#با_علما
▫️مرحوم علاّمه جعفری چند بارى در جلسات سخنرانى بنده شركت نمودند.
▫️ايشان پس از شنيدن آن مباحث در آن جلسات، بسيار مرا تشويق كردند، گفتند: سخنرانى شما متين و علمى است و مطالب درستى را بيان مىكنيد.
▫️از قديم الايام، دأب من بر اين بوده كه اگر عالمى يا بزرگى پاى منبر بيايد، براى مرتبه اوّل به بازديدش مىروم؛ لذا روزى به يكى از دوستان مرحوم علامه جعفرى پيغام دادم كه هرساعتى معيّن كنيد، خدمت شما بيايم، ايشان هم خيلى استقبال كردند.
▫️اين اوّلين بارى بود كه به منزل ايشان مىرفتم و از آن پس، اين آشنايى ادامه پيدا كرد .
📚برگرفته شده از کتاب خاطرات استاد انصاریان
🌐 @ansarian_ir
#با_علما
💠 خاطرهاى از آيتاللّه سيد محمّد حسين نجفى و استاد
✍️ آيتاللّه سيد محمّد حسين نجفى مىگفتند: سحرى بود كه بين من و ملكالموت ملاقاتى دست داد. فكر كردم آمده است تا مرا ببرد، امّا گفت: نه، فردا شب، سحر مىآيم و همسرتان را مىبرم و سحر آن شب هم كه گفته بود، همسرم از دنيا رفت.
✍️ خانم ايشان دختر ميرزاى نايينى بود. ايشان تا زنده بودند، خدمتشان مىرفتم. در آخرين ملاقاتى كه داشتم، ايشان يك ساعت در رابطه با امام زمان(عج) صحبت كردند و گفتند: داستان غيبت حضرت مانند غيبت حضرت مسيح(ع) است كه خدا امام عصر(عج) را به طرف خودش برد.
✍️ وقتى مىخواستم خداحافظى كنم، اجازه ندادند و فرمودند: فرصت من در دنيا تمام شده و ديگر شما مرا نخواهيد ديد و چون آخرين بار است كه همديگر را مىبينيم، شما باز هم اينجا باشيد.
✍️ چند ماه بعد كه در حرم حضرت امام رضا(ع) بودم، بعد از زيارت نوه دخترى ايشان، آقاى حاج شيخ مهدى انصارى را ديدم، گفتم: چه عجب! مشهد؟
✍️ گفت: جنازه پدر بزرگم را آورديم كه در دارالزهد دفن كنيم. اين آخرين ملاقات ما بود كه خودشان گفتند امكان دارد ديگر همديگر را نبينيم و شما بيشتر بمانيد. اين خبر بهوقوع پيوست كه حاكى از اتصال روح او به عالم ديگر بود.
🌐 @ansarian_ir