
بچه هااا بعضیااا #زخمی
بعضیاااا #ناله می کردن😭
یکی #می_خندید اون وسط😂
رفتم بهش گفتم چیه ؟؟؟😡
الان وقت خندیدنه؟؟؟😒
بگو چی شده ؟😡
می گه هیچی بابا 😂
تو قنوت که بودیم...😂
تا گفتم :#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک 😂
یهو دیدم آتیش ریختن رومون 😂
سریع گفتم خدایا اشتباه کردم 😭
ببخشیددددد😭😢
#شاد_باشید 😂
👇 #توضیحات 👇
تو خنده ها و شادیامون فقط فراموش نکنیم یه عده رفتن که ما راحت زندگیمونو بکنیم ❤️
#گمنام
بچه های #انقلاب به پیش💪
#آتش_به_اختیار
💫🌸✨💫🌸✨💫🌸✨💫😁❤️
┈┈••✾•🌺🌿•✾••┈┈•ـ
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─♦️❇️🌿🌷
54.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴به مناسبت سالروز عملیات کربلای۴
یاد وخاطره شهدای عملیات کربلای۴ را گرامی می داریم
🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹
🆔 @anjomanraviyanastaneh