🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اذان گفتن، مقدمۀ انقطاع الی الله🔸
هرکس توانست اذان بگوید و زورش به خودش رسید، زورش به شیطان هم میرسد، زورش به ملامت دوستان هم میرسد. چون تا خواستی اذان بگویی این دکاندار میگوید: «نچ! چطور شد تازه مسلمان شدی؟» دکان آن طرفی میگوید: «مبارک است».
شیطان همه را تحریک میکند که بیایید؛ یک متلکی به او بگویید. خب راه خداست! باید آدم از این هفت خان رستم بگذرد تا بتواند کار کند! هر کس زورش رسید خوش به حالش! چون آن وقتی که آدم میخواهد برود توی قبر، فقط انسان هست و خدا. خدا هست و انسان. همه دود میشوند! خبری از احدی نیست حتی بچۀ انسان. هیچ. یک پردهای کشیده میشود تمام ارتباطها قطع میشود. یک خلوتی است آنجا. خدا و انسان با هم خلوت میکنند.
هر کسی توی دنیا بیشتر با خدا خلوت کرده، جریان قبر و اینها برایش آسانتر میگذرد. هر کس همیشه سرش گرم با مردم بوده وقتی میرود آنجا شوکه میشود. انسش با بچههایش بوده، این انس قطع میشود.
امر به معروف از جمله چیزهایی است که انسان را از همه قطع میکند و به خدا وصل میکند. هر کس زورش رسید امر به معروف بکند مرگ برایش سهل میشود. چرا؟ چون خیلی کسی را تشویق نمیکنند به امر به معروف و نهی از منکر
.
🆔 @anvar_elahi
❣🖇❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣
❣
🎗#بدون_تو_هرگز ۲۳
📢‼️ این داستان واقعی است !!
🎬 این قسمت | آمدی جانم به قربانت ..
شلوغیها به شدت به دانشگاهها کشیده شده بود ... اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم ... با قدرت و تمام توان درس میخوندم ...
ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با #فرار شاه و آزادی تمام زندانیهای سیاسی همزمان شد ...
التهاب مبارزه اون روزها .. شیرینی فرار شاه ... با #آزادی علی همراه شده بود ...
صدای زنگ در بلند شد .. در رو که باز کردم .. #علی بود .....
علی ۲۶ سالهی من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود .. چهره #شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که میشد تارهای #سفید رو بینشون دید ... و پایی که میلنگید ...
زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن .. و مریم #هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال میشد و سن #مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی #غریبی میکرد ... میترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب #قایم شده بود ...
من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمیفهمیدم باید چیکار کنم ... به زحمت خودم رو #کنترل میکردم ...
دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ...
- بچهها بیاید ... #یادتونه از بابا براتون تعریف میکردم ... ببینید ... #بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...
علی با چشمهای سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمیدونست بچه دوممون #دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ...
- #مریم مامان ... بابایی اومده ...
علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشمها و لبهاش میلرزید ... دیگه نمیتونستم اون صحنه رو ببینم ... چشمهام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشکهام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ...
- میرم برات شربت بیارم #علی #جان ...
چند قدم دور نشده بودم ... که یهو #بغض زینبم شکست و خودش رو #پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و #بیامان گریه میکرد ...
من پای در آشپزخونه .. زینب توی بغل علی .. و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل میگذشت ...
#بدترین لحظه ...
زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ...
پدر و مادر علی، سریع خودشون رو #رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ...
دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از #هوش رفت ... علی من، #پیر شده بود ...
#ادامه_دارد ...
🌸🍃
@anvar_elahi
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@anvar_elahi
هدایت شده از 🌵 نوین گیاه 🌵
📣#شگفتانه
⭕️نوین گیاهی های عزیز
🕰در آمار 850 نفر
🤩#سوپر_آموزش 0 تا 100 ساخت بونسای را برایتان خواهیم گذاشت
🌹پس بشتابید و لینک کانال رو که در پست زیر است برای دوستان و آشنایان خود ارسال کنید تا عضو شوند و زود تر به سوپر آموزش بونسای برسید.
💎با روش های حرفه ای و مهندسی شده و مشاوره رایگان در باره بونسای ها
😉بونسای خودت رو بساز
✉️پیام از طرف مدیریت نوین گیاه
👇لینک کانال🌹مردمی نوین گیاه
20.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏝#دعایسحر 🏝
اکنون 👈 سحرگاه دوشنبه،
سیزدهم رمضان المبارک ۱۴۴۲ هجری قمری
ششم اردیبهشت ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
26آوریل 2021 میلادی👉
🏝#سحرسیزدهم🏝
⚘السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ
سلام ما بر تو هنگامى كه ركوع و سجود بجاى آرى...⚘
📚مفاتیح الجنان، زیارت آل یس
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#یامرتضے_علے_ع
#روز_سیزدهم
یاد رُخٺ
هو بڪشم
تیغ اَبروے تو را
بالِ پرستو بڪشم
سحرے ڪاش
بہ #ایوان_نجف
سجده ڪنم
مرمر صحن تو را
با مژه
جارو بکشم