eitaa logo
آن سوی مرگ
107.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1 فایل
🌱در این کانال می‌خواهیم یاد مرگ باشیم تا نسبت به دلبستگی‌های دنیا بی‌رغبت و در مسیر بندگی سبک‌بال و زنده‌دل شویم. سفارش ختم صلوات: @khatm_ansuiemarg تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1542980287Ce13ea53958
مشاهده در ایتا
دانلود
شاه کلید تقوا✨ امیرالمومنین علیه السلام: 🔸« تقوا : 1⃣ كليد درهاى سعادت 2⃣ و ذخيره روز قيامت 3⃣ و سبب آزادى از هرگونه بردگى و گناه 4⃣ و نجات انسان از هرگونه هلاكت است. 5⃣ به وسيله تقوا جويندگان به مقصود خود مى رسند 6⃣ و نجات از عذاب الهی فقط بدین وسیله میسر است 7⃣ و با تقوا به هر هدف و خواسته رفيع و بلندى مى توان رسيد.» 📕 نهج‌البلاغه ، خطبه ۲۳۰ ➥@ansuiemarg_ir
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ۳ تا از وحشتناک‌ ترین و سخت ترین موقعیت ها برای انسان!! 🎙استاد عالی ➥@ansuiemarg_ir
🤝دستگیری از دیگران🤝 🔸بیشتر مردم از کنار موضوع مهم حل مردم به سادگی عبور میکنند. اگر انسان بتواند حتی قدمی کوچک در حل گرفتاری بندگان خدا بردارد اثر آن را در این جهان و در آن سوی هستی به طور کامل خواهد دید در بررسی خود مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود. 🔸یک روز هوا بود. پیرزنی با یک ساک پر از وسایل زیر باران مانده بود. با اینکه خطرناک بود اما ایستادم و او را سوار کردم. ساک وسایل او گلی شده و صندلی را کثیف کرد اما چیزی نگفتم. تا به مقصد برسد مرتب برای اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم و گفتم هر چه میخواهی بدهی برای اموات ما بفرست. 🔸من در آن سوی هستی، بستگان و خودم را دیدم آنها از من به خاطر دعاهای آن پیرزن و صلوات هایی که برایشان فرستاد حسابی تشکر کردند. این را هم بگویم که صلوات، واقعاً ذکر و دعای معجزه گری است. آن قدر و برکات در این دعا نهفته است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم. 📙کتاب سه دقیقه در قیامت ➥@ansuiemarg_ir
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻آیا در قیامت اعضای انسان به اعمال خوب هم شهادت می‌دهند؟! 🎙استاد محمدی ➥@ansuiemarg_ir
✨کلامی ناب از امیرالمومنین علی علیه‌السلام: 🌱 تو مراقب آخرتت باش... دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می‌آید!! 📚 غررالحکم ، ح۲۶۰۳ ➥@ansuiemarg_ir
🔹هر روز یک صفحه قرآن 🔸صفحه ۵۱۶ قرآن کریم🌷 ➥@ansuiemarg_ir
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| ☄️ فحشای رسانه‌ای خواص و بزرگان و آقایان، و عدم تشخیص در واکنش یا سکوتِ بموقع : بزرگترین سرعت‌گیرِ پیروزی جبهه‌ی حق است! @ostad_shojae | montazer.ir | نظرات
⚠️دنیای پردردسر و نابینایی در قیامت!! 🌱 وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی. (طه: 124) 🍃 «و هر آن کس از یاد من دوری کند، زندگی سختی در انتظارش خواهد بود و روز قیامت، وی نابینا محشور می شود.»@ansuiemarg_ir
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️حسابرسی عاشقانه خدا از مومن گنهکار در صحرای محشر!! بسیار زیبا... 🎙استاد عالی ➥@ansuiemarg_ir
♨️ ماجرای عجیب یک خانواده جن شیعه که از فرزندانم مراقبت کردند!! 🔸مدتی قبل زمانی که همسرم شدید شد، بارها و بارها در نیمه های شب صدایی را از بیرون خانه و پشت پنجره می‌شنیدم که با سوز خاصی قرآن می‌خواند و دعا میکرد. بارها این را در نیمه های شب می‌شنیدم و زمانی که سرم را از پنجره بیرون می‌کردم هیچ کس را نمی دیدم در آن سوی هستی وقتی این لحظات مرور میشد، شدم که در آن محله قدیمی که ما خانه اجاره کرده بودیم یک خانواده از جن های شیعه زندگی میکردند! 🔸ما از زمان حضور در در منزلمان مراسم روضه و هیئت داشتیم. این روضه ها باعث ایجاد روح معنوی و برکت در خانواده ما شده بود. این خانواده جن شیعه امام حسین (ع) بودند. زمانی که روضه برگزار میشد پشت دیوار خانه ما قرار میگرفتند و در مصائب آقا ابا عبدالله (ع) اشک می‌ریختند. زمانی که همسرم مریض شد آنها پشت دیوار ما قرار می‌گرفتند و با خواندن قرآن برای سلامتی همسرم دعا میکردند. 🔸یکبار خیلی حال بد شد. ما در تهران کسی را نداشتیم فقط یکی از همسایگان بود که بچه ها را پیش او می‌گذاشتیم و به بیمارستان می‌رفتیم. آن روز همسایه ما هم نبود من کردم به خدا و دو فرزند خردسال پنج و سه ساله را تا عصر تنها در خانه رها کردم و رفتم. خیلی نگران بودم وقتی برگشتم دیدم که هیچ مشکلی پیش نیامده حتی بچه ها خودشان از یخچال برداشته و خورده بودند. در آن سوی هستی مشاهده کردم که با رفتن ما از منزل این خانواده جن از فرزندان ما مراقبت کردند تا برگردیم. 📕کتاب شنود ➥@ansuiemarg_ir
🔴 🔹پشت صحنه عجیب توبه مرد جوان! مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند. شبیه زنبورهایی که اطراف لانه شان گرد می آیند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند. _چه می گفتند؟ به طور کلی، داشتند حرف های وسوسه انگیزشان را به ذهن او کند. مثلا یکی از شیاطین به او می گفت: "میخواهی توبه و خودت را از گناهان لذت بخش محروم سازی؟تو هنوز خیلی جوانی؛ و خیلی سالم. زندگی یک جوان سالم، بدون گناه، هیچ جذابیتی ندارد. گناه، نمک زندگی است و... مرد جوان، مدتی با خود کلنجار رفت. عاقبت، تصمیم نهایی اش را گرفت. همان جا، در گوشه نمازخانه، به حالت سجده، خم شد و پیشانی اش را روی مهر گذاشت؛ با بغض، با اخلاص و با شرم زیاد به خدا گفت: "خدایا، مرا ببخش. اشتباه کردم. قول شرف میدهم ته دیگر تکرار نکنم. قول می دهم که دیگر (.....) ناگهان، نوری با صدای بلند، در نمازخانه ترکید. شیاطین را دیدم که نعره های مهیبی کشیدند، سپس به شکل پودر سیاهی در آمدند و رفته رفته محو شدند... 📚 کتاب آن سوی مرگ@ansuiemarg_ir