eitaa logo
هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
1.2هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.7هزار ویدیو
752 فایل
『°•بِسمِ‌رَّبِ‌ الحجه. اینجا مهدیه مجازی دوستان و خادمین امام الحجه علیه السلام است. ألَـلّـھم‌ْ؏َـجِـٰل‌ّلِوَلِیٰــــك‌ألٰـفَـٖࢪجّ🌱. برای ارتباط با ما :👇👇👇👇👇 @Ahmadqasemi34
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻حسن انباری می‌گوید در طول ۱۴سال به امام رضا ع نامه می‌نوشتم و از آن حضرت اجازه ورود به دستگاه حکومتی را می‌خواستم سرانجام در آخرین نامه‌ نوشتم از این می‌ترسم گردنم را بزنند و شاه به من می‌گوید تو‌ هستی و شکی نداریم که به جهت شیعه بودنت از کار در دستگاه حکومتی خودداری می‌کنی. 🔸امام برای من نوشتند:«آنچه در نامه نوشته‌ای فهمیدم و متوجه تَرست بر جانت شدم اگر می‌دانی در صورت پذیرش کارهای حکومتی به دستور رسولخدا رفتار می‌کنی و از سوی دیگر ، دستیاران و نویسندگانت نیز از اهل ملتت (شیعیان) خواهند بود و اگر چیزی به دستت می‌رسد بین فقرای مومن تقسیم خواهی کرد تا در اثر بخشش‌هایت خودت نیز مانند شیعیان (از نظر سطح درآمد و سرمایه) گردی، این کار خوب و پسندیده است ، و در غیر اینصورت نه!» پ.ن: ←پاسخ امام دلالت بر این دارد که حضرت هیچ راهی را به سوی همکاری با ظلمه، برای شیعیان خود باز نمی‌گذاشتند. به بیان دیگر، در واقع راه توجیه بسته است. راوی می‌گوید اگر با حکومت همکاری نکنم جانم در خطر است؛ اما امام میفرمایند فقط به شرط آن که خلاف شرعی مرتکب نشوی و به فقراء شیعه کمک و از آنان، دستگیری کنی.
🟢 حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند : 🔸️لیس من شیعتنا من لم یصل صلاة اللیل . 🔹️کسی که نماز شب نخواند ، از شیعیان ما نیست . منبع : المقنعه ، شیخ مفید (رحمة الله علیه) ، صفحه ۱۹
. ❣داستان زیبا ✍ روزی سلطان محمّدخدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند. ❌سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله. ✅در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت: ☝️ جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید. (منظور وی بود.) عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، مذهب بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد. 🔮سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند. وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد, علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند. علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش) خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند : دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟! سلطان گفت: او عالِم است. دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ 📍علامه گفت: رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام می‌کردند و خدای تعالی نیز فرموده است : (چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.) از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا است. پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست. پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟ علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید. علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد. علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود. احتمالا شافعی , نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است. علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند. علامه گفت: پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند. در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند... سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان , پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد. 💚سلطان که متوجه حقانیت مذهب شده بود ❓پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟ 〽️علامه پرسید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نموده اید؟؟؟؟ سلطان گفت: نه! علامه گفت: در این صورت طلاق میباشد چون فاقد شرایط صحت است. 🌷آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد🙏 و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه ی شیعه خطبه بخوانند و به نام , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند. 📲ارسال به دیگر گروه ها ترویج امر ولایت و امامت است لطفا از ارسال دریغ نکنید. ⭕️ مروج باشیم . 🌷🌷🌷