eitaa logo
انصار
133 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅وقتی موبایل از تنظیمات اولیه کارخانه فاصله می گیرد، هنگ می کند و دیگه خوب کار نمی کند اون وقت باید کنیم و به تنظیمات اولیه برگردانیم تا خوب کار کند و از هنگی دربیاد. ♦️انسانها هم، مثال همان گاهی هنگ می کنند اگه دیدیم خودمون یا زندگیمون هنگ کرده و یا به سوی هنگی داریم می ریم، باید سریع متوجه شویم که از تنظیمات اولیه خودمون (پاک و معصوم بودن) داریم فاصله می گیریم و باید بلافاصله برگردیم و کنیم. 👈سوء ظن به و دیگران، 👈بی رغبتی به نماز اول وقت و تلاوت 👈ارتباط با 👈 شُل شدن 👈کم شدن در زندگی 👈و ... نشانه ی است. 🆔 @hajmerzaii
✍ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ما مِن شَيءٍ أحَبَّ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن شابٍّ تائِبٍ ، وما مِن شَيءٍ أبغَضَ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن شَيخٍ مُقيمٍ عَلى مَعاصيهِ . هيچ چيز نزد خداوند متعال ، محبوب تر از جوانِ كننده نيست ؛ و هيچ چيز نزد خداوند ، مبغوض تر نيست از پيرى كه بر نافرمانى ، اصرار مى ورزد 📚كنز العمّال : ج 4 ص 217 ح 10233 . @ansarkaj
✍ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ما مِن شَيءٍ أحَبَّ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن شابٍّ تائِبٍ ، وما مِن شَيءٍ أبغَضَ إلَى اللّه ِ تَعالى مِن شَيخٍ مُقيمٍ عَلى مَعاصيهِ . هيچ چيز نزد خداوند متعال ، محبوب تر از جوانِ كننده نيست ؛ و هيچ چيز نزد خداوند ، مبغوض تر نيست از پيرى كه بر نافرمانى ، اصرار مى ورزد 📚كنز العمّال : ج 4 ص 217 ح 10233 . @ansarkaj
🔴 پشیمانی از ✍روزی علیه السلام از کوچه های بغداد عبور می کرد، که گذر او به خانه «بُشْر» افتاد. وقتی از جلوی منزل او می گذشت، صدای رقص و ساز و آواز حرام از منزل او بلند بود. در همان حال کنیزی که خاکروبه در دست داشت از منزل بشر بیرون آمد تا آن ها را بیرون بریزد. ⁉️امام کاظم علیه السلام به آن کنیز فرمود: صاحب این خانه آزاد است یابنده می باشد؟ کنیز گفت: آزاد است. امام علیه السلام فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود می ترسید. وقتی کنیز به داخل خانه برگشت، آقای او «بشر» بر سر سفره شراب نشسته بود، پرسید چرا دیر آمدی؟ کنیز در پاسخ، گفتگوی خود را با امام کاظم علیه السلام برای او نقل کرد. بشر با پای برهنه بیرون دوید و به خدمت امام علیه السلام رسید و عذرخواهی و گریه کرد و اظهار شرمندگی نمود و به دست آن حضرت توبه کرد. و دیگر به گناه نزدیک نشد. 📚 منتهی الامال، ج 2 ص 295 علیه السلام فرمود: کسی که کند خداوند او را می بخشاید و به اعضا و جوارح او امر می شود که گناهش را بپوشانند و به قطعه هایی از زمین که در آن ها گناه کرده است امر می شود که گناه او را کتمان کنند و فرشتگان نویسنده اعمال او رافراموش کنند. 📚بحارالانوار، ج 6 ، ص 28. 📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 81 ⚫️👇 @ansarkaj
🔴عاقبت فریب مردم ✍️ عليه السلام مى فرمايد: شخصى به تنگدستى مبتلا شد، هر چه فعاليت كرد، موفق به اصلاح معاش مادى خود به نحوى كه مى خواست نشد، او را كرد تا پايه گذار دينى شود و از اين راه به نان و نوايى برسد. دينى را از پيش خود اختراع كرد و مردم ساده دل و عوام را به آن دعوت كرد و بيش از آنچه كه مى خواست به نان و نوا رسيد، پس از مدتى پشيمان شد و تصميم به گرفت، پيش خود گفت: آنان كه به من آوردند، بايد همه را جمع كنم و اعلام نمايم كه من در تمام برنامه هايم دروغ گفتم. همه را جمع كرد و به آن ها اعلام نمود، ملت در جوابش گفتند: نه، تو دين صحيحى است، ولى خود تو در آيينت دچار شك و وسوسه شده اى! چون اين وضع را ديد، زنجير غل دارى تهيه كرد و به گردن انداخت و پيش خود گفت: از گردنم بر نمى دارم تا خداى مهربان مرا بيامرزد. به زمانش خطاب رسيد كه به او بگو: 💢به عزتم قسم اگر توبه ات تا قطع شدن تمام اعضايت ادامه پيدا كنند قبول نخواهم كرد مگر كسانى كه به آيين تو مرده اند. زنده كنى و آن ها را از اين گمراهى برهانى!💢 📚 عرفان اسلامی - حسین انصاریان / جلد 3 صفحه 197 📚 سفینه البحار: 260/5، باب العناد، ذم اضلال الناس @ansarkaj
🔴امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد! عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان 🌹@ansarkaj