˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
-وعباس ،
کفیل ِدلهای ِرنجدیدهدردنیاست(:❤️🩹
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_
منهمانمکهبهآغوشتوآوردپناه،
آقاترازآنیکهبرانۍمـرا...
یـٰاحسیـن:))
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
طلبرزقندارمزدربـارکسی
هـرچـهدارمزآقـایخراسـاندارم
آقایمهربون :)!
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
میگنیہجاییهست،
اگہداغونِداغونمباشیو
اونجاباشیآروممیشی
منکہنرفتم ..
ولیمیگنکربلاهمچینجاییہ:))
چشم میبندم
ذوق کوله اربعین در دلم غوغا بپا میکند
با وسواس چیدن وسایل اندکی قبل سفر دلگرمی میدهد
خودم را مرز مهران پیدا میکنم؛
درست روبه روی گیت بازرسی
پس بالاخره به وصال یار خواهم رسید...
از جاده نجف به کربلا شروع میکنم به راه رفتن
گرمای زیاد باعث میشه صورتم قرمز بشه...
اما به راهم ادامه میدم
چندتا بچه خرما و آب تعارف میکنند
عطر سیب همه جا رو فرا میگیره...
دل در دل ندارم تا برسم به عمود آخر...
آنقدر شوق دیدار دارم که تند تر راه میروم
برای خواب به موکب ها میروم
چقدر آن خواب میتواند شیرین باشد
خوابی با خیال راحت...
فردا به راهم ادامه میدهم
آنقدر راه میروم تا پایم خسته شود
شروع میکنم به غر زدن و مکان و زمان را فراموش میکنم
رفیقم به پهلویم میزند و میگوید پا رو ول کن عمود آخریم حرم رو نگاه...
سرم با سرعت بالا میآید
خواب نیست؛ رویا نیست؛ اینجا کربلاست
بغضم میشکند و اشک وجودم را در آغوش میگیرد
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
چشم میبندم ذوق کوله اربعین در دلم غوغا بپا میکند با وسواس چیدن وسایل اندکی قبل سفر دلگرمی میدهد
خدا میدونه که چقدر تصور این لحظات برام شیرینه!(:
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
خوشبحالاونیکه ؛
شباولقبرشامامحسینبیادبگه :
باهاشکارینداشتهباشید!
سرسفرهمنبزرگشده :)💔
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_
بـهقولحاجآقامجتهدی :
عاشـقاگررنگیازمعشوقنگیرد ؛
درعشقِخودصادقنیست!
مابدونگریـهبرسیدالشهدا
نمیتوانیمزندهبمانیم . . (:
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
-حسین را دیدی؟!
+مرحم قلب هایمان را میگویی؟!
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
بزاربیامبشینمتویبینالحرمینزیرلببخونم :
اومداعترافکنمباتودلمروصافکنم
منکماوردمبهابالفضل💔:)
˼اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
بدونشوخی!
قلبیکهدرونشحّبامامحسیننباشه
قلبنیسکهیهتیکهگوشتهمردهاست🫀((: