هدایت شده از اشعار علوی
#حضرت_زهرا
ای روشنیده دوجهان نور اعظمات
جنت گلی است گوشهای از باغ خرمات
ای آفتاب مهر! به دست گدا و شاه
بخشیده نان عشق، دودست مکرمات
لبخند یاس گریه برای چه میکنی؟
خون دل من است غمانگیزِ شبنمات
سرخ است چشم شهر مدینه برای تو
دیوار و در شدهاند عزادار ماتمات
ای گل که کنج خانه ی حیدر شکستهای
طاقت ندارم اینهمه پرپر ببینمات
هجدهبهاره! زود خزان گشتهای چقدر
مرگ من است سن کم و قامت خمات
شمشیر در غلاف من و درد های تو
شرمندهام که چشم ترم نیست مرهمات
این روگرفتن از چه خبر می دهد مرا؟
آن کوچه چیست بر لب فرزند پرغمات؟
مقداد و دست و سیلی و افتادنش به خاک
با گریه گشته مرثیهخوان مجسمات
کشتی دلشکستهی امواج عمر من
پهلو گرفتهاست به خون دمادمات
کانال اشعار علوی:
@seyyedalavi
۲۲ آذر ۱۴۰۲