eitaa logo
انوار الهی💥
291 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 🎗 ۳۲ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | تنبیه عمومی علی به حرفی رو با حالت جدی می‌زد .. اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه‌ها بلند نکنم .. به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود .. خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش میبرد .. تنها این بود که بچه‌ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون‌ها ... و از همه بدتر، پدرم ... علی با شنیدن حرف بچه‌ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت .. نیم خیز جلوی بچه‌ها نشست و با حالت جدی و کودکانه‌ای گفت : - جدی؟!!.. واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... بچه‌ها با ذوق، بالا و پایین می‌پریدن و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می‌کردن .. و علی بدون توجه به مهمون ها، و حتی اینکه کوچک‌ترین نگاهی به اونها بکنه .. غرق داستان جنایی بچه‌ها شده بود !! داستان‌شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه‌ها : - خب بگید ببینم، مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد؟!.. و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن و با ذوق تمام گفتن : با دست چپ ... علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من .. خم شد، جلوی همه دست چپم رو بوسید .. و لبخند ملیحی زد !! - خسته نباشی خانم .. من از طرف بچه‌ها از شما معذرت می‌خوام !!!! و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون‌ها .. هم من، هم مهمون‌ها خشک مون زده بود .. بچه‌ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن .. منم دلم می‌خواست آب بشم برم توی زمین .. از همه دیدنی‌تر، قیافه پدرم بود ... چشم‌هاش داشت از حدقه بیرون می‌زد ... اون روز علی با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد .. این، اولین و آخرین بار وروجک پ‌ها شد .. و اولین و آخرین بار من!!!! ... @anvar_elahi ❣ ❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣