eitaa logo
آرامش
83 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
350 ویدیو
16 فایل
با سلام و ارادت خدمت اعضا محترم مخصوصا اساتید معظم و معزز کانال آرامش در خدمت شماست. احکام ، اخلاق ، مطالب مربوط به آرامش تقدیم می شود. ارادتمند شما مالک رجبی دارابی لینک آرامش https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
مشاهده در ایتا
دانلود
rozeye_mirza mohamady_94_5.mp3
6.79M
🚩 روضه های محرم 🏴 #حضرت_عبدالله_بن_الحس_سلام الله علیه #شب_پنجم_محرم #استاد_میرزا_محمدی ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ لینک کانال 🏴 @khosravi1253 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 برخی کارها بشدت از شما در نزد شوهر می‌کاهد. مثل مخفی‌کاری و کردن برخی امور در زندگی از شوهر... 💠 وقتی شوهر از امور پنهان، مطلع شود او را می‌کند چرا که او فکر می‌کند او را حساب نکرده‌اید و نظرش برایتان مهم نبوده است. 💠 با این‌کار، شوهرتان نسبت به کارهای آینده شما می‌شود. به شما در برخی کارها شک می‌کند و عامل بسیاری از بگومگوها و می‌گردد.
🔴 💠 گاهی دیده می‌شود زن و شوهرها در اماکن و در منظر دیگران دستان یکدیگر را گرفته و یا تماس بدنی غیر متعارف دارند. 💠 یقینا در جامعه افرادی هستند که مجردند و در حال حاضر به دلایلی توانایی و یا شرایط ندارند و دیدن این حرکات از طرف زن و شوهرها میل و خواسته آنها را کرده و افکارشان را می‌کند. 💠 همانطور که ما آدمها خوردن غذا در مقابل فرد و یا نوازش فرزندمان در مقابل کودک را عملی غیر منصفانه و ناپسند می‌دانیم باید نسبت به دیگر انسانها نیز حساس باشیم و ناخواسته به آنها نکنیم. 🍃❤️
🔴 💠 گاهی به همراه همسرتان به و یا شهدا رفته و در مکانهای معنوی با همسرتان صحبت‌های و عرفانی داشته باشید. 💠 اینگونه کارها و سخنان، بسیاری از ، کینه‌ها و زنگار قلب را شسته و حتی و گرفتاری‌های زندگی را می‌کند. 💠 اتصال به ، مدتها به شما انرژی داده و به زندگیتان می‌بخشد.
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۶ ) شب ششم محرم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین هرکس از خدا پروا کند پر ,وا میکند توسل به حر آقای فاطمی نیا ضمن بیان خاطراتی از کرامات جناب حر ابن یزید ریاحی فرمودند: بسیاری از بزرگان در مشکلات خود متوسل به جناب حر می شدند و با این توسل گره از مشکلات خود می گشودند. که مسیر حر در تمام تاریخ ادامه دارد و هرکس مانند او گناهانش را ترک کند و در کشتی نجات آقا اباعبدالله علیه السلام قرار گیرد همین صفت را پیدا می کند.، همین کسی که حضرت امام به او لقب حر نهضت را دادند. همین جناب طیب حاج رضایی که در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام دفن شده است. همین شهید هم مانند حر است. بنده شاهد بودم که برخی از بزرگان و علما سر قبر این آقا و با حاجات روا شده باز می گشتند . خود بنده وقتی از خدا چیزی بخواهم به زیارت مزار این بزرگوار می روم. از ایشان می خواهم که واسطه شوند تا مشکلات ما برطرف شود و خدا شاهد است هر بار که می روم با حاجات روا شده برمی گردم./ می نویسند در روز عاشورا ابتدا امام حسین(علیه السلام) با حضرت ابالفضل(سلام الله علیه) آمدند و ملاقاتی با عمر سعد(لعنةالله علیه) داشتند. به اصطلاح، سَرانِ این طرف با سَرانِ آن طرف ملاقات کردند. حُرّ هم با عمر سعد و در جرگه آن ها بود. امام حسین(علیه السلام) آنجا هم شروع کرد این ها را موعظه کردن و تذکردادن و… ؛ بعد هم پیشنهادهایی کردند که هیچ کدام را عمر سعد نپذیرفت. خوب، امام حسین(علیه السلام) اتمام حجّتش را کرد و برگشت. در تاریخ و مقاتل می نویسند حُرّ رو کرد به عمر سعد و گفت: هیچ کدام از پیشنهادهای امام حسین(علیه السلام) را نمی پذیری تو؟ عمر سعد گفت: نه، با او جنگی کنم که آسان ترین چیزش این باشد که سرها از بدن ها و دست ها از پیکرها جدا شود. اینجا بود که حُرّ جدا شد از عمر سعد و آمد کنار. مهاجر بن اوس می گوید: دیدم حُرّ سوار بر مرکب شده است و آرام آرام دارد می رود؛ امّا بدنش می لرزد و حال دیگری دارد. به او گفتم حُرّ، این چه حالی است که در تو می بینم؟ اگر از سرداران بزرگ کوفه از من سؤال می کردند، من از تو تجاوز نمی کردم و می گفتم بزرگترین سردار کوفه حُرّ بن یزید ریاحی است. گفت ای مهاجر! به خدا قسم خودم را بین بهشت و جهنم می بینم؛ تعاون به برّ و تقوی کنم یا از آن طرف شوم و به اثم و عدوان تعاون کنم؟ بعد قسم خورد و گفت به خدا قسم، و الله، جز بهشت هیچ چیز را انتخاب نمی کنم. مهاجر بن اوس می گوید دیدم حُرّ آرام آرام دارد می رود سمت خیام امام حسین(علیه السلام) و این جملات را می گوید: «الهی إلیکَ أَنَبتُ فَتُب عَلَیَّ» خدایا! من رو به سوی تو آوردم؛ توبه من را بپذیر؛ من را قبول کن. «فَإنّی و قد أرعَبتُ قلوب أولیائک و أولادَ بنتِ نبیِک» ای خدا! من دل های دوستان و اولیاء تو را لرزاندم؛ دل های فرزندانِ دختر پیغمبر را لرزاندم… . حُرّ آرام آرام نزدیک خیام امام حسین(علیه السلام) رسید. من نمی دانم با چه هیأتی بود؛ امّا از جمله ای که امام حسین(علیه السلام) به او گفته است، معلوم می شود که یا سرش را پایین انداخته بود یا از اسب پیاده شده بود و صورتش را روی زمین گذاشته بود؛ چون امام حسین(علیه السلام) که آمد به استقبالش اوّلین جمله ای که به او گفت این بود که «إرفع رأسَکَ یا شیخ». سرت را بلندکن، چرا سرت را به زیر انداخته ای؟ اگر اینجا نیامده بودی سر به زیر بودی؛ امّا حالا دیگر سربلندی. حُرّ رو کرد به امام حسین(علیه السلام) و عرض کرد «هَل لی مِن توبة؟…» بر گرفته شده از روضه فاطمی نیا و مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی.. مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان دهه اول محرم شب ششم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۵ شهریور ۹۸ . التماس دعا
🔴 💠 وقتی به صحبت‌ها و گلایه‌های همسرتان می‌دهید به منظور آنکه نشان دهید به حرف‌های او گوش می‌دهید گاهی بگویید: چه‌جالب، آها، خوب، اِ و ... 💠 ارتباط کلامی با این و نیز ارتباط با همسرتان در حین گوش دادن، بسیار در همسرتان موثر است و شما را پناهگاه و سنگ صبور خوبی تلقی خواهد کرد. 💠 اگر خوب و با توجه به صحبت‌های همسرتان گوش ندهید برداشت او این خواهد بود که او را نکرده‌اید و همین خود عامل گلایه و جدید خواهد شد.
آرامش
مگر میشه این صحنه را ببینی اشک نریزی
آرامش
کوچکترین خادم امام حسین
آرامش
توسل به امام زمان
آرامش
روض حضرت علی اصغر
🔴 (ره): 💠 در بین تمام مستحبات، دو عمل است که بی‌نظیر می‌باشد و هیچ عملی به آنها نمےرسد: ۱- نماز شب ۲- گریه بر امام حسین علیه السلام
🔴 💠 سیستم ساعت به این شکل است که دو ظرف شیشه‌ای متصل به یکدیگر به نوبت شن‌های ظرف دیگر است و وقتی شنها و بار ظرف بالا خالی شد شیفتشان عوض شده و دیگری به زیر بار ظرف بالایی می‌دهد. در واقع مکمّل یکدیگر هستند و تا وقتی مسئولیت خود را به نوبت انجام دهند به ساعت شنی می‌دهند. 💠 یکی از اصول مهم در زندگی مشترک این است که زن و شوهر مثل یک ساعت شنی بارِ مشکلات و سختیها را از دوش همسر خود بردارند و پذیرای احساسات و یکدیگر باشند. 💠 زن یا مرد در مواقعی نیاز به کمک جسمی، و یا فکری همسر پیدا می‌کنند و مشکلات و گرفتاریهای زندگی، آنها را خسته و کلافه می‌کند در اینگونه مواقع باید مثل سیستم ساعت شنی، برای یکدیگر بگذاریم و شانه به زیر بار مشکلات همسر بدهیم و مانند ساعت شنی که به نوبت ظرفیت خود را در اختیار ظرف دیگر قرار می‌دهد بالای خود را در اختیار همسر قرار دهیم تا ذهن او را از افکار آشفته و پریشان کرده و با دیدن پشتیبانی و حمایت ما به آرامش، آسودگی خاطر و روانی برسد.
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۷ ) شب هفتم محرم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین از اینجا دیگه حواس ها جمع باشه، در خونه شیر خواره اباعبدالله، باب الحوائج، گرفتارها، مریض دارها، قرض دارها، شب هفتم، اگه كسی دست خالی برگرده، فقط و فقط تقصیر خودشه، چون از هر طرفی كه برای این آقازاده گریه می كنی،یه نفر دعات می كنه؛ یه طرف مادرش رباب دعا می كنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات می كنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته، یه طرف بابای مظلومش دعات می كنه بسم الله، مدد می گیرم، از این آقازاده باب الحوائج، شب هفتمه، از فردا قصه عطش شروع می شه، از فردا داستان عطش به خودش شكل تازه ای می گیره، كدوم عطش؟ اصلاً این عطش چیه؟ چیه كه از آدم ابوالبشر وقتی كه خمسه طیبه رو بهش یاد میده، جبرئیل به اسم اباعبدالله (ع) كه میرسه،برا آدم روضه عطش خونده می شه؟ از آدم تا خاتم، پیغمبر ما هم همینطور، هنوز به دنیا نیومده، این آقا تو رحم مادرش روضه عطش می خونه، این چیه؟ عطش عطش، هركی می رسه می گه عطش. امام سجاد (ع) می خواد برا باباش سنگ قبر درست كنه، با انگشت می نویسه: هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا. امام رضا (ع) به ریان بن شبیب می خواد حدیث بگه، یه جمله می گه: صغیرهم یمیتهم العطش، همه می گن عطش، آقات، امام زمان (عج) وقتی تكیه به دیوار كعبه می زنه، میگه یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ بكربلا عَطشاناً، چرا این عطش اینقدر مهمه؟ این مقدمه روضه منه، چه خبره تو این عطش، چه سرّی تو این عطش نهفته است، اینقدر سخت و جانگدازه این عطش، از فردا آب رو می بندند. اهل بیت پیغمبر در محاصره بی آبی قرار می گیرند،من از شما سوال می كنم، مگه سپاه ابی عبدالله چه سپاهیه؟ یه عده زن و بچه با حسین هستند، از روز اول دستور دادند، حسین رو از آب دور كنند، یه جایی حسین (ع) خیمه بزنه، یه جایی كه فاصله داشته باشه با شریعه، با این راحتی نزدیك نشه، یكی از اون حرفایی كه حر بن یزید ریاحی رو منقلب كرد، یه مواجهه ای داره با عمرسعد روز عاشورا، باهاش حرف زد، حر به عمرسعد لعنت الله علیه گفت: عمرسعد این آبی كه تو بستی به حسین، حیوانها ازش استفاده می كنند، تو چیكار داری؟ كجای دینه؟ این زن و بچه باهاشن، سه روز آب رو بستی، ببین صدای گریه قطع نمی شه. اینها اینقدر پست بودند، آب رو بستند می خواستند از نظر ضعف جسمانی، وقتی آب نباشه،كم كم بدن قواش تحلیل میره، جانبازا، بچه رزمنده ها، اگه تو جلسه باشند، تو جبهه تشنگی كشیدید دیگه، دیدید تشنگی چیكار می كنه با آدم، اونم رو بچه، بعد آدم زخمی می شه، مجروح می شه، زخمی آب بدنش تحلیل می ره، نیاز به آب داره، اینها همه نشون میده عطش چه كرده. الله اكبر، اما همه داستان عطش برای اصحاب و یاران و لشكریان اباعبدالله، هر جوری بگی قابل توجیهه، اما برا یه نفر قابل توجیه نیست، بهتر بگم، همه رو می تونی آروم كنی، همه زبون دارن می تونن اظهار عطش كنن، آدم باهاشون حرف بزنه، راضی شون كنه، آرامشون كنه، اما من سوال دارم، یه بچه شیرخواره رو چه جوری باید آروم كرد؟ اگه بچه ات تشنه باشه، این بچه بیدار شده، این بچه تشنه است، تا حالا برات پیش اومده؟ راهش ببر، باهاش بازی كن، بغلش كن، رو پات بخوابونش، فایده نداره، بچه تشنه آب می خواد... یا حسین...مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان دهه اول محرم شب هفتم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۶ شهریور ۹۸ . التماس دعا
هدایت شده از DELETED
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃 📖🕋📖🕋📖 💠همراهان گرامی کانال 🌷ختم دسته جمعی زیارت امام حسین علیه السلام در کانال برگزار میشود ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️ به نیابت از امام زمان( عج ) هدیه به امام حسین علیه السلام و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده ❇️فرصت خواندن تا جمعه شب ،22 / 6 / 1398 📣لطفا تعداد زیارت امام حسین علیه السلام را که‌ می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹 ⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد زیارت امام حسین (ع) درختم دسته جمعی👇👇 🆔 @ZZ3362 🎈متن زیارتنامه امام حسین علیه السلام ⬇️⬇️⬇️⬇️ 🔷السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّهَ اللّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یا قَتیلَ اللّهِ وَابْنَ قَتیلِهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یا وِتْرَ اللّهِ المَوْتُورَ فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ 🔶 اَشْهَدُ اَنَّ دَمَکَ سَکَنَ فی الْخُلْدِ وَاقْشَعَرَّتْ لَهُ اَظِلَّهُ العَرْشِ * وَبَکى لَهُ جَمیعُ الْخَلائِقِ * وَبَکَتْ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ السَّبْعُ وَما فیهِنَّ وَما بَیْنَهُنَّ * وَمَنْ یَـتَـقَلَّبُ فی الْجَنَّهِ وَالنّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنا * وَما یُرى وَما لا یُرى * اَشْهَدُ اَنَّکَ حُجَّهُ اللّهِ وَابْنُ حُجَّتِهِ *وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَتیلُ اللّهِ وَابْنُ قَتیلِهِ * وَاَشْهَدُ اَنَّکَ ثارُ اللّهِ وَابْنُ ثارِهِ *وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وِتْرُ اللّهِ الْمَوْتُورُ فِی السَّماواتِ وَالاَْرضِ * وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَوَفَیْتَ وَاَوْفَیْتَ وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَمَضَیْتَ لِلَّذی کُنْتَ عَلَیْهِ شَهیداً وَمُسْتَشْهَداً وَشاهِداً وَمَشْهُوداً 🔷 اَنَا عَبْدُ اللّهِ وَمَوْلاکَ وَفی طاعَتِکَ وَالْوافِدُ اِلَیْکَ * اَلْتَمِسُ کَمالَ الْمَنْزِلَهِ عِنْدَ اللّهِ وَثَباتَ الْقَدَمِ فِی الْهِجْرَهِ اِلَیْکَ * وَالسَّبیلَ الَّذی لا یَخْتَلِجُ دُونَکَ مِنَ الدُّخُولِ فی کَفالَتِکَ الَّتی اُمِرْتَ بِها *مَنْ اَرادَ اللّهَ بَدَأَبِکُمْ * 🔶 بِکُمْ یُبَیِّنُ اللّهُ الْکَذِبَ * وَبِکُمْ یُباعِدُ اللّهُ الزَّمانَ الْکَلِبَ * وَبِکُمْ فَتَحَ اللّهُ * وَبِکُمْ یَخْتِمُ اللّهُ * وَبِکُمْ یَمْحَقُ ما یَشآءُ * وَبِکُمْ یُـثْبِتُ * وَبِکُمْ یَفُکُّ الذُّلَّ مِنْ رِقابِنا * وَبِکُم یُدْرِکُ اللّهُ تِرَهَ کُلِّ مُؤمِن یُطْلَبُ بِها * وَبِکُمْ تُنْبِتُ الاَْرْضُ اَشجارَها * وَبِکُمْ تُخْرِجُ الاَْرْضُ ثِمارَها* وَبِکُمْ تُنْزِلُ السَّماءُ قَطْرَها وَرِزْقَها * وَبِکُمْ یَکْشِفُ اللّهُ الْکَرْبَ *وَبِکُمْ یُنَزِّلُ اللّهُ الْغَیْثَ * وَبِکُمْ تُسَبِّحُ الأَْرضُ الَّتی تَحْمِلُ اَبْدانَـکُمْ وَتَسْتَقِرُّ جِبالُها عَلى مَراسیها 🔷 اِرادَهُ الرَّبِّ فی مَقادیرِ اُمُورِهِ تَهْبِطُ اِلَیْکُمْ وَتَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ * وَالصّادِرُ عَمّا فُصِّلَ مِنْ اَحْکامِ العِبادِ * لُعِنَتْ اُمَّهٌ قَتَلَتْکُمْ * وَاُمَّهٌ خالَفَتْکُمْ * وَاُمَّهٌ جَحَدَتْ وِلایَتَکُمْ * وَاُمَّهٌ ظاهَرَتْ عَلَیْکُمْ *وَاُمَّهٌ شَهِدَتْ وَلَمْ تُسْتَشْهَدْ 🔶 اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَ النّارَ مَأواهُمُ وَبِئْسَ وِرْدُ الْوارِدینَ * وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ * وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. 🔷 پس سه مرتبه بگو: وَصَلّى اللّهُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ، پس بگو سه مرتبه: اَنَا اِلَى اللّهِ مِمَّنْ خالَفَکَ بَریءٌ. 🔶پس مى روى به نزد قبر فرزند آن حضرت علىّ بن الحسین(علیهما السلام) که در نزد پاى پدرش مدفون است و مى گویى: السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ خَدیجَهَ وَفاطِمَهَ. 🔷پس مى گویى سه مرتبه: صَلَّى اللّهُ عَلَیْکَ، و سه مرتبه: لَعَنَ اللّه مَنْ قَتَلَکَ *و سه مرتبه: اَنَا اِلَى اللّهِ مِنْهُمْ بَریءٌ. 🔶پس برمى خیزى و اشاره مى کنى با دست خود به سوى شهدا(رحمهم الله) و مى گویى سه مرتبه: السَّلامُ عَلَیْکُمْ، پس مى گویى: فُزْتُمْ وَاللّهِ فُزْتُمْ وَاللّهِ فَلَیْتَ اَنّی مَعَکُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹 *حکایتی بسیار زیبا و تکان دهنده* از سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله علیه السلام) 🔹در ظهر عاشورای یک سالی برای روضه خوانی به یکی از مساجد قم رفتم. بچه های آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها با چادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند 🔹 بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم:دخترم روز عاشوراست. و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم هر چه دختربچه اصرار کرد، توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت: مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ 🔹 پیش خودم گفتم دل این بچه رو نشکنم. قبول کردم و باعجله به دنبالش رفتم تا رسیدیم به حسینیهٔ کوچک و محقری که به اندازه سه چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند 🔹 سر خم کردم و وارد شدم. روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعائی کردم و آمدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری. 🔹رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت ، چائی سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن، بی سر و صدا از پشت سر چای رو ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... 🔹شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته آمدم منزل. از شدت خستگی فورا به خواب رفتم وجود نازنین حضرت زهرا صدیقهٔ کبری علیهاالسلام در عالم رویا بالای سرم آمدند. طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمودند: آسید علی اکبر مجالس روضهٔ امروز قبول نیست گفتم: چرا خانوم جان؟ 🔹فرمودند: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم. و آن روضه ای بود که برای اون چند تا بچهٔ کوچک، دور از ریا و خالصانه، گوشهٔ محله خواندی.... آسید علی اکبر ، ما از تو گله و خورده ای داریم! 🔹گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند: اون چایی را من بادست خودم ریخته بودم چرا نخوردی و روی زمین ریختی!!؟ 🔹از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم که توجه و عنایت آن بزرگواران به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت. و برای همهٔ گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. 🔹 *بنازم به بزم محبت که در آن* *گدایی و شاهی برابر نشیند...* 📚 خاطرات مرحوم کوثری ♻ جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) منتشر کنید.
یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...، بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...! ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟ گفت الحمدلله جام خوبه ارباب این باغ و قصر رو بهم داده دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن. گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟ گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ، صدا زد آقا مشهدی علی خوش آمدی .. مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ... این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ... میگفت دیدم مشت علی گریه کرد . گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟ گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ... عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید... چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم (حتی کپی این متن برای گروه ها و کانالها) چنان جبران میکنند که باورمان نمی شود... @omoorfarhangi
در شهر رشت بر حسب اتفاق در خیابان سعدی رشت به مزاری رسیدم و با سرگذشتی عجیب آشنا شدم . منطقه ای بود متعلق به هموطنان ارمنی و در آن منطقه مزاری بود متعلق به یک انسان آزاده به نام آرسن میناسیان. بعدها وقتی در مورد آرسن جستجو کردم بیشتر با این آزاده مرد آشنا شدم. آرسن در شهر رشت زاده شد. دوران ابتدایی را در همان شهر سپری نمود. در ایامی که فقر در ایران همه گیر شده بود.روزی مادرش برای آرسن پالتویی خریداری می‌کند و در هنگام عزیمت به مدرسه به وی میپوشاند اما در برگشت آرسن پالتو را به همراه نداشت . وقتی با سوال مادر روبرو میشود می‌گوید یکی از همکلاسهای مسلمانش لباس مناسب نداشته پالتو را به وی بخشیده . بعدها آرسن به داروسازی تحربی رو آورد. و شهرت آرسن از همین جا شروع شد. آن مرد بزرگ متعدد مشاهده میکرد که افرادی هستند که هزینه داروهای خود را ندارند یا به دلیل فقر اصلا دسترسی به دارو ندارند و آن‌زمان هم ایران دچارفقر فراگیر بود . آرسن با هزینه خودش شبها نیمه شبها به سمت تهران راه می افتاد و صبح هنگام در تهران داروهای مورد نیاز نیازمندان را خریداری یا تهیه میکرد یا مواد آنرا تهیه میکرد و سپس ظهر هنگام خودش را به رشت میرساند و از بعد از ظهر داروهایی مورد نیاز مردم فقیر را به یک سوم قیمت واقعی بین ایشان توزیع میکرد. در ابتدا عده ای کوته فکر علیه آن ابر مرد دست به اتهام سازی و شایعه پراکنی زدند و با تاکید بر ارمنی بودن وی داروها را حرام و... می‌دانستند و چند مرتبه آرسن بخاطر همین ناجوانمردی‌های و اتهامات به زندان افتاد اما آن آزاده مرد عزم داشت که مسیح رشت بشود . زندگی خود را فروخت و داروخانه ای راه انداخت کم کم مردم رشت و نواحی اطراف آن به نیات آن آزاده مرد اعتماد کردند . داروخانه آرسن تبدیل شد به قبله و ماوای بی‌پناهان و مستضعفان رشت . اما آرسن خسته نشد . آنقدر پیش رفت و بزرگ مردی به خرج داد تا علمای رشت به زیارت او رفتند . آن‌زمان امام جماعت مسجد جامع رشت در اختیار حضرت آیه الله ضیابری بود. آیه الله به حریم و آزادگی آرسن اعتقاد پیدا کرد و دست در دست آن ابر مرد گذاشت و اولین داروخانه شبانه روزی ایران را در شهر رشت بنا نهادند . مردم فقیر خطه گیلان از هر دین و مذهب به داروخانه آرسن هجوم می آوردند. تجار شهر پول خود را به آیه الله ضیابری می‌دادند و آیه الله نیز پول را دو دستی تقدیم آرسن می‌نمود تا صرف هزینه دارو و درمان فقرا شود . بعدها آیه الله ضیابری و آرسن میناسیان برای سر و سامان دادن سالمندان بی سرپرست اولین سرای سالمندان ایران را در شهر رشت و با هزینه شخصی و کمک بازاریان رشت تاسیس نمودند و بدون حتی یک ریال کمک از دولت وقت پذیرای سالمندان بیمار و بی کس و کار از سراسر ایران شدند . پس از رشت آرسن تلاشی وافر را برای تاسیس سرای سالمندان در تهران مبذول داشت و توانست با زحمت و مرارت زیاد سرای سالمندان کهریزک را بنا نهد که هر سه بنای خیر آرسن تا کنون به فعالیت خود ادامه میدهند . هم داروخانه شبانه روزی رشت و هم سرای سالمندان رشت و هم سرای سالمندان کهریزک. در سال ۱۳۵۶ آن آزاده مرد در حالی که در سرای سالمندان رشت در حال خدمات رسانی بود در هنگام کار در گذشت و مردم خطه گیلان را در عزای فراق خود گذاشت. روز بعد شهر رشت از هجوم جمعیت به صحرای محشر تبدیل شد. جا برای سوزن انداختن نبود. مردم گیلان از هر فرقه و‌ایین آمدند و عظمتی خلق شد به نام تشیع جنازه مسیح رشت. جنازه ساعتها روی دست مردم بود و امکان دفن پیدا نمی‌کرد. بر روی تابوت یک مسیحی چندین عمامه سادات بزرگ گیلان گذاشته شده بود . مردم تکبیر گویان و صلوات فرستان جنازه یک ارمنی را تشییع میکردند. در ابتدا مسلمانان اجازه دفن آن ابر مرد در قبرستان ارامنه را نمی‌دادند و می‌خواستند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند . اما با میانجی گری علما و صرف وقت زیاد جنازه به کلیسای رشت رسید . ساعتها مردم رشت کلیسا را مانند کعبه ای در برگرفتند و آنروز مسلمان و ارمنی یه کعبه داشتند و آنهم کلیسای کوچک رشت بود. نهایتا جسد آن آزاده مرد را در همان جا دفن کردند . آری آرسن میناسیان عنوان مسیح رشت را پیدا کرد ودر هنگام مرگ سروسوزنی مال یا اموال در این دنیا نداشت اما دنیایی را در سوگ خود نشاند. این بهانه شد تا رشت را مجددا بگردیم، تو سبزه میدانش شام بخوریم، و این ابر مرد را در کليسايش زیارت کنیم، اگه رفتید رشت حتما سری به آرسن بزنيد.🌹
🔴 💠 پذیرش یکی از راهکارهای پایداری بنیان خانواده است. 💠 شما می‌توانید با گوش دادن به صحبتهای همسرتان او را کنید و با اشتباه خود و گفتن جمله ""ببخشید"" بار دیگر را به زندگیتان هدیه دهید. 💠 معنای پذیرش اشتباه این است که شما خواهان ادامه با همسرتان هستید و برای حل مشکل، فرد و بدون تعصب می‌باشید. 💠 علاوه بر اینکه پا گذاشتن روی هوای نفس و کوتاه آمدن، پرشی به سمت آسمانِ و عزّت است.
✨﷽✨ 💠همسری که شوهر خود را از جهنم نجات داد💠 ✍از زنانی که جزء خاندان حضرت امام حسین (ع) نبودند ولی از خود عظمت به یادگار گذاشتند، همسر زهیر ابن قین است که عامل اصلی نجات زهیر از اعماق جهنم و رساندن او به عالی‌ترین درجات بهشت می‌شود. که آرامش کامل در آنجا وجود دارد زهیر، عثمانی بود. عثمانی‌ها معتقد بودند خون عثمان بر گردن حضرت امیرالمؤمنین (ع) است و به همین دلیل دشمن حضرت بودند. زهیر نمی‌خواست با حضرت امام حسین (ع) مواجه شود؛ اما وقتی قاصد آمد و گفت امام می‌خواهند تو را ببینند، قصد نداشت برود‌! همسرش گفت «سبحان‌الله! پسرِ دختر پیامبر تو را می‌طلبد و تو نمی‌روی؟». چنان این را محکم گفت که زهیر شرمنده شد و تصمیم گرفت نزد امام (ع) برود. ما نمی‌دانیم چه بین او و امام رد و بدل شده است. وقتی برگشت، دیدند متحول شده و شاد و مسرور بود و گفت «من راه خودم را پیدا کرده‌ام» نقل مشهور این است که زهیر، همسرش را به کوفه بازگرداند و موقعی که می‌خواستند جدا شوند همسر با چشمان گریان گفت: «تو در رکاب پسر پیامبر به شهادت نائل می‌شوی. در روز قیامت من را فراموش نکن» و درست هم می‌گفت چون او عامل این تحول شده بود. گفتاری از دكتر محمدحسین رجبی دوانی
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۸ ) شب هشتم محرم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین..از بیان مبارک مقام معظم رهبری که از کتاب لهوف می‌گوید: فَلَمّا لَم یَبقَ مَعَهُ سِوی اَهلِ بَیتِهِ، یعنی وقتی که همه اصحاب امام حسین به شهادت رسیدند و غیر از خانواده او کسی با او باقی نماند، خَرَجَ عَلیُ بنِ الحُسَین عَلیهِ السلام، علی اکبر از خیمه‌گاه خارج شد. وَ کانَ مِن اَصبَحِ النّاسِ وَجهَاً. یعنی علی اکبر یکی از زیباترین جوانها بود. فَاستَأذَنَ اَباهُ فی القِتال. آمد پیش پدر گفت پدر! حالا اجازه بده من بروم بجنگم و جانم را قربانت کنم [گریه آقا]. فَأَذِنَ لَهُ. یعنی هیچ مقاومتی نکرد، به او اجازه داد. این دیگر اصحاب و برادرزاده و خواهرزاده نیست که امام به او بگوید: نرو! بایست! این پاره تن خود اوست، پاره جگر خود اوست، حالا که می‌خواهد برود باید امام حسین اجازه بدهد. این انفاق امام حسین است، این اسماعیل حسین است که می‌رود به میدان. فَأَذِنَ لَهُ. اجازه داد که برود. اما همین که علی اکبر راه افتاد به طرف میدان، ثَمَّ نَظَرَ اِلَیهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنهُ. یک نگاهی از روی نومیدی به قد و قامت علی اکبر انداخت. وَ اَرخی عَلَیهِ السَّلامِ عَینُهُ وَ بَکی. ثُمَّ قالَ: اَللّهُمَ اشهَد، گفت: خدایا! خودت شاهد باش، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِم غُلامٌ اَشبَهُ النّاسِ خَلقاً وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسولِک. یعنی جوانی را فرستادم به جنگ و به کام مرگ که از همه مردم شبیه‌تر بود به پیغمبر، هم در چهره، هم در حرف زدن، هم در اخلاق؛ از همه جهت. به به! چه جوانی! اخلاقش هم به پیغمبر از همه شبیه‌تر است، قیافه‌اش هم به پیغمبر از همه شبیه‌تر است، حرف زدنش هم به حرف زدن پیغمبر از همه شبیه‌تر است. شما ببینید امام حسین به یک چنین جوانی چقدر علاقه‌مند است؛ عشق می‌ورزد به این جوان. نه فقط به خاطر اینکه پسرش است؛ به خاطر شباهت، این جور شباهتی آن هم به پیغمبر، آن هم حسینی که تو بغل پیغمبر بزرگ شده است. خیلی علاقه دارد به این پسر، خیلی برایش سخت است رفتن این پسر به میدان جنگ. بعد رفت بالاخره. حالا عبارات دیگری دارد آنها را نمی‌خوانم. نقل می‌کند مرحوم ابن طاووس که این جوان رفت به میدان جنگ و چه جور جنگید و بعد برگشت پیش پدرش و گفت: پدرجان! تشنگی دارد مرا می‌کشد؛ اگر آبی داری به من بده. حضرت هم آن جواب را بهش دادند و برگشت رفت به طرف میدان. حالا از اینجا می‌خوانیم: فَقَدَّمَ نَحوَ القَوم، حضرت فرمود به او در جواب که برو بجنگ و طولی نخواهد کشید که سیراب خواهی شد، به دست جدت سیراب خواهی شد. فَرَجَعَ الی مَوقِفِ النَّضال. علی اکبر برگشت به جای جنگ، به صحنه جنگیدن. وَ قاتلَ اَعظَمَ القِتال. این ابن طاووس هست ها! آدم ثقه‌ای است؛ این جور نیست که حالا برای گریه گرفتن به صورت مثلاً گرم کردن مجلس بخواهد حرفی بزند؛ نه. عباراتش، عبارات متقنی است. می‌گوید: قاتَلَ اَعظَمَ القِتال. بزرگترین جنگ را علی اکبر کرد. در نهایت شجاعت و شهامت جنگید. بعد از آنی که مقداری جنگید و اینها: فَرَماهُ مُنقِذِ بنِ مُرَّةِ العبدی لَعَنَهُ الله، یکی از افراد دشمن او را بِسَهمٍ، با یک تیری هدف گرفت آن حضرت را، فَصَرِعَهُ. او را از روی اسب به روی زمین انداخت با آن تیر. فَنادی یا اَبَتاهُ عَلَیکَ السَّلام. صدای جوان بلند شد: پدر! خدا حافظ! هذا جَدّی یُقرِئُکَ السَّلام. این جدّم پیغمبر است به تو سلام می‌‎رساند وَ یَقولُ: عَجِّلِ القُدومَ عَلَینا. می‌گوید: زود بیا فرزندم حسین! بر ما وارد شو. همین یک کلمه را علی اکبر بر زبان جاری کرد. ثُمَّ شَهِقَ شَهقَةً فَماتَ. بعد آهی کشید یا فریادی کشید و جان از بدنش بیرون رفت. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السَّلام. امام حسین تا صدای فرزند را شنید، آمد به طرف میدان جنگ؛ آنجایی که جوانش روی زمین افتاده است. حَتّی وََقَفَ عَلَیهِ. آمد تا بالای سر این جوان رسید. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ. صورتش را روی صورت علی اکبر گذاشت. وَ قالَ قَاتل الله قَوماً قَتَلوکَ ما اَجرَءَهُم عَلی الله.
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
حضرت شروع کردند این کلمات را ... چند جمله‌ای را نقل می‌کند که حضرت صورتشان را گذاشتند روی صورت علی اکبر و این کلمات را بنا کردند گفتن. قالَ الرّاوی. راوی نقل می‌کند؛ کسی که این قضایا را از نزدیک به چشم خودش دیده است و نقل کرده است می‌گوید که، وَ قالَ الرّاوی فَخَرَجَ زَینَبُ بِنتَ عَلیٍ عَلیهِ السلام. می‌گوید یک وقت دیدیم زینب از خیمه‌ها خارج شد. فَنادی یا حَبیباه! یابنَ اخاه! صدایش بلند شد: ای عزیز من! ای برادر زاده من! وَ جائَت فَأَکَّبَت عَلَیهِ. آمد خودش را انداخت روی پیکر بی جان علی اکبر. فَجاءَ الحُسَینُ عَلیهِ السَّلامُ فَأَخَذَها وَ رَدَّها اِلی النِّساء. حضرت آمدند بازوی خواهرشان را گرفتند، او را از روی جسد علی اکبر بلند کردند فرستادند پیش زنها؛ مناسب نبود توی میدان جنگ. ثُمَّ جَعَلَ اَهلِ بَیتِهِ صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیهِم یَخرُجُ الرَّجُلُ مِنهُم بَعدَ الرَّجُل. آنوقت دنباله این قضیه را نقل می‌کند. البته اگر این عبارات را بخواهیم بخوانیم، واقعاً دل انسان آب می‌شود از شنیدن این کلمات. من یک مطلبی به ذهنم رسید از این عبارت ابن طاووس که می‌گوید: فَأَکَّبَت عَلَیهِ. یعنی زینب که آمد - آنی که در این جمله ابن طاووس هست که از روایاتی حتماً اخبار صحیحی نقل کرده‌اند- امام حسین را نمی‌گوید خودش را انداخت روی بدن علی اکبر؛ امام حسین فقط صورتش را گذاشت روی صورت جوانش. اما آنی که خودش را انداخت روی بدن علی اکبر از روی بیتابی، او حضرت زینب کبراست. من به نظرم رسید که خب، این زینب بزرگوار، این عمه سادات، این عقیله بنی هاشم، دو تا جوان خودش هم توی کربلا شهید شدند. دو پسر خودش، دو تا علی اکبر خودش هم شهید شدند؛ یکی عون و یکی محمد. بنده در هیچ کتابی، در هیچ مقتلی ندیدم که وقتی پسرهای زینب کبرا به شهادت رسیدند، زینب کبرا عکس العمل نشان داده باشد مثل اینکه فریادی کشیده باشد، صدایی بلند کرده باشد، گریه بلندی کرده باشد یا خودش را روی بدن اینها انداخته باشد. این مادرهای شهدای زمان ما حقیقتاً نسخه زینب را دارند عمل می‌کنند و پیاده می‌کنند. بنده ندیدم یا کمتر دیدم مادری را، مادر دو شهید، مادر یک شهید، مادر سه شهید که وقتی انسان او را می‌بیند، احساس ضعف و عجز در او بکند. مادرها واقعاً شیرزنانی هستند که انسان می‌بیند این زینب کبرا نسخه اصلی این رفتار مادران شهدای ماست. دو پسر جوانش عون و محمد شهید شدند، حضرت - حضرت زینب سلام الله علیها- عکس العملی نشان ندادند، اما دو جای دیگر - غیر از مورد پسران خودش- دارد که خودش را انداخت روی جسد شهید. یکی همین جاست که آمد بالای سر علی اکبر و بی اختیار خودش را انداخت روی بدن علی اکبر. یکی هم عصر عاشوراست [گریه آقا] ، آن وقتی که خودش را انداخت روی بدن برادرش حسین [گریه آقا]. صدایش بلند شد: یا رسول الله! هذا حسینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماء. یعنی ای پیغمبر خدا! این حسین توست، این عزیز توست، این پاره تن توست.... چه مصیبتهایی را تحمل کردند. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. پروردگارا! تو را به حسین و زینب «علیهما السلام» قسم می‌دهیم ما را جزو دوستان و یاران و دنباله روان آنها قرار بده. پروردگارا! حیات ما و زندگی ما را زندگی امام حسین قرار بده. این روضه را حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای رهبر عزیز انقلاب در محرم سال 1374 در نماز جمعه تهران ایراد کرده اند. مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان دهه اول محرم شب هشتم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۷ شهریور ۹۸ . التماس دعا
🔴 💠 حرفها و رفتارها و رایحه دارند و تا مدتها روی جان و تن می‌نشینند. 💠 زن و شوهرها مواظب باشید با کسانی معاشرت کنید که عطر رفتار و حرفهایشان، روحتان را بدبو نکند. کسانی که به همسر خود احترام نمی‌گذارند، همیشه می‌زنند و یا همسر می‌کنند و سیستم آنها فاز دادن است از این قبیل هستند‌. 💠 در مواجهه با این افراد، فضا را با حرفهایی که دعوت به صبوری، خوش‌بینی، سازگاری و دارد‌ پر کنید. 💠 حتما پس از جدا شدن از چنین انسانهایی، نقاط همسر و زندگیتان را در ذهن خود پرورش دهید و روحیه را در خود تقویت کنید تا رایحه متعفّنِ حرفهایی که شنیدید شما را ندهد.
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۹ ) شب نهم محرم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
متن روضه و مقتل مصيبت حضرت ابوالفضل العباس (ع) بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين وصلّي الله علي جميع الأنبياء والمرسلين وصلّ علي محمّد وآله الطاهرين، ولعن علي اعدائهم . از سنگين ترين و سخت ترين مصائب کربلا، شهادت وجود مبارک قمر بني هاشم(ع) است. شخصيت و عظمت و شهادت او را کتاب شريف ارشاد، بحار، فرصان الإيجا، پيشواي شهيدان، مقتل مقرّم، معال بستين، کبريت احمر بيرجندي، اعيان الشيعه و منتهي الآمال و مقتل ابومخنف و منتخب تريهي نقل کردند. اميرالمؤمنين به برادرشان عقيل که آگاه به انساب عرب بود فرمود: (اُريدُ مِنکَ أن تَختِبَ لي إمرَآةً مِن ذَوِ البُيوتِ وَ الحَسبِ وَ النَّسَبِ وَ الشُّجاعَة) علاقه دارم زني را براي من خواستگاري کني، خانواده دار، داراي حسب و نسب و شجاعت، (لِکَي اُسيبَ مِنها وُلدا) فرزنداني از او براي من به عمل بيايد، (يَکونُ شجاعاً أضُدا) که شجاع و قوي باشند، (يَنصُرَ وَلَديَ الحُسَين) که فرزندم حسين را ياري کنند. (لِيُواصيهِ لِنَفسِهِ في طَفِّ کَربلا) که عقيل حضرت فاطمۀ کلاويّه ملقب به امّ البنين را براي حضرت خواستگاري کردند. چهار پسر براي اميرالمؤمنين آورد. قمر بني هاشم، عبدالله، جعفر، عثمان. کتاب هايي که ذکر کردم، بعضي هايشان نوشته اند وقتي قمر بني هاشم، ديدند اکثر ياران شهيد شده اند، به برادرشان فرمودند: (يا بَني اُمِّي) فرزندان مادرم، (تُقَدِّموا) جلو بيفتيد، که من شما را ببينم که براي خدا و پيغمبرشان خيرخواهي کرديد. شما که فرزندي نداريد، خيلي جوانيد، (تُقَدِّموا بِنَفسي أنتُم) بشتابيد جان من فداي شما باد. (فَحاموا دن سَيِّدَکُم حَتِّ تَموتوا دونَه) از آقاي خودتان دفاع کنيد تا جايي که در پيش روي او شهيد شويد. همه با کمال ميل رفتند و شهيد شدند. دربارۀ مقام عباس نوشته اند: (کانَ فاضِلاً عالِماً عابِداً زاهِداً فَقيهاً تَقيّاً) او فاضل بود، عالم بود، بندۀ واقعي خدا بود، اهل زهد بود، دين شناس بود و پرهيزگار. از القاب او قمر بني هاشم است، که نوشته اند به خاطر چهرۀ نوراني او، معنويتي از سه خورشيدي چون اميرالمؤمنين و حسن و حسين داشت، به او مي گويند قمر بني هاشم. باب الحوائج، از القاب اوست، چون هر مشکلي داري به او متوسل مي شود، مشکلش آسان مي شود، اگر بنا باشد آسان شود. شهيد، عبد صالح، سقّا، مستجار، قاعد الجيش، حامي، معصر و ذيقم، از القاب اوست. صدوق در کتاب خصال از زين العابدين(ع) نقل مي کند که فرمود: (رَحِمَ الله أمّيَ العَبّاس فَلَقَد آثَرَ وَ عَدلا وَ فَداه أخاهُ بِنَفسِک) خدا عمويم عباس را رحمت کند که ايثار کرد، جنگ نماياني کرد، خودش را فداي برادرش کرد. (حَتِّ قُطِعَت يَداه) تا دو دستش از بدن جدا شد. (فَعَدَّلَ اللهُ عَزَّ وَ جَل مِنهُما جَناحَين) خدا به جاي آن دو دست جدا، دو پر به عمويم مي دهد که در قيامت، (يَتيرُ بِهِما مَعَ المَلائِکةِ فِي الجَنَّة) با فرشتگان در بهشت پرواز مي کند. و حضرت فرمود: (إنَّ لِلعَبّاس عِندَ اللهِ مَنزلَةً يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهدا يَومَ القيامَة) مقامي پيش خدا براي عباس هست که همه ي شهدا روز قيامت به آن مقام غبطه مي خورند. امام صادق مي فرمايد: (کانَ عَمُّنا عَبّاس نافِذَ البَصيرَة سَلبَ الإيمان جاهَدَ أخيهِ الحُسين وَ أبلا بَلاءَ الحَسَنا وَ مذا شَهيدا) عمويم عباس بصيرت نافذي داشت، ايمان استوار و قوي داشت، کنار برادرش جهاد کرد، جنگ نيکويي با دشمن کرد و شهيد از دنيا رفت. به خاطر اين همه عظمت بود که ارشاد مفيد صفحه ي هشتاد و هشت مي گويد: عصر تاسوعا وقتي عمر سعد دستور حمله داد، حضرت کنار خيمه سر به زانو داشت، خواب بود که زينب کبري صيحه زد و نزد برادر آمد، عرض کرد: حسين جان صداي دشمن را نمي شنوي، نزديک شدند. امام سر برداشت و گفت: خواهر، الان پيامبر را در خواب ديدم، به من گفت نزد ما مي آيي. زينب به صورت خودش زد و ناله کرد. حضرت فرمود: خواهر ساکت باش، ناله نکن. قمر بني هاشم گفت: برادر لشکر دشمن به سوي شما مي آيند. حضرت برخاست و فرمود: (عَبّاس بِنَفسي أنتَ يا أخي) فداي تو شود جان من اي برادر، برو به سوي آن ها، اگر شود آن ها را برگردان تا فردا صبح، چرا که امشب را زنده بمانيم، (لَعَلَّنا نُصَلِّ لِرَبِّنا اللَيلَة وَ نَدعوهُ وَ نَستَغفِرُه) امشب را با نماز براي پروردگارمان و دعا و استغفار به پايان ببريم. (فَهُوَ يَعلَمُ أنّي قَد اُحِبُّ الصَّلوةَ لَه) خدا مي داند که من عاشق نماز براي او هستم و عاشق تلاوت کتابش هستم و عاشق دعا و استغفار هستم. منظور از اين که امام فرمود: (بِنَفسي أنتَ) من فداي تو شوم عباس، عظمت عباس درک مي شود. دايي حضرت قمر بني هاشم که از حاشيه نشينان بارگاه دشمن بود به خيال اين که به خواهرزاده هايش خوش خدمتي کند، امان نامه برايشان گرفت و با پيکي به کربلا فرستاد. قمر بني هاشم به پيک فرمود: برو به او بگو امان خدا براي ما بهتر است و شمر وقتي پشت خيمه آمد