✨💖
انسان باید آنقدر
بزرگ باشد که ،
اشتباهات خود را قبول کند ...
آنقدر باهوش باشد که ،
از آنها سود ببرد ...
و آنقدر قوی باشد که ،
آنها را اصلاح کند
🌹سلام صبح بخیر🌹
شبهای دلتنگی ( ۳۱ )
شب دوم صفر روضه در خانه
( رو ضه راهب و سر مقدس )
السلام علیک یا بن رسول الله! السلام علیک یا ابا عبدالله! صلوات الله و سلامه علیک
آنان که به گوش دل شنیدند تو را
رفتند و به پای دل رسیدند تو را
آن کوردلان که بر دلت تیر زدند
دیدند تو را، ولی ندیدند تو را
✅ چون لشکر ابن زیاد ملعون در کنار دیر راهب منزل کرد، سر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در صندوق گذاشتند، و به روایت قطب راوندی آن سر را بر نیزه کرده، دور او نشسته و اهل البیت را پیاده کردند ..شب تاریک راهب در صومعه اش بود از روزنه اش نوری را مشاهده کرد گفت این نور از کجاست
در صومعه را باز کرد گویا خورشید طلوع کرد دید سری است بالای نیزه بس نورانی ( رَأسٌ زُهَریٌ قَمَریٌ ) نگاه کرد دید این یک سر عادی نیست آمد پیش بزرگ غافله گفت ممکنه این سر را به من بدهید... نیمه شب صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد، دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند نور عظیم به جانب آسمان بالا می رود، و از آسمان دسته دسته ملائک فرود می آیند و می گویند:«السلام علیک یا بن رسول الله! السلام علیک یا ابا عبدالله! صلوات الله و سلامه علیک»راهب چون این منظره را دید تعجب کرد و ترسید و تا صبح صبر نمود. چون سپیده ی دمید از دیر خود بیرون آمد، به میان لشکر رفته پرسید: بزرگ لشکر کیست؟ گفتند: خولی .
نزد خولی آمد و پرسید: در این صندوق چیست؟ گفت: سر مرد خارجی است که ابن زیاد او را به قتل رسانیده.گفت: نامش چیست؟ گفت: حسین بن علی بن أبی طالب. گفت: نام مادرش؟ گفت: فاطمه زهرا دختر محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلّم).راهب گفت: هلاکت بر شما باد بر آنچه کردید، همانا احبار و علمای ما راست گفتند، که هر گاه این مرد کشته شود از آسمان خون می بارد، و جز در کشتن پیامبر و وصی او خون نبارد.اکنون از تو خواهش می کنم ساعتی این سر را به من دهید.
آنگاه به شما رد کنم. گفت: ما این سر را بیرون نمی آوریم مگر نزد یزید، تا از وی جایزه بگیریم.راهب گفت: جایزه ی تو چیست؟ گفت: کیسه ای که ده هزار درهم در او باشد.گفت: این مبلغ را من نیز می دهم. راهب همیانی آورد که در او ده هزار در هم بود خولی آن را گرفت و آن سر مطهر را تا یک ساعت به راهب سپرد.
راهب آن سر مبارک را به صومعه ی خویش برد و با گلاب شست، و با مشک و کافور خوشبو گردانید، و بر سجاده ی خویش گذاشت و بنالید و بگریست، و به آن سر منور می فرمود: یا ابا عبد الله! به خدا سوگند بر من گران است که در کربلا نبودم که جان خود را فدای تو کنم، یا ابا عبد الله !هر گاه جدت را ملاقات کردی گواهی بده که من شهادتین را گفتم، و در خدمت تو اسلام آوردم.آنگاه راهب مسلمان شد (و کسانی هم که با او بودند مسلمان شدند) و آن سر مقدس را بر گردانید.راهب بعد از این جریان از صومعه بیرون آمد، و در کوهستانی می زیست و به عبادت و پارسایی ادامه داد تا از دنیا رفت.
لشکریان کوچ کردند، و نزدیک شام چون خواستند آن پولها را بین خود تقسیم کنند، همه سفال شده و بر یک طرف آن نوشته بود:«ولا تحسبن الله غافلا عما یعمل ال ظالمون»و بر طرف دیگر نوشته بود:«و سیلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون» .
خولی گفت: این امر را کتمان کنید و استرجاع کرد و گفت:«خسر الدنیا و الا خرة»،یعنی در دنیا و آخرت زیان کار شدیم.
بعضی چنین نقل کرده اند: را هب به سر مقدس عرض کرد:ای سر سروران عالم! و ای مهتر مهتران! گمان دارم تو از کسانی باشی که خداوند در تورات و انجیل وصف آنان کرده، و فضیلت تأویل به تو عطا فرموده، و بزرگان سادات بنی آدم در دنیا و آخرت بر تو گریه و ندبه می کنند، می خواهم تو را به اسم و وصف بشناسم.
آن سر بزرگوار به سخن آمد و فرمود:«انا المظلوم، انا المهموم، اناالمغموم، انا الذی بسیف العدوان و الظلم قتلت، انا الذی بحرب اهل البغی ظلمت، ....، آن نصرانی گفت: به خدا قسم ای سر! خود را بیشتر معرفی کن.
آن سر فرمود:«انا ابن محمد المصطفی، انا ابن علی المرتضی، انا ابن فاطمة الزهراء، انا ابن خدیجة الکبری، انا ابن العروة الوثقی، انا شهید کربلا، انا قتیل کربلا، انا مظلوم کربلا، انا عطشان کربلا...» عزیزان در بیان قبلی اشاره داشتم راهب صورت به صورت امام حسین نهاد خوشا به سعادت راهب گفت صورت از صورت تو بر نمیدارم مگر اینکه بگویی من در روز قیامت شفیع تو خواهم بود آن سر مقدس به سخن آمد فرمود مسلمان شو و راهب هم مسلمان شد امام هم قبول کرد که شفیع شود .
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعا
استفاده شده از لهوف سیدبن طاووس ، منتهی الامال شیخ عباس قمی ، و کتاب زخّارِ قمقام ، سوگنامه آل محمد آیت الله محمدی اشتهاردی ، آیت الله نظری منفرد ، مقتل دکتر رفیعی
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۳۱ شهریور ۹۹
خدایا🙏
دراين شب تو رامهربانيت قسم
دلهاى گرفته را شاد
ودست هاى نيازمند رابى نيازگردان
وقلبى نورانى،تنى سالم
زندگى ارام
نصيب دوستانم بگردان...
شبتون بخیر
💙با خودم عهد کرده ام شاد باشم ...
🤍بیخیال قضاوت ها، حسادت ها،
💙دشمنی ها و کینه ورزی ها
🤍بیخیال مشکلات و نداشته ها
💙بیخیال هر چیز که دلم را می رنجاند
🤍بیخیال هرچیز که لبخند را از صورتم می دزدد
💙متمرکز می شوم روی داشته هایم
🤍به جای دشمنی ها و حسادتها؛
💙دوستانم را می بینم و شوقی که
🤍برای موفقیت و خوشبختی ام دارند
💙به جای مشکلاتم، به موفقیت و شادی های
🤍پیش رو و پشت سرم چشم می دوزم
💙و میخندم ... از تهِ دلم می خندم
🤍من اگر هیچ هم نداشته باشم، خدایی دارم
💙که برایِ شادی و لبخندِ من،
🤍همه جوره حمایتم می کند ...
💙به جای همه، به خدایی تکیه می کنم که
🤍بی منت، روزی ام می دهد و بی منت،
💙هوای بیقراری ام را دارد ...
➣ ❤️
🌸 دنیا ۷ رو دارد:
🌺 خوشی و سرور
🌸 ناخوشی و اندوه
🌺 عافیت وتندرستی
🌸 موفقیت وکامیابی
🌺 بخشش وآمرزش
🌸 احترام ومحبت
🌺 چشم پوشی و نادیده گرفتن بدی ها
🌸 از خدای مهربان میخواهم
🌺اوّلی را نصیب شما کند،
🌸و دوّمی را از شما دور کند،
🌺و با سوّمی شما را بپوشاند،
🌸و چهارمی را در مسیرتان قرار بدهد،
🌺و پنجمی را از فضل کرمش به شما ببخشد،
🌸و اما ششمی از طرف من تقدیم به شما،
🌺و هفتمی را هم از شما درخواست دارم
➣ ❤️
شبهای دلتنگی ( ۳۲ )
سومین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه سخنان کوبنده حضرت زینب (س) در مجلس یزید در شام سوریه فعلی )
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه و معدن الرحمه و خُزّان العلم
حضرت زینب (س) و اسرا را با دستهای بسته وارد کاخ یزید کردند. یزید همه بزرگان را جمع کرده بود و سفرایی از کشور های مختلف هم بودند. یزید سخنانی گفت و این ملعون ادامه داد پس از آنکه یزید چوب به لب و دندان حسین علیه السلام زد و اشعار کفر آمیزی خواند،
و حضرت زینب (س) پس از او سخنانی گفتند که فضا کاملا مغلوبه شد و افکار جمع متوجه سخنان و حق بودن ایشان شد.
زینب سلام الله علیها با قلبی محزون، دلی مجروح، چشمی اشکبار و کوله باری از خاطرات دردناک و مصائب کشنده ،درحالیکه در محاصره دشمنان و بدخواهان قرارگرفته است ، سخن آغاز میکند.آن حضرت بدون اینکه اعتنایی به هیبت و پادشاهی یزید داشته باشد و یا توجهی به شکوه و سلطنتش نماید درحالیکه جبروت پادشاهی و پیروزی خیالی او را به سخره میگیرد و در مرحله نخست ریشه افکار فاسد او را مورد هدف قرار میدهد.
سخنانش دمشق را بهشدت منقلب کرد. او نگذاشت یزید شهد پیروزی را بچشد .
چنان سخن میگوید که شنونده او را حاکم و مسلط و یزید را محکوم و اسیر می بیند،
باسخنان زینب (س) غرور یزید بر باد رفت. زینب (س) یزید را آن قدر پست به حساب آورد که فرمود: «حتی شایسته سرزنش نیستی!» این سخنان بر خردمندی و نیرومندی روح او دلالت دارد. زینب (س) شادی یزید را در کام او از زهر تلختر کرد. به مردم شام فهماند که اسلام پیش از آنکه حکومت باشد، دین است و همه در برابر این دین مسئولند و کسی که بر مسند جدّ او تکیه زده، قاتل نوه رسول خداست.
مردم شام فهمیدند که این زنان و کودکان که به اسیری به دمشق آورده شده اند، خاندان پیامبر آنان است. خاندان کسیکه یزید به نام جانشینی او بر آنان و دیگر مسلمانان حکومت میکند
این زینبست دختر امیربیان جهان خلقت علی که اینچنین کاخ یزید را درهم میکوبد و ستونهای حکومت فرزند نحس هند جگرخواررا تکه تکه میکند و سخنانش پردهای جهل و تجاهل را پاره میکند و قلبها را از نور حقایق به اوج انفجار میرساند اینست اوج اقتدار و قدرت و علم و سخنوری در کلام زینب دختر علی ابن ابی طالب .
یزید ملعون با چوبدستی به دندان جگرگوشه پیامبر میزنی و جای کشتگانت را در بدر خالی میکنی که «کاش بودند و مرا میستودند؟!» آنچه را که کردی، خرد میشماری و خود را بیگناه میپنداری؟ چرا شاد نباشی که دل ما را رنجاندی؛ و آن چه ریختی خون جوانان عبدالمطلب بود، ستارگان زمین و فرزندان «رسول ربِّ العالمین»
وى گويد: به خدا قسم هر كس كه در مجلس حضور داشت بگريست، و يزيد ساكت بود. زنى از بنى هاشم كه در كاخ يزيد بود شروع به نوحه نمود .
گريه از همگان به بانگ برخاست.راوى گويد
بزم شراب و چوب جفا ولب حسین
یارب از این مشاهده زهرا چه می کند
فریاد زدسکینه و گفتا که عمه جان
بنگر یزید با سر بابا چه می کند
مزن ظالم حسین مادر ندارد
غریب است وکسی بر سر ندارد
تنش در قتله گه افتاد پر خون
دگر انگشت و انگشتر ندارد
مزن چوب جفا ای بی مروت
دگر این تشنه لب اکبر ندارد
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعا
استفاده شده از لهوف سیدبن طاووس ، منتهی الامال شیخ عباس قمی ، سوگنامه آل محمد آیت الله محمدی اشتهاردی ، آیت الله نظری منفرد ، مقتل دکتر رفیعی و گریزهای مداحی محمد هادی میهن دوست و در کربلا چه گذشت از محمد باقر کمره ایی ( نفس المهموم )
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی اول مهر ۹۹
زیارت نامه بی بی سه ساله
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْری اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّی اللهُ عَلَیْکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِی الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ، وَعَلَی الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
التماس دعا
شبهای دلتنگی ( ۳۳ )
چهارمین شب صفر روضه در خانه
( روضه ذکر مصیبت حضرت رقیهعلیهاالسلام )
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
به بازار عمل با دست خالي
من و مهر تو يا مولي الموالي
بدم اما شما را دوست دارم
همين باشد مدال افتخارم
اگر باشد گناه عالمينم
چه غم دارم كه غمخوار حسينم ...
ایام شهادت دردانه امام حسین علیه السلام است برویم در خانه ناز دانه وسه ساله اباعبدالله علیهالسلام که خیلی گره گشاست. افراد برجسته و درمانده میآیند از این دختر سه چهار ساله درمان میگیرند نذر میکنند.
السلام علیک ِ یا سیدتی و مولاتی یا رقیه سلام الله علیها
دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند
چشمه ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند
جان عالمی به قربانت یا اباعبدالله، ما همه امید و انتظار داریم به دیدن ما هم
بیایی. از ما هم دستگیری بکنی. مثل افرادی که یک عمری برای امام حسین گریه کردند و اشک ریختند .
یک سری خرابه شام بزنیم. به ناز دانه اباعبدالله سری بزنیم.
یا اباعبدالله شما اگر با پا نتوانستید به زیارت فرزند سه سالهای که نیمههای شب گریان بود و بهانه شما را میگرفت بیایید ولی با سر آمدید. اما یک وقت دیدند یک تشت و طبقی را جلوی کودک گذاشتند.
نیمۀ شب شده و خوابِ پریشان دارم
همره خون به لبم، ذکرِ پدر جان دارم
داغِ پی در پی و اندوهِ فراوان دارم
خواب دیدم که سری را روی دامان دارم
دیدم آن سر،سر باباست خدا رحم کند
غرق خون غنچۀ لب هاست خدا رحم کند
شام هرچند پر از سایۀ اهریمن بود
تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود
سَرِ نورانیِ بابا به رویِ دامن بود
چشم هایِ پدرم خیره به چَشمِ من بود
صدا زد عمه جان من که از شما غذا نخواستم. بی بی گفت: عمهجان آن مقصود و گم شده شما در میان تشت است. رو پوش را کنار زد.
کدام فرزند طاقت دارد سر پدر را به این حالت ببیند.
با دستهای کوچک سر پدر را به سینه چسباند. باباجان بعد از تو چه قدر به ما تازیانه زدند.
چقدر روی خار مغیلان ما را دواندند. باباجان بعد از این برای ما چه کسی سرپرست باشد؟
باباجان کدام ظالمی رگهای گردنت را بریده؟
باباجان کدام ظالمی محاسنت را از خون سرت خضاب کرده؟
بلبل حسین روضه میخواند و اهلبیت یک پارچه عزاداری و گریه میکردند.
اما یک وقت دیدند دیگر بلبل حسین آرام و خاموش شد. سر یک طرف و بیبی رقیه یک طرف افتاد. گفتند: حتماً خوابش برده است. دیگر بابا را فراموش میکند.
امام وقتی نزدیک آمدند دیدند از فراغ پدر جان داده است. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»، «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ » (هود: 18). التماس دعا
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی دوم مهر ۹۹
@Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 #پیامبر_صلی_الله_علیه_و_آله:
💠 بدترین مردم کسى است که بر خانوادهاش #سخت_گیر باشد. گفتند اى رسول خدا! سختگیرى بر خانواده چگونه است؟ فرمودند: مرد وقتى وارد خانه شود، همسرش از او #هراسان و فرزندان از او گریزان شده، فرار کنند و چون بیرون رود همسرش #شاد گردد و خانوادهاش با یکدیگر انس گیرند.
📙مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج ۸، ص
🆔
شبهای دلتنگی ( ۳۴)
پنجمین شب ماه صفر روضه در خانه
(بمناسبت امشب شب شهادت دختر سه ساله امام حسینه میخواهیم بهسراغ این بابالحوائجی برویم که بهظاهر کوچک است، امّا گرههای بزرگی را باز میکند )
التماس دعا شهدا ، اموات بهرمند بشوند .
اول سلام به سرور سالار شهیدان و یارانش.
سلام ما به حسین و به کربلای حسین
سلام ما به علمدار باوفای حسین
سلام ما به سلامی که عصر عاشورا
نموده بر بدن غوطه ور به خون زهرا
سلام ما به جبین شکسته زینب
سلام ما به نماز نشسته زینب
سلام ما به بدن های مانده در صحرا
سلام ما به ملاقات زینب و زهرا
سلام ما به لب چوب خیزران خورده
به آن خرابه نشینی که نیمه شب مرده
سلام ما به تنوری که اشک زهرا ریخت
به اشک بچه یتیمی که در سحرها ریخت
سلام ما به فرات به موج سوزانش
سلام ما به ابوالفضل و چشم گریانش
حالا برویم درِ خانه دختر سه ساله امام حسین...
یزید، خاندان امامحسین(علیه السلام) را در محلهای در شام به نام خرابه جای داد. روایت از امامزینالعابدین(علیه السلام) است که حضرت فرمودند: آنجا هیچ سقف و سایبانی نداشت؛ روزها ما از شدّت آفتاب ناراحت بودیم و شبها از سرما.
در دل شب صدای کودکی سکوت شب را میشکند. حالا این بیبیها و بچّهها خواب هستند. دائم میگوید: «أینَ أبِیَ الحُسَین رَأیتُه السَّاعَهَ فِی المَنَام»؛ پدرم حسین کجا است؟ من الآن او را در خواب دیدم… این بیبیها و بچّهها از خواب بیدار شدند؛ صدای ضجّه از اینجا بلند شد.
سید رضا موئید در غالب اشعار زبانحال حضرت رقیه را اینچنین میسراید
من این ویرانه را از اشک دریا می کنم امشب
ز دریا گوهر مقصود پیدا می کنم امشب
سحرگاهان که در خواب است چشم زاده سفیان
به زاری سر به سوی حق تعالی می کنم امشب
ندارم تاب هجران پدر زین بیشتر برجان
زحق دیدار رویش را تمنّا می کنم امشب
ز دشمن هرچه دیدم من نگفتم تاکنون با کس
ولی نزد پدر راز دل افشا می کنم امشب
همان درِّ یتیم زاده زهرا حسینم من
که همچون گنج در ویرانه مأوا می کنم امشب
رقیّه، آخرین قربانی شاه شهیدانم
که خود طومارمرگ خویش امضا می کنم امشب
تأسّی کرده ام در کودکی بر مادرم زهرا
که با رخسار نیلی، ترک دنیا می کنم امشب
منم دُخت حسین و قبله حاجات اهل دل
همه درد "مؤید" را مداوا می کنم امشب
خبر به آن خبیث یعنی یزید، رسید. گفت چه خبر است؟ گفتند: حسین دختر کوچکی دارد که از خواب بیدار شده و بهانۀ پدرش را گرفته است. با دیدن حالت او اهل خرابه هم به گریه افتادهاند. این خبیث دستور داد و گفت: سر حسین را در ظرفی بگذارید و برای این بچّه ببرید… خیلی خباثت کرد. سر را در طشتی قرار دادند، پوششی رویش کشیدند و آوردند، گذاشتند مقابل این بچّه. او اوّل این پوشش را برداشت. نگاهی کرد و با تعجّب گفت: «مَا هَذَا الرَّأسُ؟»؛ این سر چه کسی است؟ «قَالُوا لَهَا رَأسُ أبِیکَ»؛ گفتند: این سر پدر تو است.
مینویسد: «فَرَفَعَتهُ حَاضِنَهً مِنَ التَّشتِ»؛ دستان کوچکش را آورد و این سر را بلند کرد، امّا مراقب است که از دستش نیفتد… «حَاضِنَهً» یعنی سر را در آغوش گرفته و به خودش چسبانده است. اینکه میگویند «حضانت»، یعنی زیر پوشش گرفتن؛ چهبسا این سر را به سینهاش چسبانده بود. شروع کرد با سر صحبت کردن؛ اوّلین سؤالش این بود: «یَا أبَتَاهُ مَن ذَا الَّذِی خَضَّبَکَ بِدِمَائِکَ»؛ ای پدر! چه کسی سرت را به خونت آغشته کرده است؟ سؤال دوم: «یَا أبَتَاهُ مَن ذَا الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَکَ»؛ بابا! چه کسی رگ گردنت را بریده است؟…
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»،
«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ » (هود: 18).
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی سوم مهر ۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
📖🕋📖
🕋📖
📖
📖✨ختم زیارتنامه و صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام به مناسبت هفتم صفر، شهادت این امام بزرگوار در کانال برگزار میشود
❇️به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف هدیه به این امام حسن مجتبی علیه السلام
و بر آورده شدن حاجات افراد شرکت کننده 🙏
❇️ فرصت اعلام و خواندن تا فردا شب، روزشهادت ۴ / ۷ / ۱۳۹۹
📣از دوستانی که تمایل دارند در این ختم آسمانی شرکت کنند 😊
🌸تقاضا میشود تعداد زیارت و صلوات خاصه در خواستی خود را که میخوانید به آیدی زیر👇👇👇 اعلام کنید تا تعداد ختم دسته جمعی خدمت شما اعلام شود و در حرم امام رضا علیه السلام ثبت شود 🌹
زیارت و صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام در زیر
⬇️⬇️⬇️
🌺✨زیارتنامه_امام_حسن_مجتبی_علیه_ال
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمین🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّء🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّه🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّه🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّه🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىّ🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمین🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىّ🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىّ🌹
السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ🌹
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه🌹ُ
🌸✨صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام
💔اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ
💔سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَوَصِیِّ أَمِیرِالمُؤْمِنِینَ
💔السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ رَسُولِ الله
💔السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،
💔أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ
💔أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ
💔مَظْلُوماًوَمَضْیَت شَهِیداً،وَأَشْهَدُأَنَّکَ
💔الإمام الزَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ،
💔اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ
💔وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ
💔أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.
شبهای دلتنگی ( ۳۵ )
ششمین شب ماه صفر روضه در خانه
( بمناسبت ۷ ماه صفر و ایام شهادت امام دوم امام حسن مجتبی علیه السلام روضه این امام همام را میخوانیم) التماس دعا
یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
افتاده بود روی زمین خواهرش رسید
ام المصائب آمد و بالا سرش رسید
سر را به روی دامن زهرائی اش نهاد
یک کاسه آب دست امام غریب داد
سر خود سرش که چادر مادر نکرده است
کم مادری برای برادر نکرده است
بانوی روضه ها سخنش را شروع کرد
واویلتا حسن حسنش را شروع کرد
بر روی خاک سر نگذاری سرم فدات
بال و پرت شکسته و بال و پرم فدات
پا بر زمین نکش جگرم تیر می کشد
پشت و پناه من کمرم تیر می کشد
دق می کنم که سرفه امانت بریده است
درد جگر به سینه و پهلو رسیده است
امام حسن (ع) دو بار جان داد.
جان دادن برای امام حسن (ع) آسان بود ؛ چرا که یک بار دیگر هم جان داده بود . آن هنگامی که همراه مادر در کوچه های تنگ بنی هاشم عبور میکرد . از این طرف که میرفتند ؛ دستان امام حسن در دستان مادر بود اما وقتی از آن کوچه برمیگشتند دیگر دستان مادر دردستان امام حسن (ع) بود . امام حسن (ع) شده بود عصای دست مادر . به زبان حال میگفت :مادر جان ! بیا زودتر برگردیم . مادر جان هنوز که عده کشی نکردند بیا برگردیم . مادر !کجا میروی ؟ راه خانه از آن طرف نیست . مادر نکند چشمانت تار می بیند ؟ مادر ! چند لحظه صبر کن گوشواره های خونیت را بردارم . مادرجان ! صبرکن . مگر نمیگویی حرفی به بابایم نزن ؟ مگر نمیگویی نباید علی (ع) ازاین جریان چیزی بفهمد ؟ پس صبرکن تا چادر خاکی ات را بتکانم . مادر جان ! جان بابا اگر قدم میرسید حتما خودم را سپر میکردم تا ضربه ی سیلی به شما نخورد .
✅ : جنازه ی امام حسن (ع) را تیرباران کردند,اما بین تیر و بدن امام (ع) تابوت واسطه بود . بمیرم برای آن مظلومه ای که بین درو دیوار قرار گرفت ؛ اما بین میخ در و سینه اش هیچ واسطه ای نبود.
✅ : خانوم زینب دو جا طشت دید، دو جا گریه کرد جیگرش آتیش گرفت؛ یه جا پاره های جیگر امام حسن تو طشت ریخت... لایوم کیومک یا اباعبدالله... یه جا تو مجلس نامحرما سر حسین...
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»،
«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ »
اللهم عجل لولیک الفرج
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی چهارم مهر ۹۹