eitaa logo
آن سوی مرگ
96.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
2 فایل
🌱یاد مرگ و باور به معاد، زندگی را متحول، سرشار از لذت و آرامش و استقامت می‌کند. سفارش ختم صلوات: @khatm_ansuiemarg تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1542980287Ce13ea53958
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 خوشحالی اموات! ما نمی‌میریم روح ما زنده است وقتی شما سر قبر پدرتان می روید او آگاه می شود و دعایتان می کند. آنقدر خوشحال می شود که سر قبرش رفته اید. از آمدن یک مهمان خوب که به خانه تان می آید چطور خوشحال میشوید؟ میت وقتی سرقبرش میروی این طور خوشحال میشه
آیت الله مجتهدی ره

@ansuiemarg_ir
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 قطره‌ای از دریای نور... 🔸ٱللَّهُ يَبْسُطُ ٱلرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِۦ وَيَقْدِرُ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم 🔹خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد فراخ می‌گرداند و (یا) برایش تنگ می‌دارد. بی گمان خدا به همه چیز داناست ✍سوره عنکبوت ، آیه۶۲ ➥@ansuiemarg_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 هر کجا باشید، مرگ، شما را در می‌یابد؛ هرچند در برج های محکم و استوار باشید! 🔹سوره نساء، آیه۷۸ ➥@ansuiemarg_ir
18.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ماجرای عجیب مرد خلافکاری که امام حسین علیه السلام را دید! 🔹زندگی پس از زندگی ➥@ansuiemarg_ir
🌏 قسمت پنجم 🔻چیزی نگذشت که نمودم دو نفر، یکی خوش‌ صورت و دیگری بسیار زشت در راست و چپِ سر من نشسته‌اند و دارند مرا از پا تا به سر هر یک را جداگانه بو میکشند و چیزهایی در طوماری که در دست دارند می‌نویسند و بعضی از اعضا را از قبیل و چشم و زبان و گوش را چند بار بو می‌کشند و با هم صحبت می‌کنند پس از آن در طومار ثبت می‌کنند و من حرکتی به خود نمی‌دادم که نفهمند من بیدارم ولی در نهایت بودم. 🔻از جدیت آنها در ، فهمیدم که زشتی‌ها و زیبایی‌های مرا ثبت می‌کنند و آن خوش صورت، من بود چون در آن گفتگویی که با هم داشتند معلوم بود نمی‌گذارد بعضی از زشتی‌ها ثبت شود به عذر اینکه کرده‌ام یا فلان عمل نیک آن گناه را از بین برده و یا آن را زیبا و نیکو کرده؛ همچون اکسیر که مس را نماید و من از این جهت او را دوست داشتم. 🔻پس از ثبت تمامی کارها، دیدم آن نوشته را لوله کرده و آویزان گردنم کردند و پس از آن قفسه‌ای آوردند که به اندازه بدن من بود و مرا در میان او جا دادند و پیچ و مهره‌ای که داشت پیچیدند! کم کم آن تنگ میشد به حدی که مرا در فشار انداخت، نفسم قطع شد و نتوانستم دادی بزنم و آنها با عجله تمام پیچ و مهره ها را می‌پیچیدند تا آن قفسه که گنجایش مرا داشت به قدر سماور کوچکی باریک شد و استخوان‌ هایم همگی خرد شد و در هم شکست و من که به صورت نفت سیاه بود از من گرفته شد و من بیهوش شده بودم و نمی‌فهمیدم... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir
💢حسرت بزرگ! 🔻استادم سید علی قاضی را در خواب دیدم ... به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام نداده اید؟ ایشان فرمودند حسرت میخورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا میخواندم. وحشتناک ترین لحظه زمانی است که انسان را در سرازیری قبر میگذارند... ✍آیت الله بهجت ره ➥@ansuiemarg_ir
🔹هر روز یک صفحه قرآن 🔸صفحه ۴۵۹ قرآن کریم🌷 ➥@ansuiemarg_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 خدایا کمال جدایی از مخلوقات را برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن 🔸مناجات شعبانیه ➥@ansuiemarg_ir
2.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 قطره‌ای از دریای نور... 🔸...وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ 🔹هیچ کس نمی‌داند که فردا چه به دست می آورد و هیچ کس نمی‌داند که در کدام سرزمین می‌میرد. فقط خدا آگاه و با خبر است. ✍سوره لقمان، آیه۳۴ موسسه پیامبر مهر و رحمت(ص) ➥@ansuiemarg_ir
🌏 قسمت ششم 🔻پس از مدتی به آمدم و دیدم سر مرا هادی به زانو گرفته، گفتم: «هادی ببخش حالی ندارم که برخیزم و در این بی ادبی معذورم، تمام شکسته و هنوز نفسم به روانی بیرون نمی‌آید و صدایم ضعیف شده است.» اشکم نیز جاری بود و از جدایی گله‌مند بودم که در نبود او اولین فشار را دیدم. 🔻هادی برای دلداری من گفت: «این خطرات در منزل اول گیر همه است، هر چه بود گذشت و امید است بعد از این چنین چیزی پیش نیاید. این عالم از ناحیه خود شماست و این قفسه که تو را در آن گذاشتند ترکیبی از اخلاق بد انسان است که روح انسان را در جهان مادی فرا گرفته، و در این جهان به صورت قفسه ظاهر شده و ممکن است که هزار بخورد چون اصل خوی‌های زشت سه تاست؛ حرص و غرور و حسادت که اولی آدم را از بهشت بیرون نمود و دومی شیطان را مردود ساخت و سومی قابیل را به جهنم برد اما این سه هزاران شاخ و برگ پیدا می‌کند که مقدارش در هر کسی متفاوت است.» 🔻هادی در بین این گفتار خود دست به اعضای من می‌کشید و دردها دفع میشد و از مهربانی های او تازه‌ای می‌گرفتم. صورت و اعضایم از کثافات و کدورت، پاک شده بود و داشت و فهمیدم که آن فشار یک نوع تطهیری است برای شخص که پلیدی ها با آن گرفته شود. 🔻از هادی پرسیدم این آویزان به گردنم چیست؟ گفت نامه عمل تو است که در آخر کار و روز باید حساب خرج و دخل تو تصفیه شود و در این عالم به آن نیازی نیست... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir