eitaa logo
ایازی از ملکوت
698 دنبال‌کننده
520 عکس
106 ویدیو
5 فایل
🔹کانال حضرت آیت الله علامه ایازی🔸 🌹ایاز در لغت به معنای نسیم است و مردان خدا نسیم های ملکوتی اند تا دل های مرده را زنده کنند به مانند آقاجان کوهستانی ،آقاجان ایازی و ... ✒ #خاطرات 📷 #تصاویر 🎵 #صوت 🎬 #فیلم ✒ #نکات ارتباط با ما: @heydarmola
مشاهده در ایتا
دانلود
فرصت ترک گناه 🔻یکی از مومنین نقل می کرد: در روستای ما جوانی بود اهل گناه،که در ایام محرم همیشه در دسته های زنجیرزنان مشغول به خدمت بود اما خیلی ها نسبت به حضور او مشکل داشتند. 🔻روزی به خدمت حضرت علامه ایازی رسیدند و از ایشان در اینباره پرسیدند. ایشان فرمودند: «باباجان مشکلی نیست، چون می دانید در این یک ساعتی که در دسته ها شرکت می کند ترک گناه می کند و مشغول گناه نمی شود» ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
أنا قتیل العبرات 🏴به هنگام ذکر مصیبت امام حسین (علیه السلام) بی اختیار اشک بر چهره اش جاری می شدو گاهی به ایشان عرض می شد برخی از ذکر مصیبت ها از روایات ضعیف هست. 🔸 حضرت علامه ایازی (ره)می فرمود: «بله من متوجه هستم لکن اینها برای من مثل استارت و شروع کار است و من بی اختیار به وقایع حقیقی حوادث عاشورا و زندگی ائمه (ع) متوجه می شوم لذا خودم در ذهنم چیز دیگری دارم.» 📚کتاب آفتاب خوبان ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
به زور چماق 🖋خاطره ای از حضرت آیت الله العظمی شاهرودی(ره) از دفتر خاطرات حضرت علامه ایازی (ره) 🔻...سپس جناب استاد شرح مبسوطی از مسافرت خود که در آن زمان با قافله می رفتند نقل فرمودند : وقتی به کرمانشاه رسیدیم و استراحت کردیم ،رئیس قافله به مسافرین و زوار اعلام کردند که وقتی از این جا حرکت کردیم توقف نمی کنیم تا از این منطقه که خطرناک است خارج شویم و پشت آن کوه برسیم. بعضی از ما پرسیدیم تکلیف نماز ظهر و عصر چیست؟ گفت بر بالای اسب در حال حرکت بخوانید چون این قسمت از راه خطر دارد مخصوصا برای شیعیان که باید احتیاط کنند. 🔹ایشان فرمودند : ما حرکت کردیم وقت صلوة ظهر شد هرچه نگاه کردم که چشمه آبی در کنار جاده پیدا کنم وضو بسازم تا نماز ظهر را ادا کنم چیزی نیافتم، زمان سپری شد نزدیک به غروب شد چشمه ای دیدم فورا از اسب پیاده شدم . رئیس قافله گفت: آقا چرا پیاده شدی؟ گفتم ممکن است قضا شود، همین جا چشمه آبی دارد وضو می سازم و نماز می‌خوانم و به شما ملحق می شوم . رئیس قافله گفت: اینجاخطرناک ترین مکان است. گفتم: کجا باراندازی می کنید ؟ گفت :پشت این کوه مقابل. گفتم: فورا ظهرین را ادا می کنم و به شما ملحق می شوم .گفت: خود دانی!! 🔸فرمودند؛ پیاده شدم وضو ساختم و عبا را پهن کردم و مشغول ظهرین شدم .وقتی سلام را دادم خواستم به سرعت حرکت کنم ناگهان دیدم یک مرد قوی هیکل و بلند قامت سبیلهایش تا بنا گوش چماق بزرگی در دست نزدیکم آمد و گفت برخیز برویم. گفتم زوار امام رضا(ع) هستم می خواهم زودتر حرکت کنم بقافله برسم. با حالت غضب چماق را بلند کرد که بر فرقم بزند گفت حرکت کن. من در آنحال شهادتین را گفتم و احساس خطر نمودم و برخاستم و رفتم تا به یک خیمه رسیدیم با عصبانیت گفت در این خیمه بنشین تا برگردم و او به پشت خیمه رفت ولی نیامد. 🔹 از سوراخ خیمه نگاه کردم دیدم گوسفندی ذبح می کند با خودم گفتم شاید رسم قبیلگی آنها اینست که اول غذا به مهمان می دهند و بعد اورا می کشند. طولی نکشید دیدم گوشت گوسفند کباب کرد و جلوی من گذاشت و باهمان چماق کذایی آمرانه می گوید :بخور... من گفتم میل ندارم زیرا در آن حالت وحشت اشتهائی نداشتم ولی به اصرار زیاد به هر زحمتی بود با بی میلی مقداری خوردم همینکه مقداری را خوردم ناگهان حال او عوض شد و جلو آمد و مصافحه کرد و احوالپرسی گرمی نمود من بفکر فرو رفتم گفتم شاید مخبط و مخبول باشد. بعد از چند لحظه متوجه شدم شخص عاقلی است . 🔸پرسیدم آن کار چه بود و اینکار برای چیست؟!! در پاسخ گفت: که من گوسفندی نذر کرده بودم که برای زائر سید الشهدا (ع) ذبح کنم. ولی موفق نشدم زیرا هروقت قافله ها از این مکان می رفتند هرچه اصرار والحاح می کردم که اینجا توقف کنید تا نذورم را انجام بدهم نمی پذیرفتند و امروز شما رادر این جا یافتم با خودم گفتم اگر بصورت خواهش و تمنا بگویم شما هم گوش نمی کنید و می روید لذا از طریق تهدید وارد شدم وبعد خودش به همراهم آمد تا مرا به قافله رسانید و برگشت. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
🌱 خانه نیمه عریان 🔸یکی از علمای بزرگوار استان گلستان نقل فرمودند که: روزی در نجف اشرف به منزل ایشان (حضرت علامه حاج شیخ ابوالحسن ایازی) رفتم،دیدم نیمی از خانه فرش و نیمی دیگر خالیست پرسیدم :چرا نیم دیگر را فرش نکردید. فرمود:هنوز آن پولی که برای خریدن فرش مصرف شود به دست نیاوردم . بعد دیدم عبایش را پهن کرد و روی آن نشست. یعنی در دوران پر احساس جوانی هم در زهد و تقوا غوطه ور بود. 💠حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد ایازی(21ماه مبارک رمضان 1381) ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
🌱 انسان سازی ✍خدا رحمت کند مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ هادی یزدانی(معروف به حاج آقا یزدانی در شهرستان بابل) را که چند سالی مدیریت آموزشی یکی از مدارس علمیه را به عهده داشتند. می گفتند: روزی خدمت آقاجان رسیدم، عرض کردم: آقا قضیه چیه ؟هر طلبه ای رو که ما از مدرسه خودمون (به خاطر مسائل درسی و ضعف علمی)اخراج می‌کنیم ،شما در مدرسه خودتون اونها رو قبول می کنید؟ 👌 حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره) با همان لحن مهربان فرمودند: «باباجان اینجا درست نشن کجا درست بشن.» یعنی همه هدف ایشان تربیت انسانها بود حال با هر مقدار قدرت و سعه علمی، مهم انسان سازی بود. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
🌺 عمر با برکت ✍پس از مراجعت حضرت آیت اللّه حاج شیخ ابوالحسن ایازی از نجف، قصد کردند تا فردای همان روز به دیدار پیر مراد و استاد عارف خود در کوهستان بروند. 🔻خبر به حضرت آیت الله کوهستانی رسید، پیامی فرستادند که به ایشان بگویید نیاید من خودم به دیدارش می روم. فردا صبح آن عارف واصل به دیدار شاگردشان آمدند و در ضمن خیر مقدم گویی توصیه هایی داشتند که از جمله آن ها این بود که: «اگر می خواهی عمری با برکت داشته باشی، به تأسیس حوزه علمیه و تربیت طلاب بپرداز و از آمد و شدها بپرهیز که مانع موفقیت در این مسیر خواهد شد.» ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
اغتنام فرصت ها ✍برگی از دفتر خاطرات حضرت علامه حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره): 🔻فصل تعطیلات تابستانی سنواتیکه در حوزه علمیه قم اشتغال به تحصیل داشتم، سه سال در فصل تابستان که حوزه تعطیل بود به شمال نرفتم و در مدرسه مروی تهران به اتفاق بعضی از همدوره ای ها ساکن بودم و در هر تابستان برنامه ای به این شکل تنظیم نمودم که کاری خاص انجام دهم. سال اول متن تهذیب را من اوله الی آخره حفظ نمودم و سال دوم الفیه ابن مالک را تا باب الصرف حفظ نمودم و در سال سوم اشعار منظومه منطق حاجی سبزواری(ره) را . 🔻چنین بود که از وقت حداکثر استفاده را میکردم حتی از منزل تا جلسه درس بین راه خطبه های نهج البلاغه را حفظ میکردم و در مسافرتها از مبدأ تا مقصد در میان اتوبوس یا قطار بیکار نبودم یا محفوظات را مرور میکردم تا در حافظه بماند یا جملات و اشعاری حفظ میکردم . گاهی شخصی که همراه بود میگفت چیزی فرمودید ،میگفتم خیر با شما نبودم اشعاری را تکرار میکنم تا حفظ کنم. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
به تدریج بی دین می شوید 🔻روزی برای امری ضروری به همراه حضرت علامه حاج شیخ ابوالحسن ایازی و دو یادگارش حاج آقا محمد جواد وحاج آقا محمد رضا عازم تهران شدیم. هوا بسیار گرم بود وآقاجان به دلیل بیماری که داشتند به راننده اشاره کردند که در کنار جاده بایستد تا استراحتی داشته باشند. حاج آقا محمد رضا به من گفت برو به تعداد افراد آب و بستنی بخر. بنده هم به تعداد اعضا بستنی خریدم. 🔻وقتی به آقاجان تعارف کردم ایشون فرمود: این چیه؟ گفتم: بستنیِ آقاجان فرمود: من که این چیزا رو نمی خورم، اما همین قدر بگویم که همین ها رو می خورید که به تدریج بی دین میشین. تا این جمله رو شنیدم به شدت تو فکر فرو رفتم که آیا خطایی از من سر زده!!! 🔻از تهران برگشتیم،روز پنجشنبه منتظر حاج آقا محمد رضا بودم که به رستمکلا بیاید. وقتی ایشون اومدند از ایشون خواستم تا علت این حرف رو از آقاجان سؤال کنه. 👌وقتی از والدشان پرسید ایشان در جواب فرمود: در کارخانه برای به حالت درآوردن قیف که از سلولز تشکیل شده از الکل کمی استفاده میشه. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
امیرالمؤمنین (ع)هیچ انسانی را نکشت!!!! ✍ خاطره حضرت علامه حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره) از پدر بزرگوارشان: 🔸 در ایامی که در تهران بودم مرحوم والدم برای معالجه بیماری به تهران آمدند و یک طبیب مسیحی که در سابق در منطقه شمال طبابت می کرد و به بیماری ایشان آشنایی داشت. ابوی می خواست در شمال به او مراجعه کنند. مطلعین گفتند این طبیب مدتهاست که به تهران رفتند و در خیابان حسن آباد تهران در منزلش بیماران را ویزیت می کند. 🔻حقیر با مرحوم والد بر حسب آدرسی که داشتیم به نزد او رفتیم وقتی آن طبیب مسیحی والدم را دید شناخت و تعارف کرد. وارد شدیم و سخنانی فی مابین آنها درباره شخصیت مولی الموحدین امیر المومنین (ع)ردّوبدل شد. 🔻آن طبیب مسیحی گفت :علی شخصیت والائی است ولی خیلی انسان ها را کشت. 👌یاد دارم که مرحوم والدم فرمود : «راست است که حضرت(ع) خیلی ها را کشت، ولی حتی یک نفر انسان را بقتل نرسانید ،بلکه حیواناتی که بصورت انسان بودند کشت.» و طبیب مسیحی ساکت شد. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
بمناسبت ایام سالگرد رحلت آیت الله العظمی گلپایگانی مطالبی در معرفی شخصیت ایشان و حضرت امام خمینی از میان دست نوشته های حضرت علامه حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره) تقدیم می شود: ✍شناخت اجمالی نسبت با استاد بزرگ رهبر فقید انقلاب و حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی که دو استوانه ی مهم بعد از رحلت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره )در حوزه علمیه قم بودند از دوران کودکیم آغاز شد. 🔻 گاهی مرحوم والدم (حاج شیخ حیدر ایازی {ره}) با همدوره های خود در حوزه قم نشستی می کردند و حقیر هم در آن جا حضور داشتم از بزرگواری و عظمت و مدیریت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری سخن به میان می آید که در همان زمان کودکی در ذهنم نقش بسته بود. 🔻مرحوم والدم می فرمود : از شخصیت های فاضل بحث حاج شیخ عبدالکریم حائری، یکی حاج آقا روح الله خمینی و دیگری حاج سید محمد رضا گلپایگانی بود. می فرمودند: حاج آقا روح الله خمینی گاهی در درس خارج اشکال می کردند و حاج شیخ عبد الکریم حائری پاسخ می دادند ولی حاج آقا روح الله خمینی قانع نمیشد و اشکال را ادامه می داد گاهی می فرمود آقا این مسئله که می گویم معقولی است نه اصولی حاج شیخ با ملایمت و ملاطفت می فرمودند اگر ما معقولی نیستیم، عقل داریم. 🔻خلاصه این دو نام شریف در ذهنم جا کرد تا زمانیکه بعد از خواندن کتب مقدماتی برای پیمودن مدارج بالاتر به حوزه علمیه قم مشرف شدم و از نزدیک این دو بزرگوار را ملاقات نمودم عظمت و بزرگی در سیمای ملکوتی آنان مشهود بود و تواضع این دو بزرگوار بقدری بود با این که خودشان مستقل به تدریس بودند مع ذلک تا وقتی که حقیر در قم بودم در درس آیت الله العظمی بروجردی احتراماً این بزرگواران شرکت می کردند و این روش متواضعانه در روحیه طلاب و تربیت معنوی آنها تاثیر عمیقی داشت. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
🌹پدری دلسوز 🌱شبی خوابی عجیب دیدم. در خواب دیدم حضرت علامه ایازی(ره) به صورتم سیلی زدند. از خواب بیدار شدم و تعجب کردم. 🔻 فردا صبح به محضر حضرت استاد حاج شیخ محمد جواد ایازی رسیدم. خواب را تعریف کردم. ایشان فرمودند:بابا کسی از طلبه ها رو زدی؟ گفتم :بله چون اذیتم کرده بود 👌فرمودند:باباجان دیگه طلبه‌ها رو نزن ،آقاجان حواسش به طلبه ها هست. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi
به یغما بردن کتب و اسناد خطی ✍برگی از دفتر خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره): 🔻روزی در محضر حضرت استاد آیت الله میرزا باقر زنجانی (ره) بودم فرمودند : اروپایی ها همه سرمایه های ما را بردند، حتی ذخایر علمی و کتاب های خطّی مصنفین و مؤلفین ما را که به خط خود آنها نوشته شده بود، به قیمت ناچیزی می خرند و به کتاب خانه های اروپا می برند و ما اگر بخواهیم کتابی چاپ کنیم و به تصحیح نیاز باشد، نسخه اصلی که به خط مؤلف نوشته شده در دسترس نیست، بلکه باید انگلستان مسافرت کنیم ودر کتابخانه های آن جا کپی برداریم. 👌سپس فرمود : در همین نجف، ورثه مرحوم محدث نوری (استاد حاج شیخ عباس قمی) اعلان نمودند که کتاب های نسخه اصلی و کتاب های دیگر در معرض فروش قرار می گیرد وبه حراج گذاشته می شود، در آن زمان معمول بود در یکی از میدان ها مشتریان و مصرف کنندگان کتاب، اجتماع می کردند وگاهی از خارج نجف نیز شرکت می کردند، به ویژه برای یهودیان که در بغداد بودند، کتاب ها را به مزایده می گذاشتند. می فرمود : وقتی شنیدم بعضی اهل علم را آگاه کردم و حتی به بعضی از مراجع نیز اطلاع دادم و عرض کردم شما کسانی را بفرستید که در مزایده شرکت کنند، می ترسم اجانب این کتاب ها را خریداری کنند وبه اروپا ببرند، خلاصه روز موعود رفتیم شرکت کردیم. کتاب ها یک یک به مزایده گذاشته شد، بعضی از آنها را در مزایده قدرت خرید داشتیم و خریداری نمودیم ولی متاسفانه از تألیفات آن مرحوم که نسخه اصل بود که به خط شریف این محدّث نگاشته بود، به قدری یهودیان در مزایده بالا بردند که ما توان خرید نداشتیم و آنها خریدند و این عتیقه های گران بها را با کتابخانه های بزرگ اروپا منتقل نمودند ودر همین رابطه می فرمود : اشیای نفیسه مارا به حیله و نیرنگ یهودیان از کشور اسلامی خارج می نمودند. ┄┅❁کانال ایازی از ملکوت❁┅┄ 🌐 @aqajan_ayazi