eitaa logo
آرامش
115 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
50 فایل
با سلام و ارادت خدمت اعضا محترم مخصوصا اساتید معظم و معزز کانال آرامش در خدمت شماست. احکام ، اخلاق ، مطالب مربوط به آرامش تقدیم می شود. ارادتمند شما مالک رجبی دارابی لینک آرامش https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از عوامل آرامش متوسل شدن به اهل البیت است مخصوصا توسل به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اهل البیت ایشان و فرزندانشان و یارانشان...چنین زمزمه و توسل در زندگی انسانها آرامش ایجاد می کند و کدورتها را میزداید..زمزمه اشعار ذیل به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم ارسالی از دبیر محتر سر کار خانم مالدار است که استفاده خواهیم برد ..التماس دعا ▪️▪️انَّ لِقَتلِ الحسین حَرارَةً فی قُلوبِ المومنین لا تَبرُدُ ابًدا ▪️▪️ خاطره اولین روضه اربابم بچه بودم که مادرم روزی جامه نیلیم بتن پوشاند بغلم کرد وبرد در روضه اشک افشاند وشربتم نوشاند شربت روضه راکه نوشیدم کرد گل بر لبم سلام حسین باتمام وجود حس کردم دل وجانم شداست رام حسین گفتنی نیست شرح آن لحظه که دل بیقرارمن تب داشت من حسین یاحسین می گفتم مادرم ذکر شکر بر لب داشت خوش در آن لحظه های رؤیائی در دلم قند آب می کردند دیدم آنجا فرشته های بهشت پخش جام گلاب می کردند بوی اسفند وعود وبوی گلاب منتشر بود در فضا آن روز قصه کوتاه مجلس روضه شده بود عین کربلا آن روز یک نفر بین جمعیت برخاست گفت بر ختم انبیا صلوات باز تکرار کردبار سوم گفت به شهیدان سر جدا صلوات بعد از آن سیدی به منبر رفت سخن از عشق گفت وآتش عشق گفت عشق حسین در دلها هست مثل شراب بیغش عشق می شود مست عشق ثار الله هرکه ازاین شراب سازد نوش آتش عشق تاسحر گه حشر دردل او نمی شود خاموش شرح قتل حسین از آن روز در دل من شرار غم افروخت عشق پرشور سیدالشهدا تا قیامت وجود من راسوخت بعد ازآن بحث داغ وذکر حدیث با دل خویش همزبانی کرد تا که گفت السلام یامولا اشک بارید ونوحه خوانی کرد فصل فصل غروب غیرت بود به خیام حرم جسارت شد نیزه داران هجوم آوردند هرچه در خیمه بود غارت شد تاسرنیزه شد سر شهدا آتش خیمه ها زبانه کشید کودکان می گریختن اما شمر بی شرم تازیانه کشید لعنت حق به آنکه تنگ غروب آتش ظلم وکینه را افروخت دختری از امام عاشورا خیمه دامنش در آتش سوخت وای وای از غروب عاشورا وای وای از سر به نیزه بلند وای وای از اسیری طفلان دشمن و شادمانی ولبخند روضه خوان کردغش سرمنبر چشم من گشت غرق در گوهر بغض راه گلوی من بسته چه بگویم نگفتنم بهتر من وجودم هنوز همچون شمع از غم و درد وداغ می سوزد چیزی از جنس عشق در دل من همچنان چلچراغ می سوزد رحمت حق به مادرم که زمهر پای من را به روضه ها واکرد آنقدر یاحسین گفت تاکه مرا نوحه خوان حسین زهرا کرد