eitaa logo
انوار الهی💥
287 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 چه چیزی باعث شد افسر سپاه (ع) قاتل حسین(ع) شود؟ 🏴 برخى از اينها كه امام حسين(ع )را كشتند ودر اردوگاه بودند، قبلا جزء اصحاب اميرالمؤمنين(ع ) بودنـد. بعـضى، از رفقـاى سـابق خـود امـام حسين(ع ) بودند. يكى از آنها، شمربن ذی الجوشن است. ، جزء افـسران على بن ابیطالب(ع )در جنگ بود كه در كنار (ع )و حسين(ع ) با معاويه جنگيده بودند. اما اينك شمر، افسر نيروهاى يزيد در كربلا شده كـه سرحسين(ع )را میبرد. فقط اين يكى هم نبود. دست كـم ده -بيـست اسـم دارم كه بايد آنها را لو بدهم كه اينها قبلا جزء اصحاب اميرالمـؤمنين واز رفقاى سابق حسن(ع )و (ع)و همرزم آنها بودند و در حـضور يافتند و دستشان به خون حسين(ع)، آلوده شد. براى چه؟ براى اينكه كمكـم بعد از رحلت (ص) ، اولويتهايشان در حكومت و ميان نخبگان، علما، روشنفكران و مردم عوض شد و از ايـن رو در مـواردى كـه می‌بایست قاطعيت نشان می‌دادند، وا می‌دادند و مدارا میکردند و جايى كه می‌بایست مدارا میکردند، مدارا نمی‌کردند و درگير میشدند و حتـى بـا دشـمنان ديروزشان -يعنى با كسانى كه در بدرواحد و حنين با اينان جنگيده بودنـد - كم كم كنار آمدند و با آنها ائتلاف كردند. برويد آنهايى را كه با امـام حسن(ع)وبا امام حسين(ع) درگير شـدند وائـتلافهـاى سياسـى آنـان را بررسى كنيد؛ ائتلافهاى سياهى كه پنهانى و سپس علنى صـورت گرفـت. آنان خودشان با يكديگر دشمن بودند و گاه حتى قبلا با هم جنگيده بودنـد؛ ولى همه در برابر خط اهل بيت (ع) كه خط اصيل پيغمبر اكـرم(ص) اسـت، ايستادند. 🔶بخشی از کتاب حسین(ع) عقل سرخ ، http://eitaa.com/joinchat/1957232640Cc05c31408d
🏴 چه چیزی باعث شد افسر سپاه (ع) قاتل حسین(ع) شود؟ 🏴 برخى از اينها كه امام حسين(ع )را كشتند ودر اردوگاه بودند، قبلا جزء اصحاب اميرالمؤمنين(ع ) بودنـد. بعـضى، از رفقـاى سـابق خـود امـام حسين(ع ) بودند. يكى از آنها، شمربن ذی الجوشن است. ، جزء افـسران على بن ابیطالب(ع )در جنگ بود كه در كنار (ع )و حسين(ع ) با معاويه جنگيده بودند. اما اينك شمر، افسر نيروهاى يزيد در كربلا شده كـه سرحسين(ع )را میبرد. فقط اين يكى هم نبود. دست كـم ده -بيـست اسـم دارم كه بايد آنها را لو بدهم كه اينها قبلا جزء اصحاب اميرالمـؤمنين واز رفقاى سابق حسن(ع )و (ع)و همرزم آنها بودند و در حـضور يافتند و دستشان به خون حسين(ع)، آلوده شد. براى چه؟ براى اينكه كمكـم بعد از رحلت (ص) ، اولويتهايشان در حكومت و ميان نخبگان، علما، روشنفكران و مردم عوض شد و از ايـن رو در مـواردى كـه می‌بایست قاطعيت نشان می‌دادند، وا می‌دادند و مدارا میکردند و جايى كه می‌بایست مدارا میکردند، مدارا نمی‌کردند و درگير میشدند و حتـى بـا دشـمنان ديروزشان -يعنى با كسانى كه در بدرواحد و حنين با اينان جنگيده بودنـد - كم كم كنار آمدند و با آنها ائتلاف كردند. برويد آنهايى را كه با امـام حسن(ع)وبا امام حسين(ع) درگير شـدند وائـتلافهـاى سياسـى آنـان را بررسى كنيد؛ ائتلافهاى سياهى كه پنهانى و سپس علنى صـورت گرفـت. آنان خودشان با يكديگر دشمن بودند و گاه حتى قبلا با هم جنگيده بودنـد؛ ولى همه در برابر خط اهل بيت (ع) كه خط اصيل پيغمبر اكـرم(ص) اسـت، ايستادند. 🔶بخشی از کتاب حسین(ع) عقل سرخ ، نوشته استاد رحیم پور http://eitaa.com/joinchat/1957232640Cc05c31408d
☘ چهار سفارش خداوند به حضرت موسی علیه‌السلام ☘ ✅ علیه السلام: خداوند تبارک و تعالی به حضرت (ع) چنین وحی کرد: ای موسی چهار سفارش به تو دارم: 🔸 تا زمانی‌که مطمئن نیستی گناهانت آمرزیده شده به عیوب دیگران مشغول مشو. 🔸 تا زمانی که مطمئن نیستی گنج های من تمام شده در مورد روزی خود اندوهگین مباش. 🔸 تا زمانی که از زوال پادشاهی من اطمینان نداری به کسی جز من امید مبند. 🔸 تا زمانی که مطمئن نیستی شیطان مرده، از مکر او ایمن مباش. 📚 خصال شیخ صدوق/ج۱/ص۲۱۷ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• http://eitaa.com/joinchat/1957232640Cc05c31408d
ا 💐🍃🌿🌸🍃 ا 🍃🌺🍂 ا 🌿🍂 ا 🌸 🔹🍃💐لطفا از اين متن آسون نگذريد : 🌟خدا چه شكليه❓ 🗯 سوألى كه براى اكثر مردم ، مسلمون و غير مسلمون ، كوچيك و بزرگ حتما پيش اومده !؟ اینه كه خدا از كجا اومده ، الان كجاست ؟ 🗯 از چى درست شده و قبل از خدا چى بوده !؟؟ 🌀 اگر شما هم دوست داريد جواب اين سؤالها رو بگيريد بايد بدونيد عقل و درك و فهم ما قادر نيست به اون مرحله برسه ولى امام على (ع) در مقابل سؤال كفار راجع به خداوند به زيبايي جواب دادند و هم ضعف و عدم درك ما از وجود خداوند را شرح دادند .👌🌺 ✅ سؤال كفار از امام (ع) ❓در چه سال و تاريخى خدايت به وجود امد ؟ 🌀 امام فرمود ؛ خداوند وجود داشته قبل از وجودامدن زمان و تاريخ و هرچيزى كه وجود داشته . كفار گفتند : چه طور ميشود؟ ! هرچيزى كه به وجود أمده يا قبلش چيزى بوده كه از او به وجود أمده ويا تبديل شده !؟ ❗️ امام على (ع) فرمود : قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟ گفتند ٢ امام پرسيد قبل از عدد ٢ چه عدديست ؟ گفتند ١ امام پرسيد و قبل از عدد ١ ؟ گفتند هيچ امام فرمود چطورميشود عدد يك كه بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل ازخداوند كه خود احد و واحد حقيقى است نميشود چيزى نباشد ؟؟ كفار گفتند خدايت كجاست وكدام جهت قرار گرفته !؟ ❗️ امام فرمود همه جا حضور دارد وبر همه چيز مشرف است . گفتند چطور ممكن است كه همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى !❗️ امام فرمود : اگر شما در مكانى تاريك خوابيده باشيد صبح كه بيدار شويد روشنايي را از كدام طرف و كجا مي بینيد ؟ كفار گفتند همه جا و از همه طرف امام فرمود پس چگونه خدايى كه خود نور سماوات و ارض است نميشود همه جا باشد؟؟ كفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشيد است خدايت از چيست !؟ چطور ميشود از چيزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟❗️ امام فرمود خداوند خودش خالق خورشيد و نور است ايا شما قدرت طوفان و باد را نديده أيد؟ باد از چيست كه نه ديده ميشود نه از چيزى است در حالى كه قدرت مند است خداوند خود خالق باد است. گفتند :خدايت را برايمان توصيف كن از چى درست شده ؟ ايا مثل آهن سخت است ؟ يا مثل آب روان ؟ ويا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟❗️ امام فرمود : ايا تا به حال كنار مريضى در حال مرگ بوده أيد و با او حرف زده أيد ؟ گفتند : آرى بوده ايم و حرف زده ايم . امام فرمود : آيا بعداز مردنش هم بااو حرف زديد ؟ گفتند نه چطور حرف بزنيم در حالى كه او مرده ؟! امام فرمود : فرق بين مردن و زنده بودن چه بود كه قادر به تكلم وحركت نبود؟؟ گفتند :روح ، روح از بدنش خارج شد . امام فرمود شما اًنجا بوديد و ميگوييد كه روح از بدنش خارج شد و مُرد؛ حال آن روح را كه جلو چشم شما خارج شده برايم توصيف كنيد از چه جنس و چگونه بود !؟ همه سكوت كردند . امام على (ع) فرمود: شما قدرت توصيف روحى كه جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بيرون أمده را نداريد؛ چطور قادر به فهم و درك ذات أقدس احديت و خداى خالق روح هستيد •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 🍁http://eitaa.com/joinchat/1957232640Cc05c31408d 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃
💐🍃 جو خانه اکثرا دعوا و درگیری هست. چرا اینقدر دعوا؟ قسمت اول معمولا درگیری در خانه علت های مشخصی دارد: 🍁 ۱ ـ خودخواهی: منشأ اصلى عداوت و درگیری، خودخواهى است. كسى كه به اسارت خود در آید و بر محور خود بچرخد، هرگز حاضر نمی شود حق را بپذیرد و از حقیقت پیروى نماید. از این رو به رأى و نظر دیگران اهمیتى نمى دهد. در این صورت اختلاف و نزاع طبیعى و قهرى است. امام خمینی(ره) فرمود: «اگر تمامى انبیا را در یك شهر جمع كنند، كوچك ترین اختلافى با هم پیدا نمى كنند، زیرا آن‌ها از دام خود رسته اند»(1) 📌در محیط خانه گاهى مردى به دلیل احساس بزرگى و تسلّط بر همسر، توقع سلام كردن دارد و همیشه می‌خواهد حرف خود را به كرسى بنشاند یا زنى به واسطه جمال و هنرى كه دارد، به خود مى بالد و بر شوهرش فخر مى فروشد و همین امر در بروز فتنه و عداوت كافى است. ✅ امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «هیچ چیز مانند تكبّر، بغض و نفرت مردم را جلب نمى كند».(2) مردسالارى و زن‌سالارى هر دو منشأ اختلاف می‌شوند. باید ایمان سالارى و انسانیّت در خانه و اجتماع حاكم باشد تا اختلافات به صفر برسد. 🍁 ۲ـ جدل: یكى از اسباب دشمنى و نزاع، جدل و بگو مگوهاى بى فائده است كه هدفى جز برترى جویى ندارد. امام (علیه السلام) می‌فرماید: «از مجادله و ستیزه جویى بپرهیزید كه این دو دل هاى برادران دینى را نسبت به یكدیگر مكدّر می‌كنند و بذر نفاق را پرورش می‌دهد».(3) 🍁 ۳ـ خودپسندی: ریشه بسیارى درگیرى ها خودپسندى است. خود دوستى كه از تمایلات طبیعى بشر است، اگر به حد افراط برسد، انسان را به خودپسندى و غرور و بلند پروازى و فزون طلبى و داشتن توقعات نابجا وادار مى نماید. امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «از خودپسندى پرهیز كن كه با این صفت، نقائص خود را آشكار مى كنى و دشمنى ها را ظاهر مى سازی».(4) 🍁 ۴ـ عدم آشنایی با وظایف: گاهى نزاع و كشمكش در اثر عدم اطلاع از وظایف و مسئولیت ها است. زن و شوهرى كه از حدود اختیارات و مسئولیت هاى خود بى اطلاع اند، توقعاتى از یكدیگر دارند كه با عدم تحقق آن، كدورت ایجاد می‌شود. در محیط كار نیز همین علت، جاری است. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 1. محمد على سادات، اخلاق اسلامی، ‌ص۹۸ 2. غررالحكم،‌ ج ۶، ص ۵۹. 3 . اصول كافی، ج ۳، ص ۴۰۹. 4 . غررالحكم، ج ۲، ص ۲۹۹. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 💠 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• http://eitaa.com/joinchat/1957232640Cc05c31408d
❣🖇❣🖇❣🖇❣🖇❣ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎗 ۳ 🎬 این قسمت | آتش چند روز به همین منوال می‌رفتم مدرسه پدرم هر روز زنگ می‌زد خونه تا مطمئن بشه من می‌رفتم و سریع برمی‌گشتم ... مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد ... تا اینکه اون روز، زودتر برگشت با های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می‌زد .. بهم زل زده بود، همون وسط خیابون حمله کرد سمتم موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو ... . اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی‌تونستم درست راه برم!! حالم که بهتر شد دوباره رفتم به زحمت می‌تونستم روی چوبی مدرسه بشینم ... هر دفعه که پدرم می‌فهمید بدتر از دفعه قبل می‌خوردم ... چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم .. اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود!! . بالاخره پدرم رفت و پرونده‌ام رو گرفت ... وسط آتیشش زد ... هر چقدر کردم ... نمرات و تلاش‌های تمام اون سال‌هام جلوی چشم‌هام می‌سوخت هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت، اون آتش داشت جگرم رو می‌سوزوند تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم ... خیلی داغون بودم ... بعد از این سناریوی مفصل، داستان کردن من شروع شد !! اما هر میومد جواب من بود ... و بعدش باز یه کتک مفصل .. علی الخصوص اون‌هایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می‌اومد ... ولی من به شدت از و دچار شدن به سرنوشت و خواهرم وحشت داشتم ترجیح می‌دادم بمیرم اما ازدواج نکنم ... تا اینکه مادرِ زنگ زد ... ✍ نویسنده: ❣🖇❣🖇❣🖇❣🖇❣ @anvar_elahi
🌸🍃🌸🍃 🎗 ۴ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | نقشه بزرگ به توسل کردم و روز نذر کردم ... التماس می‌کردم : خدایا! تو رو به عزیزترین هات ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده هر که زنگ می‌زد، مادرم قبول می‌کرد ... صاف و ساده‌ای بود علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست لجباز و سرسختش خلاص بشه تا اینکه مادرِ زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت ... شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد!! است؟ چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ترجیح می‌دم آتیشش بزنم اما به این جماعت ندم عین همیشه داد می‌زد و اینها رو می‌گفت مادرم هم بهانه‌های مختلف می‌آورد آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره اما همون اول، جواب نه بشنون ولی به همین راحتی‌ها نبود من یه ایده داشتم! که تا شب خواستگاری روش کار کردم به خودم گفتم : خودشه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده علی، گندم گون، و بلندقامتی بود چهره‌اش همون روز اول چشمم رو گرفت کمی دلم براش می‌سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ... یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار بود اما دهن‌مون رو هم می‌تونیم شیرین کنیم یا ... مادرم پرید وسط حرفش ... ، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد!! ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم گفتم : اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته!! این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق خانواده رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ... پدرم با چشم‌های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بود توی چشم‌های من ... و من در حالی که خنده‌ی پیروزمندانه ای روی هام بود بهش نگاه می‌کردم می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده... ✍ نویسنده: شهید_سید_طاهای_ایمانی ..... @anvar_elahi ❣ ❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣