eitaa logo
انوار الهی💥
286 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... هر آنچه بر سرمان می آید از غیبت توست، آقای جهان ... و دلیل غیبت تو، جهل و نا آگاهی ما ... کاش کبوتر روحمان اسیر آب و دانه دنیا نبود ... کاش چشمهامان به تاریکی عادت نکرده بود ... کاش قلبهامان در زمستان طولانی و سرد دوران غیبت، یخ نمیزد ... باید کاری کنیم ... باید بالهامان را بگسترانیم و بسوی قله معرفت وجود نازنین ات پر بکشیم ... باید پرده های غفلت را کنار بزنیم و پنجره ها را رو به جاده انتظار تو بگشاییم ... باید قلبهای یخ زده مان را با آتش عشق آتشین ات گرما بخشیم ... باید برخیزیم ... باید کاری کنیم ... سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... قرار ما سه شنبه شانزدهم آذر ماه ۱۴۰۰، . باید که برای فرجش کاری کرد در حسرت دیدار نباشیم فثط وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ ....
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... راه بلد جاده عشق که باشی ... طی طریق در این‌جاده پر فراز و نشیب، آسان می نماید. عاشق که باشی ... مرکب راهوار که داشته باشی و ... تا مقصد عشق راه چندانی نیست. محبوب من ... نیک‌ میدانی که من عشق را به نام‌ تو آغاز کرده ام ... حال که مرا لایق گوهر عشقت دانسته ای ... حال که مرا خوانده ای، دستم را بگیر و راه نشانم بده ... که در کوره راه پرپیج و خم‌ زندگی راه گم کرده ام ... دستم را بگیر، مولا ... سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... قرار ما سه شنبه بیست و سوم آذر ماه ۱۴۰۰، . در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ ....
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... راه و رسم نوشتن نمی دانم، اما ... دلتنگ که می شوم ... بغض راه گلویم را که می بندد ... به رقص قلم بر روی برگه های کاغذ پناه می برم و راز دل با تو می گویم ... تویی که بهترین دوستی برای هر آن کس که دوستی ندارد، مهربان ترین پدر ... می دانی پدر ... نوشتن از تو و برای تو ... همچون ساحلی امن، امواج متلاطم روحم‌ را در آغوش می گیرد و به آرامش می رساند ... و چرا جز این باشد!!! مگر نه اینکه قلم ... آنچه که پروردگار بلند مرتبه به آن سوگند یاد کرده، آن زمان ارزش و بها می یابد، که از تو بنویسد و در جهت زدودن گرد غربت از چهره دلربای تو؟؟؟ آقای من ... قلمی توانا میخواهم ... که همواره و در هر حال، از تو بنویسم ... تا روزی که جهانیان جملگی تب کنند در حسرت روزگار زیبای نفس کشیدن در هوایی که آغشته است به عطر نفس مسیحایی تو ... سه شنبه ای دیگر فرا رسید .... قرار ما سه شنبه چهاردهم تیرماه ۱۴۰۱ . باید امروز قلم برداریم؛ و به پیشانی شب بنویسیم؛ که سحر در راه است ... وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ...
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... نفس ها محبوس در سینه و چشمها خیره به دروازه مدینه ... آن سو نجرانیانِ مضطرب در انتظار و این سو در دو سوی دروازه، مسلمانان چشم به راه پیامبر ... دیری نمی پاید که انتظار به سر می رسد؛ حبیب خدا به همراه پاره های تن اش... روح و ریحانش، دو میوه قلبش و به همراه جانش که از جان عزیزترش از دروازه مدینه عبور می کند‌‌. آسمان در برابر عظمت این پنج نور مقدس سر تعظیم فرود می آورد و زمین، که بوسه گاه قدم های نازنین شان شده بر آسمان ها فخر می فروشد. ولوله ای نجرانیان را در بر می گیرد؛ ابرهای شک و تردید بر جان شان سایه می افکند؛. و سرانجام بزرگ نجرانیان به سوی پیامبر روانه می شود و انصراف خود را از مباهله به عرض پیامبر می رساند. یابن رسول الله ... قرن ها از مباهله می گذرد و ما مردمان آخر الزمان نفس هامان‌ در سینه حبس است و چشم هامان خیره به راه .‌.. تا از دروازه زندان غیبت بگذری، رخ بنمایی و دل از جهانیان بربایی ... تا همگان در برابر حقانیت دین جدت سر تسلیم فرود آورند‌ فرزند حیدر .... می شود قدری با شتاب تر قدم برداری؟؟؟ سه شنبه ای دیگر فرا رسید .... قرار ما سه شنبه چهارم مرداد ماه ۱۴۰۱، . صبح امیدی و در پرده غیبت ماندی سر برآر از پس این غیبت طولانی باز وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ...